با امید بستن به این قول که “گفت وگوهای امروز، موضوع تغییرات فردا” شوند، یادداشت حاضر به توضیح چگونگی کارکرد ساختارهای مختلف اجتماعی بر سلامت زنان و دختران می پردازد. گزارش سازمان بهداشت جهانی در مورد سلامت زنان در سال ۲۰۰۹، ماخذ اصلی این نوشته است.۱
در حالیکه درآمد و سواد دو عامل مهم و موثر بر سلامت انسان شناخته شده اند، هنوز اکثریت بزرگی از افراد فقیر دنیا، را زنان تشکیل می دهند، دو سوم بیسوادان جهان زنان هستند و اکثریت کودکان محروم از درس و مدرسه، دختران هستند.
سرعت افزایش بیماری مهلک ایدز در میان زنان چنان است، که شاید به زودی “ایدز” را بتوان “بیماری زنانه” نامید. شاهد مثال آنکه در بسیاری از کشورهای جنوب آفریقا، بیش از سه چهارم جمعیت جوانی که با بیماری ایدز زندگی می کنند، زنان هستند.۲
عواقب بحران اخیر قیمت غذا در جهان، بیش از هر چیز سلامت زنان را تهدید می کند. در سراسر جهان به طور معمول مردم دو تا سه وعده در روز غذا می خورند، و این در حالی است که درصد بزرگی از زنان معمولا کمتر از دیگر افراد خانواده و یا فقط یک وعده غذا در روز می خورند. اکنون در شرایط بحران قیمت ها، بسیاری از مادران خود را بیش از گذشته از خوردن غذای کافی محروم می کنند، تا بدین ترتیب فرزندانشان تغذیه شوند.۳ زنان بیشماری هم اینک با عواقب سوءتغذیه و کمبود انرژی دست به گریبانند، رنجی که در آینده فرزندان همان زنان تجربه اش می کنند.
با وجود آنکه مسئولیت رفع نیازهای اولیه و اساسی خانواده را معمولا زنان بر دوش دارند، آنها اغلب به طور سیستماتیک از دسترسی به امکانات اولیه ای همچون سواد، تحصیل و بهداشت و درمان و نیز منابع ثروت، جریان اطلاعات و آزادی عمل و تصمیم گیری محرومند. این در حالی است که مطالعات بسیاری نشان می دهند که ارتقاء سواد و سلامت زنان، و تواناتر شدن آنان علاوه بر خود زنان، جامعه را در مسیر سلامت و پیشرفت قرار می دهد.
نابرابری های همیشگی و سلامت زنان و دختران
نابرابری میان زنان و مردان: زنان و مردان غالبا با مشکلات جسمی و روحی مشابهی روبرو می شوند، اما تفاوت هایی وجود دارد که صرف توجه خاص به سلامتی زنان را ضروری می سازد. به طور طبیعی زنان به دلیل ویژگی های بیولوژی و نیز الگوهای رفتاری شان از طول عمر بیشتری برخوردارند. در برخی از مناطق دنیا بویژه در بعضی از بخش های قاره آسیا، به دلیل تبعیضات جنسی، زنان نمی توانند از این امتیاز طبیعی بهره مند شوند، به طوری که میانگین طول عمر زنان یا کمتر و یا نزدیک به میانگین طول عمر مردان است. از این گذشته، داشتن طول عمر بیشتر الزاما به معنی تندرست بودن و لذت بردن از زندگی نیست. در موقعیت زن بودن، گاه شرایط منحصر به فردی وجود دارد، که عواقب و اثرات بالقوه منفی آنها را تنها زنان تجربه می کنند. حاملگی، زایمان، شیردهی برخی از این شرایط منحصربه فرد هستند که می توانند بر سلامت، نیازمندی به مراقبت های بهداشتی و پزشکی و حتی طول عمر زنان اثرات تعیین کننده داشته باشند.
