تاریخ زن ستیزی: کهن ترین تعصب جهان*
اثر: Jack Holland /ترجمه: منیره محمدی /ناشر: نشر زاگرس
می دانیم که قصیده سرایان، قصیده های خود را با زیباترین بیت هائی که سرودنش در توان آنها بوده است، شروع می کردند و در خاتمه هم آن را با چند بیت به همان زیبائی و لطافت، به پایان می رساندند. این صنعت ادبی که حسن مطلع و حسن ختام نام دارد، با منسوخ شدن قصیده سرائی، تقریباً از یادها رفته است و در روزگار ما کاربردی ندارد ولی هنوز تعداد کمی از نویسندگان توانا و مترجمان خوش ذوق، در آفرینش های فرهنگی و حتی در کتاب های تحقیقی قدرتمند خود، از تمهید یاد شده بهره می گیرند.
کتاب مورد بحث ما یعنی تاریخ زن ستیزی هم دارای چندین حسن مطلع است!
سرآغاز بس زیبای کتاب که در حوزه هنر گرافیک قرار دارد، طرح جلد چشمگیر و جذاب آن، آفریده مهرداد ندیمی است. این جلد به قدری متناسب با موضوع و هنرمندانه طراحی شده است که هم پیش از خرید و هم بلافاصله بعد از خریدن کتاب، برای مدتی نسبتاً طولانی، آن را نگاه می کردم، لذت می بردم و می کوشیدم از این که چرا طرح ذکور برگزیده شده است، سر در بیاورم. در صفحه دوم یعنی بلافاصله بعد از فهرست مندرجات، مترجم یک صفحه کامل را به شرح “طرح روی جلد” اختصاص داده است.
زینت بخش جلد کتاب، یکی از مشهورترین و قابل توجه ترین نقاشی های اواخر دوره رنسانس است. نام تابلو نقاشی “سوزانا و پیران”، سال آفرینش آن ۱۶۱۰ میلادی و آفریننده اثر Artemisia Gentileschi ، یکی از معدود هنرمندان زن زمان خود می باشد. انگیزه آرتمیشا برای تولید این اثر زیبا و درخشان، یک تجربه تلخ زندگی خصوصی خود او بوده است. آن هنرمند توانا، توسط یکی از دوستان نزدیک پدرش که معلم نقاشی او نیز بوده است، مورد تجاوز قرار گرفته و پس از شکایت پدرش از متجاوز، در مراحل دادگاه، دوران بسیار ناگوار و سختی را برای اثبات بی گناهی خود و باکره بودنش قبل از تجاوز گذرانده بوده است. در هر حال این نقاشی او که در دنیای غرب شهرت فراوان دارد، صحنه ای از داستان سوزانا، برگرفته از کتاب انجیل عهد عتیق را به تصویر کشیده است.
مترجم توضیح می دهد که انتخاب چنین اثری برای جلد کتاب با هدف قربانی جلوه دادن زن و یا برانگیختن حس ترحم کاذب نسبت به او صورت نگرفته بلکه مقصود تأکید بر تاریخ شقاوت باری است که در آن، زن متحمل ستم های بی شمار شده است. مترجم می افزاید که این تاریخ باید توجه بی امان همه ما را برانگیزاند زیرا که غفلت از آن سبب می گردد که تاریخ مذکور خود را بارها و بارها تکرار نماید.
سرآغاز جالب و دل انگیز دوم کتاب، مقدمه ای ۶ صفحه ای به قلم شیوای منیره محمدی مترجم نگاشته شده است. در مقدمه آمده است: واژه زن ستیزی برای نخستین بار در سال ۱۶۵۶ میلادی در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد گنجانده شد. لیکن این واژه دارای وزن و تاریخی طولانی است که به هزاره های پیش از میلاد برمی گردد. به باور مترجم، معضل زن ستیزی، دارای ماهیتی ثابت است که بقای خود را در اشکال گوناگون تا به امروز حفظ کرده است. وی زن ستیزی را زائیده فرهنگ هائی می داند که زن را جنس دوم و فرودست مردان می انگارند. پیش زمینه های فرهنگی در این گونه فرهنگ ها، حتی سبب تدوین قوانینی می گردد که به موجب آنها، فرودستی موقعیت زنان “تضمین” می شود. مترجم، وضعیت جامعه ایران را در دوران پس از انقلاب، به عنوان مثال بارز و عملی این ادعا ذکر می کند و با ذکر مواردی از قبیل جایگزین شدن قوانین مترقی و مساعد به حال زنان با خشن ترین قوانین ضد زن، تأثیر دین بر قوانین مدنی کشور، کاهش سن قانونی (ازدواج) دختران و غیره چنین نتیجه گیری می کند که ایران به یکی از زن ستیزترین کشورهای جهان تبدیل گردیده است.
