حسن زرهی
پایان نشست گروه ۸ در “گاتینوی” کبک در کانادا بیش از هر موضوع دیگری به ماجرای غنی سازی اورانیوم در ایران پرداخت. وزیران خارجه گروه هشت در پایان نشست از رژیم تهران خواستند غنی سازی اورانیوم را پایان دهد و یا برای تحریم های بین المللی بیشتر آماده شود.
استفان هارپر نخست وزیر کانادا نیز پیش از این ضمن خوش آمد به وزیران خارجه ی گروه هشت از آنها خواسته بود بر علیه کوشش های هسته ای رژیم های ایران و کره شمالی تأکید کنند.
در حالیکه اروپا و آمریکا و کانادا و حتی سازمان ملل و دبیر کل او مدام از شیوه های ماجراجویانه رژیم تهران انتقاد می کنند، رهبران رژیم همچنان بر همان شیوه ی نادرست همیشگی اصرار دارند، و هر روز خبر دیگر و تازه تری از تهران می رسد که نشانگر افزایش فعالیت های هسته ای دولت احمدی نژاد و رهبر حامی اوست.
این همه تصویر خطرناکی از رژیم را در عرصه ی جهانی نشان می دهد، و در درون کشور نیز گردانندگان جمهوری اسلامی با همه قدرت نظامی و سرکوبگرشان در برابر ملت ایران ایستاده اند تا مانع دست یابی مردم به حقوق شهروندیشان شوند.
حکومتی که نه اعتبار ملی دارد و نه بهره ای از حیثیت بین المللی چگونه بخت بقا خواهد داشت؟ پرسشی که تنها پاسخ آن را می توان از رهبران دیکتاتور دریافت کرد و بس.
سالی که گذشت ایرانیان از توان ملی و شیوه های انسانی و دور از خشونت سود جستند تا شاید دولت و رهبر رژیم بر سر عقل آیند و به نیازهای عاجل ملی مردم توجه کنند، اما متأسفانه نه تنها این نشد که هر بار یا رهبر رسماً و علناً گودال دیگری بر سر راه خویش ایجاد کرد و یا به امامان جمعه ی حقوق بگیر حکومت گفت بر گودال های کنده شده بیفزایند.
فتوای رهبر در ارتباط با چهارشنبه سوری از همین نمونه ها بود. او که بر خلاف میل ملی مردم ایران می خواست با نسبت دادن چهارشنبه سوری به آیین زرتشتی و کیش آتش دوستی ایرانیان پیش از اسلام، مانع برگزاری این مراسم هزاران ساله ی ایرانی شود، نه تنها کسی به دستور دینی او توجه نکرد، بلکه با وجود ایجاد گونه ای حکومت نظامی و بگیر و ببند در سراسر ایران مردم چهارشنبه سوری را باشکوهتر از سال های دیگر برگزار کردند.
در حالیکه خامنه ای و احمدی نژاد همچنان بر بی توجهی شان به خواسته های عمومی اصرار می ورزند، در ایران هیچ حادثه ای رخ نمی دهد که در آن دست کم دهها عکس و پوستر خامنه ای در زیر پای مردم لگدمال نشود و یا مردم شعار مرگ بر دیکتاتور ندهند، اما دیکتاتوری مذهبی ایران همچنان خود را به کر و کوری می زند و می خواهد از منظر ادعاهای حمایت ملی برای خود مجوز سرکوب ملت صادر کند. سفرهای استانی رئیس جمهور مورد تأئید رهبر دیگر حتی با تهدید و ارعاب مردم هم بی رونق است. در سفر رئیس جمهوری به بندرعباس نامه های دولتی به کارخانه ها و ادارات و درخواست حضور کارگران و کارکنان آنهم با تأکید بر تعداد مشخصی از آنان حکایت از آن دارد که مردم و حتی دانش آموزان مدارس که از هر حادثه ای که به تعطیلی کلاس ها بیانجامد استقبال می کنند، غیر از آنکه به استقبال احمدی نژاد بروند ـ و بارها شاهد بوده ایم که بچه ها در حالیکه به شدت توسط جاسوسان و مدیران دولتی مدارس کنترل می شوند ـ از صف های استقبال می گریزند تا به زور به مستقبلان احمدی نژاد مبدل نشوند.
با این همه آقایان حاضر به باور این واقعیت نیستند که دیگر نه زور اسلحه پاسداران و مزدوران بسیجی و نه تهدید و تطمیع کارگران و کارکنان و نه فتواهای رهبر رژیم هیچکدام قادر نیست مبارزات حق طلبانه ی ایرانیان برای دست یابی به آزادی های مدنی و حقوق شهروندی شان را مانع شود.
آنچه تردید ناکردنی است، فردای آزاد و آباد ایران است و آنچه از این فردا سهم رهبران دیکتاتور کنونی است بی شباهت به سرنوشت صدام و صدام ها نخواهد بود. افسوس که دیکتاتورها تنها در صورت سرنگونی است که می دانند تا چه میزان مورد نفرت مردمان هستند و ظاهراً همین سرنوشت دارد درِ خانه ی رهبران رژیم تهران را می کوبد!