برخی از شرایط و بیماری ها سلامت هر دو جنس را به مخاطره می اندازند، اما عوارض آنها بیشتر و طولانی تر دامنگیر زنان می شود. به عبارت دیگر در این گونه موارد زنان نیازمند توجه و یا درمان خاص هستند. به عنوان مثال می توان به عوارض جسمی و روانی “یائسگی” بر زنان که معمولا از دهه پنجم عمر شروع می شود، پوکی استخوان و یا انواع مختلفی از سرطان ها که در میان زنان شایعتر است، اشاره کرد. سیستم های بهداشت و درمان در بیشتر کشورهای جهان اما غالبا با توجه به نیازمندی های خاص زنان طراحی نشده اند.
دیگر عوامل و یا ناخوشی هایی که سلامتی زنان و مردان را تهدید می کند، تقریبا مشابه هستند، معمولا اما زنان برای دسترسی به امکانات بهداشتی و دارو و درمان با محدودیت های بیشتری روبرو هستند.
علاوه بر همه اینها، وجود نابرابری های جنسیتی در زمینه های دیگر مانند تحصیل، درآمد و اشتغال، و آزادی های فردی و اجتماعی دشواری های بیشتری را به زنان و دختران برای حفظ سلامتی شان تحمیل می نماید.
تندرست ماندن در کشورهای غنی و فقیر
در حالی که بسیاری از مشکلات مربوط به سلامتی و بهداشت برای زنان در همه کشورهای جهان مشابه هستند، لیکن تفاوت های قابل توجهی نیز با توجه به شرایط متنوع کشورها و مناطق مختلف دیده می شود. یافته های سازمان جهانی بهداشت نشان می دهند: زنان در کشورهای پر درآمد، در هر سن و سالی که باشند، نسبت به زنان در کشورهای کم درآمد از میانگین امید به زندگی بیشتری برخوردارند، و احتمال مواجه شدنشان با بیماری های مزمن و مرگ زودرس کمتر است. در کشورهای ثروتمندتر، میزان مرگ و میر کودکان و همچنین نرخ مرگ زنان جوان بسیار پایین است، و فوت ها بیشتر در سنین پس از شصت سالگی رخ می دهند. در کشورهای فقیرتر، تصویر کاملا متفاوتی وجود دارد: جمعیت جوانتر است، نرخ مرگ و میر کودکان رقمی بالاتر و مرگ و میر دختران کودک، دختران نوجوان و بلاخره زنان جوان به لحاظ تعداد و درصد بیشتر است.
برجسته ترین تفاوت میان کشورهای غنی و فقیر میزان مرگ و میر مادران است، به طوریکه ۹۹% از مرگ و میر سالانه مادران (نیم میلیون) نصیب مادران کشورهای در حال توسعه می شود. بدین ترتیب تاسف آور است اما نه تعجب آور که بالاترین بار از عوارض مرگ و میر زنان (به خصوص در سالهای باروری) در فقیرترین مناطق و یا کشورهای با ساختارهای ضعیف و بخصوص کشورهایی که با بحران های انسانی مواجهند، متمرکز است. بحران یا فاجعه انسانی به معنای یک رویداد یا مجموعه ای از وقایعی است که سلامت، بهداشت، ایمنی و یا امنیت مردم یک منطقه و یا بخش بزرگی از مردم یک منطقه را تهدید می کند، مانند بیماری های همه گیر، قحطی، بلایای طبیعی، جنگ ها و یا درگیری های مسلحانه.
نابرابری های درونی
سلامت زنان و دختران، درون هر مجموعه جغرافیایی ـ فرهنگی به شدت تحت تاثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی مانند دسترسی به آموزش و پرورش، درآمد خانواده، و محل اقامت (شهر یا روستا) قرار دارد. در بیشتر کشورهای جهان، دختران و زنان خانواده های ثروتمندتر در مقایسه با خانواده های کم درآمدتر با مرگ و میر کمتری روبرو می شوند و از امکان دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی بیشتری برخوردارند. وجود چنین تفاوت هایی به کشورهای در حال توسعه محدود نیست، بلکه در کشورهای توسعه یافته نیز واقعیتی محض است.
روابط جنسی و تولید مثل در وضعیت سلامت زنان نقش کلیدی دارند!