سومین مطلع قشنگ کتاب، پیشگفتاری شیرین، صمیمانه و خواندنی از Jenny Holland دختر نویسنده فقید کتاب است. جنی می نویسد که پدرش شیفته ی تاریخ و شیفته ی زنان بود، همین عوامل نظرش را به موضوع زن ستیزی جلب کرد و باعث شد که تحقیقات عمیقی را در این زمینه آغاز کند. زنده یاد Jack Holland هنگام نوشتن کتاب از فهرست جنایاتی که به دست شوهران، پدران، همسایگان و حاکمان مستبد، بر زنان رفته بود، شگفت زده می شده و شنیدن روایت آن جنایت ها از زبان او، لرزه بر اندام جنی و مادرش می انداخته است. جنی می گوید که پدرش در تلاش برای یافتن زمینه های فرهنگی زن ستیزی، به هر منبعی سر می زده است. مقالات و اخبار روزنامه ها گرفته تا خواندن تاریخ و شعر و ادبیات! وی کتاب تاریخ زن ستیزی را از مهم ترین کارهای خود تلقی می کرد. توانایی او در گنجاندن منابع فشرده و غیرقابل دسترس (دست کم ۴۳۵ منبع) در نوشته هایش، دانش او از فرهنگ و تاریخ غرب، همدردی او با مظلومان و سبک طنزآمیز قلمش، از جمله ابزارهائی بودند که برای آفرینش اثرش از آنها بهره می گرفت.
با اندوه فراوان، جک هلند در ماه مارس ۲۰۰۴ یعنی فقط یک ماه پس از به پایان رساندن شاهکار کم نظیرش، به بیماری سرطان لنف مبتلا می شود و دو ماه بعد، دیده از جهان فرو می بندد. شدت عشق به پژوهش و اوج وفاداری او به آرمان بشردوستانه اش را بنگرید که با وجود ضعف شدید جسمی و حتی روی تخت بیمارستان هم کماکان مجذوب پروژه اش باقی ماند و به کار بسیار سنگین و دشوارش ادامه داد!
جنی در ادامه پیشگفتار بسیار صمیمانه و دلنشین خود، از سایر آثار پدر فقیدش نام می برد و اضافه می کند که: “مهم ترین زن در زندگی پدرم Mary Hudson ، مادر من بود. “مری” نیروی تعقل نیرومندی داشت و در عین حال یک معلم و زبان شناس با استعداد بود. آنها ۳۰ سال درکنار هم یک زندگی پربار و سرشار از شادی را سپری کردند و برای یکدیگر هم از نظر فکری و حرفه ای و هم از نظر شخصی، ارزش قائل بودند. محیطی که من در آن بزرگ شدم، همیشه کانون بحث و گفت و گوهای بی شمار آنها در مورد چگونگی پرداخت این یا آن جنبه از کتابی بود که پدرم در حال نوشتنش بود؛ در حقیقت تاریخ زن ستیزی و کتاب های دیگر پدرم، همواره با ویرایش مادرم جلا می یافتند!
