شهروند ۱۲۷۴ – پنجشنبه ۲۵ مارچ ۲۰۱۰
گفت و گو با سعید رفیعی منفرد، هنرمند نقاش

اشاره:

کار زیاد سختی نیست تا بدانیم ایرانیان خارج کشور که سالهاست از وطن دور هستند و کمتر ارتباطی با آن دارند، چقدر هنرمندان امروز آن را می شناسند. کافی ست از چند تن از اطرافیانتان که بالای پانزده، بیست سال است در خارج کشور هستند، اسم چند هنرمند ـ فرقی نمیکند نقاش، موسیقیدان، گرافیست، بازیگر و … ـ را بپرسید، کمتر کسی پیدا می شود که جوانان هنرمند امروز ایران را کاملا بشناسد و این خود نشانگر گسستی ست که بین ایرانیان برون و درون پیدا شده است.

شهروند در نظر دارد مجموعه گفت وگوهایی را با هنرمندان داخل کشور ترتیب دهد تا بدینوسیله هم ما دور ماندگان از وطن با آنها آشنا شویم و هم آنها بدانند که پاره ی دیگرشان در بیرون از ایران با آنها بیگانه نیست و میخواهد که آنها را بشناسد و کارهایشان را دنبال کند.

در این شماره گفت وگو با هنرمند نقاش ۳۸ ساله، سعید رفیعی منفرد را می خوانید.

آقای رفیعی منفرد لطفا به کوتاهی از خود و فعالیتهای هنریتان برای خوانندگان ما بگویید.

ـ من سعید رفیعی منفرد، متولد ۱۳۵۰شمسی (۱۹۷۱میلادی) در تهران

کارشناس نقاشی از دانشگاه آزاد و تحصیلات ناتمام در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس هستم. در مقاطع مختلف از جمله در دانشگاه آزاد و دانشگاه هنر سمنان تدریس کرده ام و برگزاری ۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۴۰نمایشگاه گروهی در ایران و سایر نقاط جهان از جمله برخی از فعالیتهای من در چند سال اخیر است.

چگونه به نقاشی علاقمند شدی و ادامه دادی؟

ـ من نمیتوانم بگویم چگونه و از چه زمان به نقاشی علاقه مند شدم. گویی این مسئله ریشه در جایی از ناخودآگاه آدمی داردکه کشف و بیان آن بسیار دشوار است، اما اولین اتفاق مهم وقتی افتاد که یک جعبه آبرنگ کوچک هدیه گرفتم و پس از آن ماجرا آغاز شد. کپی کردن از عکسها و نقاشیهای دم دست، مهار نشدن آبرنگ و سماجت من و اولین نتیجه رضایت بخش کپی از منظره ای بود شامل جنگل و دریاچه و دو قوی سفید در برابر هم.

در واقع من تابلوی رنگ روغنی را با آبرنگ به گونه ای کار کرده بودم که انگار با گواش کار شده بود و هیچ اثری از رنگهای رقیق و شفاف آبرنگ نبود و این داستان ادامه دارد تا امروز.

دوره های مختلف کار نقاشی ات از آغاز تا به امروز را چگونه شرح می دهی؟

ـ اصولاً من نقاش فیگوراتیو هستم و به غیر از یک دوره که تحت تاثیر آموزش های نیم بند و بعضاً غلط دانشگاه آزاد به سمت نقاشی آبستره کشیده شدم، مابقی را با موضوع انسان کلنجار رفته ام.

البته در همین زمینه گاهی برخوردم فرمالیستی و اغراق گرایانه بوده و گاه طبیعت گرایانه اما تحلیلی.

در آثار جدیدم به مسئله زمان و زمانزدگی و تأثیر آن بر انسان تمرکز کرده ام.


آخرین نمایشگاهت کجا، کی و چگونه برگزار شد؟

ـ آخرین نمایشگاهم در گالری هفت ثمر و در سال ۱۳۸۶شمسی ( ۲۰۰۸ میلادی) برگزار شد. از نمایشگاه در آن زمان راضی بودم، البته بعد از گذر زمان و با نگاهی انتقادی می توانم آن را بررسی کنم، اما اگر آن آثار شکل نمی گرفت الان این نگاه انتقادی هم در من شکل نمی گرفت. در واقع این با روند شکل گیری هنرمند در ارتباط است و نمیتوان گفت حالا که به نقطه اکنون رسیده ای، آیا مراحل پیش از این را معیوب می دانی؟ نه، من باید از آن مراحل می گذشتم تا به اینجا برسم.


خود را تحت تاثیر چه نقاشانی ـ ایرانی و غیر ایرانی ـ می دانی؟


ـ مرحله ای که من هستم از تأثیر گذشته است، شاید بهتر باشد بگویم نقاشانی هستند که دوستشان دارم. مثلا در نقاشان غیر ایرانی کاراواجو را شاهنشاه نقاشان می دانم و در دوره معاصر لوسین فروید و آنتونیو لوپز گارسیا را دوست دارم، همینطور آنتونی تاپیس را. در بین نقاشان ایرانی هم سلطان محمد نگارگر عصر صفویه را در ملکوت نقاشان می بینم.

از بین دوستان خودم نیز کارهای معصومه مظفری و فرشید شفیعی و نیز رعنا فرنود را بیشتر دوست دارم.