سلامت زنان در طول دوره باروری (سنین بین ۱۵ تا ۴۹ سالگی) نه فقط در حال و احوال خود آنان موثر است، بلکه سلامت و رشد نسل آتی را تضمین می کند. بسیاری از ناخوشی ها و بیماری های سنین باروری را تنها دختران و جوان زنان تجربه می کنند. به عنوان مثال عوارض بارداری و زایمان علت اصلی مرگ و میر زنان واقع در سنین ۱۵ تا ۱۹ در کشورهای در حال توسعه است. در سطح جهان، اچ آی وی ایدز اصلی ترین علت مرگ و میر زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله است. دختران و زنان به دلیل وجود مجموعه ای از عوامل بیولوژیکی و نابرابری های جنسیتی به خصوص نسبت به عفونت اچ آی وی آسیب پذیرند. این عوامل بخصوص در فرهنگ هایی که کسب آگاهی درباره مسائل و بیماری های جنسی برای زنان محدود و یا ممنوع است، عملا توانایی آنان را برای حفاظت از خود و چون و چرا کردن بر سر داشتن روابط جنسی امن تر کاهش می دهد. در کشورهای با درآمد کم و نیز متوسط، مهمترین علت مرگ و معلولیت زنان در سنین باروری مربوط به عدم جلوگیری از بارداری های ناخواسته و وجود روابط جنسی ناامن می باشد، که نتیجه آن حاملگی های ناخواسته، سقط جنین های متعدد و یا سقط جنین در شرایط غیر استاندارد، عوارض مختلف بارداری و زایمان، و بیماری مقاربتی از جمله اچ آی وی می باشد. و بلاخره خشونت جنسی عامل مضاعفی است که سلامت جنسی و باروری زنان را به طور قابل توجهی مورد مخاطره قرار می دهد و سبب ساز ناراحتی های روانی و بیماری های مزمن مختلفی می شود.
تلفات بیماری های مزمن، جراحات و بیماری های روانی
در حالی که بسیاری از عواقب روابط جنسی و تولید مثل بر سلامت و طول عمر زنان به طور نسبی شناخته شده هستند، اما زنان با بسیاری دیگر از بیماری ها و مشکلات درمانی روبرویند.
صدمات ترافیک جاده ها در میان پنج علت عمده مرگ و میر دختران نوجوان و زنان در سنین ۱۵ تا ۴۹ در همه مناطق جهان است. در آسیای جنوب شرقی، آتش سوزی سومین عامل مرگ و میر زنان است. مرگ های حاصل از آتش سوزی معمولا ناشی از حوادث مربوط به پخت و پز، و یا قتل و خودسوزی می باشند، که این یکی اغلب با موضوع خشونت توسط شریک زندگی همراه است. برای درک عمیقتر علل چنین مرگ هایی و یافتن راهکارهای پیشگیرانه ی موثر، هنوز جای مطالعات و پژوهش های اساسی خالی است.
خودکشی اما یکی از عواملی است که منجر به مرگ میر زنان ۲۰ تا ۵۹ ساله در سطح جهان و نیز دومین علت مرگ و میر در کشورهای کم درآمد جهان است. “خودکشی” در میان دختران و زنان یکی از مشکلات بزرگی است که نظام های بهداشت و درمان در سراسر جهان درگیر آن هستند. مسائل و بیماری های روانی به ویژه افسردگی، اصلی ترین علل از کار افتادگی زنان در تمام سنین است. علل و عوامل بروز بیماری روانی ممکن است از یک فرد به دیگری متفاوت باشد، لیکن موقعیت فرودست زنان در جامعه، بار مسئولیت ها و خشونت مداومی که آنان در خانه و اجتماع تجربه می کنند، عوامل موثر و مرتبط با بیماری های روانی هستند.
برای زنان بالای ۶۰ سال در تمامی کشورهای دنیا، بیماری های قلب و عروق و سکته، اولین دسته از علت مرگ و میر و عامل بیماری های مزمن دیگر هستند. از دیگر عوامل مهم مرگ و معلولیت زنان، بیماری های مزمن ریوی است که غالباً مربوط می شود به در معرض دود سیگار و یا دیگر دود و آلودگی های هوای داخل ساختمان قرار گرفتن. این امر خود تا حد زیادی نتیجه نقش های خانگی زنان است.