اکنون نوبت به چهارمین مطلع یا سرآغاز کتاب که مقدمه ای بسیار روشنگر از خود نویسنده جک هلند می باشد، رسیده است. وی مقدمه ۱۲ صفحه ای کتابش را با حقایقی بسیار تلخ، تکان دهنده و باورنکردنی آغاز کرده است که تنها به ذکر خلاصه برخی از آنها اکتفا می کنم:
در تاریخ ۲۲ ژوئن ۲۰۰۲ در یکی از نوحی دوردست پنجاب، یک زن پاکستانی به نام مختاران بی بی، به دستور شورای قبیله محکوم گردید که مورد “تجاوز دسته جمعی” قرار گیرد. جرم او رابطه برادرش با زنی از طبقه بالاتر از خود بود. چهار مرد، بدون توجه به ضجه های زن بیگناه، او را به درون کلبه ای کشانده و به مدت یکساعت، به طور وحشیانه ای مورد تجاوز قرار دادند. حیرت آور این که از صدها نفر مردم قبیله که شاهد صدور و اجرای حکم بودند، هیچ کس به قربانی کمک نکرد!
در ماه می ۲۰۰۲، یک پناه جوی فراری از کره شمالی، در برابر کمیته روابط بین المللی کنگره آمریکا در واشنگتن چنین شهادت داد که در زندان کاچن (زندانی که ۸۰ درصد زندانیان آن را زنان خانه دار تشکیل می دهند)، زایمان ۳ زن زندانی را روی زمین سیمانی زندان، با چشمان خود دیده است. وحشتناک تر این که پزشک زندان، به زنان در حال وضع حمل لگد می زده و سرشان داد می کشیده است که: “زود کلکش را بکنید. یک زندانی جنایت کار نباید در زندان بزاید”!
در سال ۲۰۰۲ در نیجریه، امینه لوال، به دلیل باردار شدن از یک مرد نامحرم، محکوم به سنگسار شد. او را تا گردن زیر خاک کردند و آنقدر سنگ به سرش زدند که جمجمه اش له شد!
در آمریکا، تابستان سال ۲۰۰۳، فقط طی مدت ۶ هفته، ۴ زن زیر دست شوهران عصبانی خود جانشان را از دست دادند. یکی از آنها توسط شوهرش که ادعای عشق هم داشت، هدف ۵۰ ضربه چاقو قرار گرفت!
دیگر از مقدمه بسیار آگاهی بخش، دل خراش، سوزناک و از همه مهم تر تفکر برانگیز کتاب چه بگویم که انتشار آن مستلزم ۷۰ من کاغذ نباشد و حوصله خوانندگان را سر نبرد؟ از ختنه اجباری ۸۰ تا صددرصد زنان شرق آفریقا یعنی سرزمین پهناوری از مصر تا سومالی، بگویم یا از ایرلند شمالی که انگار در آنجا فحش قحطی بوده و نام اندام تناسلی زن به عنوان زشت ترین ناسزا و برای ابراز اوج نفرت و نهایت توهین و تحقیر نسبت به اشخاص مورد استفاده قرار می گرفته است.
قدرت شگفت انگیز نویسندگی جک هلند را بنگرید و غرق دریای بی کران لذت بشوید که با نگارش همان سطرهای نخستین مقدمه نسبتاً کوتاهش، صورت مسئله ای فوق العاده بغرنج، پیچیده، ازلی و شاید ابدی جهان بشریت را، این سان زیبا، استادانه و در عین حال ساده و روشن مطرح کرده است! شاید نیازی به گفتن نباشد که انگیزه آن پژوهشگر و نویسنده بزرگ برای خلق این شاهکار مسلم آرمان والای انسان دوستانه او برای یافتن راه حل مسئله و همچنین تشویق ما و نسل های آینده به اندیشیدن، ادامه دادن این راه دراز و نهایتاً یافتن داروئی برای درد جانکاه، شرم آور و هنوز بی درمان زن ستیزی بوده است.
کوتاه سخن این که جک هلند در کتاب بسیار پرقدرتش، خوانندگان را به سفری آگاهی بخش در فراسوی قرن ها، قاره ها و تمدن ها می برد و می کوشد پاسخ این پرسش پیچیده را بیابد که چگونه می توان ظلم و ستمی را که در طول تاریخ، مردان بر زنان روا داشته اند توضیح داد.