معمولاً کارت را با چه روشی آغاز می کنی؟

ـ در دوره جدید کارم را با عکس گرفتن از مدل و تخریب عکس شروع می کنم و با لایه های مختلف رنگ ادامه می دهم تا به نتیجه مطلوب برسم.

به نظر شما تفاوت عمده نقاشی با هنرهای دیگر تصویری مثل عکاسی، گرافیک و تصویر سازی چیست؟

ـ عکاسی اصولاً به لحاظ ابزار بیان و امکانات بسیار متفاوت تر از نقاشی است، اما فکر می کنم تفاوت نقاشی با گرافیک و تصویر سازی در درون زا بودن نقاشی به لحاظ خلق مفاهیم است در حالیکه در گرافیک و تصویر سازی مفهوم یا موضوع در اختیار هنرمند است و او شکل و نحوه بیان را انتخاب می کند.

معمولا هنگام نقد یک اثر نقاشی چه عناصری را باید مد نظر قرار داد؟

ـ آثار مختلف تجسمی مثل رشته های ورزشی روشهای متفاوتی را برای داوری می طلبند.(با قوانین بوکس نمی شود کشتی را قضاوت کرد.) در نقاشی هم همین گونه است و منتقد باید در برخورد با آثار گوناگون زاویه دید و نوع برخورد مناسب با آن اثر را پیدا کند.

به نظر شما ضعف و قوت عمده نقاشی ایرانی در عرصه بین المللی چیست؟

ـ به نظرم به طور کلی می توان گفت اغلب نقاشان ایران کم کارتر و از نظر استانداردهای تکنیکی ارائه اثر پائین تر از حد جهانی هستند. البته این را نمی توان به همه تعمیم داد، ولی به طور کلی می توان به این دو مورد اشاره کرد.

 

عملکرد عناصر تشکیل دهنده چرخه تولید و عرضه نقاشی (آموزش هنر،گالری و موزه داری، مجموعه داران، نقد هنری و تولید لوازم اجرا و ارائه نقاشی) در ایران چگونه است و در سطح جهانی در چه جایگاهی قرار دارد؟


ـ به نظرم این چرخه در ایران خیلی نو پاست و همین امر ضعف هایی را به وجود می آورد، به عنوان مثال می توان به آموزشهای پایه ای در زمینه مهارت های نقاشانه اشاره کرد که اغلب نادیده گرفته می شود. و یا به روابط غیرشفاف و نامنسجم گالری دار و هنرمند که در آن هیچ کدام احساس تعهد نمی کنند. همچنین ورود عده ای مجموعه دار تازه وارد که متاسفانه نه خودشان دارای نگاهی درست و جامع هستند و نه از مشاوران زبده و کاربلد بهره می گیرند. اینها بخشی از مشکلات این چرخه است که به مرور زمان درست خواهد شد.

نوشته شدن نقدهای حرفه ای و غیر محفلی و به وجود آمدن نسلی از گالری داران و واسطه های کاردان و ثبات در کار مجموعه دارانی که اصول این بازی را می دانند جریان هنر را به سمتی خواهد برد که آدمها سر جایشان باشند و هر کسی کار خود را به بهترین شکل انجام دهد.




آیا در حال حاضر می توان هویتی منفرد و خاص برای جایگاه نقاشی ایران در جهان قائل بود؟


ـ نقاشی ایرانی طیف وسیعی از هنرهای سنتی تا هنرهای جدید و چند رسانه ای را در بر میگیرد. برای این مجموعه متنوع وگاه متناقض پیدا کردن هویت منفرد بسیار مشکل است، اما دو جریان عمده به عنوان نمایی از هنر ایران به غلط در جهان معاصر مطرح شده اند. گروه اول هنرمندانی هستند که عناصر سنتی و بومی را به شکلی خام و با رنگ و لعاب مدرن وارد اثر می کنند که محصول آن آثاری بسیار سطحی و دکوراتیو است و گروهی دیگرکه سوار بر موج بی اعتمادی جهان غرب و نگاه انتقادی آنها شده اند و کارهای به ظاهر انتقادی و اجتماعی ارائه میدهند که متاسفانه نه پشتوانه تحلیلی درست و عمیق دارند و نه از سر دلسوزی اند، بلکه فقط محلی برای امرار معاش این آدمها هستند که پس از اتمام تاریخ مصرفشان دیگر نشانی از آنها نخواهد بود.

لذا بحثی که مطرح است این است که آیا آنچه جهان پیرامون از هنرهای تجسمی ما می بیند تمام آن چیزی است که در فضای تجسمی ما اتفاق می افتد؟

و آیا درکنار این دو جریان که یکی با نگاهی توریستی و دیگری با نگاهی انتقادی و اجتماعی در پی شناخت هنر ماست جریان دیگری پیش خواهد آمد که در پی نگاهی عمیقتر و جامع تر از هنر ما باشد؟

امید من بر این است که اینگونه شود و فضا برای هنرمندانی که تا کنون مطرح نشده اند و خالق آثاری قوی، غنی با زمینه های اجتماعی محکم اند مهیا شود.


برای آشنایی بیشتر با این هنرمند از سایت او دیدن کنید.

www.saeedrafiee.com