برای بسیاری از زنان، سالمند شدن با از دست دادن بینایی همراه است. سالانه بیش از ۲.۵میلیون زن مسن بینایی خود را از دست می دهند. بخش بزرگی از این معضل قابل پیشگیری است، تنها اگر مراقبت های بهداشتی و پزشکی لازم بویژه جراحی آب مروارید برای این زنان میسر باشد. در کشورهای فقیر، تراخم یکی از دلایل اصلی نابینایی بویژه نزد زنان است، چیزی که به آسانی قابل پیشگیری و درمان است.
وجود شرایط عادلانه و سیستم بهداشت و درمان کارا برای دختران، تضمین کننده سلامت زنان آینده است. بسیاری از بیماری ها و دشواری هایی که زنان بزرگسال با آن دست بگریبانند، ریشه در شرایط کودکی آنان دارد. در دوران کودکی و هم پس از آن، تغذیه سالم عامل مهم تندرستی است. وضعیت تغذیه و بهداشت دختران با توجه به نقش آینده آنان در تولید مثل و سلامت نسل بعدی از اهمیت باز هم بیشتری برخوردار است. پیشگیری از کودک آزاری و تامین محیط سالم و امن برای رشد کودکان در سنین اولیه، بی تردید هم زمینه رشد بدنی و روانی کودکان را فراهم می کند و هم امکان بروز رفتارهای مخاطره آمیز، مشکلات و بیماری های روانی و مصرف مواد مخدر را در مراحل بعدی به شدت کاهش می دهد.
کم توجهی جامعه! کم لطفی نظام های بهداشت و درمان!
گزارش سازمان جهانی بهداشت تاکید می کند که نقص های موجود در سیستم های بهداشت و درمان، زنان را از مراقبت های بهداشتی و پزشکی لازم محروم می سازند! برای مثال زنان هزینه های درمانی بیشتری از مردان پرداخت می کنند، چرا که آنان عموما بیش از مردان نیازمند استفاده از خدمات بهداشت و درمان هستند و این در حالی است که زنان نسبت به مردان از درآمد کمتر و شرایط شغلی کم ثبات تری برخوردارند. بیکاری، اشتغال نیمه وقت بدون برخورداری از مزایا و کار در بخش های غیر رسمی و یا بازار سیاه نزد زنان بیش از مردان است. توانایی زنان برای پرداخت قیمت دارو و هزینه های درمانی به مراتب کمتر است. کلید بهبود وضعیت بهداشت و درمان زنان حذف موانع مالی در سیستم های بهداشت و درمان است.
مراقبت و درمان، وظیفه ای بر شانه های زنان!
تناقض مشهود سیستم های بهداشتی و درمانی این است که آنان از یکسو اغلب به نیازهای زنان بی توجهند، از سویی دیگر زنان مراقبان و مروجان اصلی بهداشت و سلامت در خانواده ها و ارائه کننده خدمات درمانی در بخش های دولتی و خصوصی هستند.
زنان که در عمل ستون اصلی نظام های بهداشت و درمان هستند، به ندرت در موقعیت های مدیریتی و اجرائی کلان کار می کنند، بر عکس در مشاغل سخت تر و کم درآمدتر سازمان های بهداشت و درمان و بیمارستان ها کار می کنند؛ شرایطی که سلامتی شان را در معرض خطرات و بیماری های شایع شغل های بیمارستانی قرار می دهد.
زنان عموماً در نقش های خود به عنوان ارائه کنندگان خدمات مراقبتی و درمانی در خانواده و جامعه یا ناشناخته می مانند و یا نادیده انگاشته می شوند.
کم توجهی جامعه به سلامت زنان صدمه می زند!