تجربه های شخصی نگارنده، نشان داده است که هر وقت کتابی به عنوان “اثر تحقیقی” معرفی می شود، بسیاری از خوانندگان بالقوه آن می ترسند و از خریدن و خواندنش منصرف می شوند. اشتباه اکثر آنها این است که تصور می کنند کتاب تحقیقی تنها برای دانشمندان، پژوهشگران و دانشجویان نوشته شده است و به درد مردم عادی نمی خورد! چنین باوری، دست کم در مورد کتاب تاریخ زن ستیزی به هیچ روی درست نیست، زیرا این کتاب با سه عامل بنیادی جوهر بشریت سروکار دارد. آن عوامل عبارتند از:
۱ـ عشق، ۲ ـ سکس،۳ـ خشونت
موضوع های مطرح شده در شاهکار جک هلند، برای همه قطع نظر از میزان تحصیلات، سن و سال، جنسیت و یا مشرب خاص فلسفی ـ سیاسی آنان بسیار مفید و جالب است.
نتیجه ی ارزشمند تلاش جک هلند و همچنین منیره محمدی در برگرداندن متن مشکل کتاب به فارسی روان و پیراسته، این است که چشم اندازی بس روشن و گسترده، هم از منظر تاریخی و هم از نگرش مدرن نسبت به زن، در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. پژوهش های ژرف جک هلند و برخی توضیحات مترجم بر بسیاری از سوژه های مرتبط با موضوع از جمله موارد زیر پرتوافشانی کرده است:
ـ نقش نهادهای دینی و بویژه کلیسا، ـ دوران شکار جادوگر، ـ تئوری های جنسی، ـ نازیسم، ـ مسئله سقط جنین، ـ محرومیت زنان از حقوق دمکراتیک و اولیه ای مانند حق تحصیل، حق رای، حق کار کردن در بیرون از خانه، حق دریافت حقوق مساوی برای کار مساوی، حق آرایش و استفاده از زینت آلات، ـ تابوهای مربوط به قاعدگی، استانداردهای چینی زن زیبا و پیامدهای دلخراش و دردناکش برای دختران جوان، ـ سوءاستفاده جنسی از زنان سیاه پوست در دوران برده داری در آمریکا، ـ مجازات ۷۴ ضربه شلاق برای دختران و زنان در ملاءعام صرفا به دلیل رعایت نکردن حجاب (در ایران) ، ـ بیماری انگاشتن خودارضایی و همجنس گرایی، ـ برکناری قضات زن از کار و …
در باب نگرش تاریخی، جک هلند ضمن پذیرش اینکه ریشه یابی یک تعصب کار فوق العاده پیچیده و دشواری است، بر این باور است که اگر زن ستیزی تاریخ تولدی داشته باشد، آن را باید در قرن هشتم پیش از میلاد جست و اگر دارای گهواره ای باشد، آن گهواره یا مهد پرورش را باید در مدیترانه شرقی یافت؛ اسطوره های آفرینش هم در یونان و هم در یهودیت، در وصف چگونگی سقوط انسان و رانده شدنش از بهشت، هر دو ضعف زن را مسئول درد و رنج، تیره بختی و بالاخره مرگ انسان انگاشته اند. براساس افسانه آفرینش یونانی، پاندورا مقصر است و برطبق کتاب آفرینش عهد عتیق مجرم اصلی حوا است.
اینکه یونانیان اولین دمکراسی دنیا را بنا نهادند و جهان بینی آنها زیربنایی برای علم و فلسفه غرب بوده، درست است ولی باید دانست تصوری که ما امروز از دمکراسی داریم، با آنچه یونانیان باستان “دمکراسی” می پنداشتند، بسیار متفاوت است. در اقتصاد برده داری آن دوران، حقوق دمکراتیک فقط متعلق به شهروندان بالغ و “مذکر” بود. یک زن نمی توانست بدون نگهبان خانه را ترک کند و اجازه ی تحصیل نداشت. دختران به محض اینکه به سن بلوغ می رسیدند، به مردانی که بیش از دو برابر آنها سن داشتند، به همسری داده می شدند، زیرا که شوهران با سن و تحصیلات بالاتر، فرودست بودن جایگاه زنان را تضمین می کردند. حتی فیلسوف نامداری مانند افلاطون که در کتاب جمهوریت خود، از حق برابری زنان با مردان برای تحصیل دفاع می کرد، لذت هایی چون عشق و زیبایی هایی مانند شعر و رقص را نکوهیده می انگاشت.
