مشکاتیان مُرد ـ یکی از استادان بی بدیل ِموسیقی پرویز مشکاتیان نه زود مُرد و نه دیر مُرد ـ به موقع مُرد ـ کارهایش را کرده بود …


شهروند ۱۲۵۱  پنجشنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۰۹


 

مشکاتیان مُرد ـ یکی از استادان بی بدیل ِموسیقی پرویز مشکاتیان نه زود مُرد و نه دیر مُرد ـ به موقع مُرد ـ کارهایش را کرده بود ـ موتزارت هم زود مُرد، حتی بیست و دو سه سال زودتر از پرویز مشکاتیان ـ به خاطر شاید این دلیل ساده که سه سال زودتر از پرویز مشکاتیان موسیقی و نوازندگی را آغاز کرد.

پرویز مشکاتیان از شش سالگی برای آموختن موسیقی جدی تحت تعلیم قرار گرفت و یا وادار شد ـ این شروع در شانزده سال
گی شکفته شد و در بیست و شش سالگی به بلوغ رسید و در سی و شش سالگی به اوج رسید و در چهل و شش سالگی میان سال شد و در پنجاه و چهار سالگی پیر شد و مُرد ـ اگر پیر نمی شد که نمی مُرد ـ اما من به یقین می دانم که جوان مُرد.


 

هنرمند همیشه بهار است. خزانش هم بهار است اما زرد ـ زمستانش هم بهار است اما سفید ـ و تابستانش غوغای آبشاران است که از دو شعله ی شمع و دو جام ِآتش بار شرابش فرو می ریزد و فرارو می شود.

من منتظر ِنشر آثار باقیمانده از اویم.

به دور از جنجال های مرسوم در حواشی میراث یک هنرور واقعی منتظر یک بیانیه هستم.

مشکاتیان هنرمندی جدی بود. هنرمند جدی یعنی تولید ِمداوم هنر ـ در فنی که مهارت دارد ـ به بینشی که به اطراف نظر دارد ـ نُت و نثر و نظم ـ و احساسی که مدام می جوشد و لبریز می شود و عینیت می یابد و به آیینه ی نگاه آنکه می طلبد تبدیل می گردد، زیرا هنرمند است. نویسنده ای از جنوب آمریکا در بابِ یکی از قصه هایش می گفت"نمی توانستم تحملش کنم ـ نمی توانستم حملش کنم ـ حتی نمی توانستم برقصمش ـ یا استفراغش کنم ـ پس به رُمان تبدیلش کردم".

چقدر ماه نزدیک است و ما چقدر زود پیر می شویم.

من معتقدم هنرمند آنچه انتشار نداده به مراتب بیش از آنچه منتشر کرده دارد. بنیادهای اجتماعی چنین قوام می گیرند. حول ِمحور ِهنر ـ فلسفه ـ  علم و حول ِمحور افراد ـ حوادث تاریخی و موقعیت های جغرافیایی مثل غربت و مرگ پرویز مشکاتیان.

پرویز مشکاتیان همیشه از استادان ِممتاز و بی بدیل موسیقی معاصر ایران و ساز ِهمیشه سبز سنتور بوده و هست که هنوز بسیاری از آثارش به جامعه ی علمی موسیقی عرضه نشده است.

من منتظرم تا یک بار دیگر او را بهار ببینم. گرچه همیشه بهار است.

سپتامبر۲۰۰۹