سلامت زنان عمیقاً از رویکردی که جامعه نسبت به “زن” دارد، از روش هایی که با “زن” رفتار می کند، و موقعیتی که جامعه و معیارهای فرهنگی برای “زن” تعیین می کنند، تاثیر می پذیرد. وقتی در عرصه های مختلف زندگی ـ خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و … زنان و دختران مورد تبعیض واقع می شوند، وقتی برای چیره شدن بر موانع متعدد و دستیابی به امکانات و منابع و استفاده از فرصت ها مجبور به صرف انرژی فراوان هستند، وقتی تنها برای برای استقلال خود وتصمیم گیری بر زندگی خود مجبور به پرداخت هزینه های گزاف هستند، و یا وقتی به اشکال مختلف – جسمی، روانی، مالی و جنسی ـ مورد خشونت قرار می گیرند، آنگاه سلامتی آنان از جنبه های مختلف هم تهدید و هم تحدید می شود. وقتی بنا به قوانین حقوقی و یا عرفی زنان از حق ازدواج، طلاق، حضانت فرزند، مالکیت بر زمین و … محروم می شوند، آنگاه زمینه برای ضعیف ماندن یا شدن، و آسیب پذیرشدن در برابر دشواری های و بلاخره مستعد شدن برای ابتلا به بیماری های جسمی و روانی فراهم تر می گردد. حتی در جوامع پیشرفته تر که زنان از حقوق نسبتاً مساوی با مردان برخوردارند، هنوز تفاوت زنان و مردان در دستیابی به تحصیلات متوسطه، دانشگاه، و شغل، درآمد و یا اشتغال در منصب های اجرایی و مدیریتی قابل اعتناست. گرچه که درآمد و استقلال مالی برای زنان امید و آرزویی خوشایند است و آنان را در دسترسی به منابع مختلف و از جمله خدمات بهداشتی تواناتر می کند، اما هنوز در سطح جهان شغل های زنانه و یا به عبارتی بخش های اقتصادی و خدماتی که زنان بیشتر در آن ها شاغل هستند، از امنیت شغلی و هم امنیت محیطی مناسبی برخوردار نمی باشند.
برای ارتقا سلامت زنان چه باید انجام شود!؟
موفقیت هرگونه اصلاحات و یا تغییر در نظام های بهداشت و درمان به منظور ارتقا سلامت زنان، منوط به اجرای رفرم و یا تغییر در سایر ساختارها و مولفه های خانوادگی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع است.
گزارش سازمان بهداشت جهانی ۲۰۰۹، ارتقای سلامت زنان را منوط به توصیه های زیر می داند:
نظام های بهداشت و درمان باید با مبنا قرار دادن سه اصل برابری، همبستگی و عدالت اجتماعی، باید از طریق سیاستگذاری و برنامه ریزی برای ایجاد اصلاحات و تغییرات در چهار عرصه زیر اقدام کنند:
۱ـ ایجاد یک ساختار قوی برای هدایت امر تغییر و اصلاح در جهت ارتقا سلامت زنان متشکل از زنان و سازمان های زنان، به طوری که ساختارها و سازمان های دیگر اجتماعی ملزم به پاسخگویی بدان باشند.
۲ـ کارآمد کردن سیستم های بهداشت و درمان با هدف پاسخگویی موثر به نیازهای سلامتی و درمانی زنان.
۳ـ ایجاد اصلاحات در سیستم های فکری، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و سیاست های عمومی در کشورهای غنی و فقیر در جهت توانمند نمودن زنان.
۴ـ مطالعه و پژوهش برای درک عمیقتر مشکلات و نیازهای بهداشتی و درمانی زنان، علل و موانع دستیابی زنان به خدمات بهداشتی، همراه با نظارت مداوم بر انجام اصلاحات و تغییرات مرتبط با وضعیت سلامت زنان.
کلام آخر اینکه، گرچه این یادداشت تا حدی به تفاوت های مسائل بهداشتی زنان و مردان پرداخته است، هدف کلیدی این نوشته اما زنان و یا برای زنان نمی باشد. اشاره به مشکلات سلامتی زنان در واقع یبان مشکلات نظام های بهداشت و درمان، و نیز نقایص ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حقوقی موجود در جوامع انسانی است. از این جهت هر قدمی در راه ارتقا سلامت زنان در هر اندازه و هر سطحی که برداشته شود، همزمان گامی است در جهت بهبود سلامت خانواده ها، نهادهای اجتماعی، و جوامع انسانی.
۱.Women and health: today’s evidence tomorrow’s agenda
http://www.who.int/gender/women_health_report/en/
۲ & 3: The Hunger Project:
http://www.thp.org/what_we_do/program_overview/empowering_women