ارسطو نیز که یکی از زن ستیزترین شخصیت های تمام دوران ها تصور شده است، طاس نشدن زنان را نشانه ای از فرودست بودن آنها می دانست و آن را به عنوان “مدرکی” که دال بر سرشت کودکانه ی آنان است به حساب می آورد. او همچنین ادعا می کرد که تعداد دندان های زنان از دندان های مردان کمتر است!
برتراندراسل در این مورد می گوید:”ارسطو هرگز مرتکب چنین اشتباهی نمی شد اگر به همسر خود اجازه داده بود تا هرازگاهی دهان خود را باز کند”. بسیاری از دیدگاه های ارسطو، با وجود اینکه امروز برای ما خنده دار هستند، نزدیک به ۲۰۰۰ سال بر اندیشه ی غربی چیره بودند و تنها انقلاب علمی قرن هفدهم، آنها را به دور افکند. بنابراین می بینیم که ریشه ی زن ستیزی تنها جهل و بی سوادی نیست بلکه نخبگان فکری و فرهنگی نیز هرکدام به گونه ای متفاوت آتش بیار معرکه بوده اند و هستند.
توصیف فروید از زن عمدتا اعتقادات جادوگران آفریقایی را بازتاب می دهد. نازی ها، یاوه های فروید را به عنوان “توجیه علمی” در تبلیغات گوشخراش خود به کار گرفتند تا نقش زن را منحصراً به “مادر بودن” تقلیل دهند.
نیچه هم بسیار صریح و بی پرده، زن را “دشمن حقیقت” می دانست و همین نظرگاه خنده آور بود که یکی از زمینه های اصلی واکنش های فلسفی و سیاسی قرن بیستم را بر ضد زن فراهم ساخت. حتی اتو واینینگر (۱۹۰۳-۱۸۸۰)، دانش آموخته ی ۲۱ ساله ی دانشگاه وین و جوان فوق العاده باهوشی که در ۱۸ سالگی می توانست به ۸ زبان مکالمه کند نیز عمیقاً تحت تأثیر اندیشه های فیلسوفانی مانند شوپنهاور و نیچه بود. وی در کتاب جنسیت و شخصیت که در سال ۱۹۰۳ انتشار یافت، به سنت دیرین زن ستیزی، شکلی شدیداً فلسفی بخشید. در این کتاب، دوگانگی زن ستیزانه کیفیتی عرفانی به خود می گیرد، دستاوردهای مثبت تمدن با مردان (البته مردان آریایی) تداعی می شود و زنان نفی آن هستند. واینینگر تا جایی پیش می رود که حتی هویت انسانی زنان را هم انکار می کند و می گوید:”زنان هیچ موجودیتی ندارند، هیچ جوهری ندارند، آنها نیستند، آنها هیچند.”!
خلاصه اینکه در معرفی کتاب خواندنی و بسیار ارزشمند تاریخ زن ستیزی هرچه بنویسم، کاهی است در برابر کوه و ذره ای در قیاس با خروار! آخرین سطرهای کتاب یاد شده، اینگونه پایان می یابد:
“زن ستیزی دیگر بخشی از “عقل سلیم” جامعه نیست. انسان دیگر نیازی به نبرد با خود و مقابله با فردی ندارد که می تواند با او از بیشترین تولید فکری و رابطه ای رضایتمندانه و لذت بخش بهره مند باشد. شاید ما در حال بیدار شدن از خیال پردازی های طولانی خویش، که زن ستیزی در مرکز آن قرار دارد، باشیم. باشد که سرانجام یاد بگیریم که زن ستیزی، این کهن ترین تعصب جهانی را آنچنان که سزاوارش است، خوار بداریم.”
روز جهانی زن بر تمام نیک اندیشانی که در راه مبارزه با تبعیض جنسیتی می کوشند، خجسته باد.
پانویس:
* با توجه به اینکه عنوان انگلیسی کتاب Brief History of Misogyny: The World’s Oldest Prejudice است، نگارنده برابر فارسی “تاریخچه” را بر تاریخ ترجیح می دهد.