تقویم را ورق می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنم! روزهای تاریخی همراه با مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که بر خود دارند یکی پس از دیگری از راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند و خود را با نخوت، به رخ دیگر روزها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشند. مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، و یادمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های… روز معلم، روز پرستار، روز کارگر، روز دانشجو، روز مین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روبی،… کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کم نزدیک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوم! روز بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشت خواجه نصیرالدین طوسی؛ خیلی نزدیک می شوم… روز درخت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاری؛ … پس کجا ثبت شده این روز؟ چرا اسمی، یادی، و نشانی از این روز در تقویم نیست، یعنی کجاست؟ مگر ممکن است روزی به این مهمی با پیشینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای غیرقابل انکار، به همین سادگی فراموش شود؟

صدایی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید: من روز تاریخی نیمی از جمعیت دنیا، این جا مهجور مانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام… این جا دیگر چه جایی است که در صفحات تقویم رسمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش کنارم زده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و به عمد، گُم شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام. تقویم را کنار می گذارم به تاریخ نگاه می کنم و با صدای بلند خطاب اش می کنم و می گویم: بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انصافی است نه تنها مهجور نماندی بلکه زنان در سراسر جهان تو را می شناسند و تلاش می کنند تا هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوایی خود را با پاسداشت از «روز جهانی زن» به خواهری جهانی پیوند زنند، برای کاستن دردها و تبعیض ها، همان درد مشترک که زاده حاکمیت پدرسالار و قوانین تبعیض آمیزند!

آنچه امروز پس از گذشت یک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صد سال، زنان سراسر جهان را وا می دارد که پاسدار این روز باشند نه فقط خود این روز فرخنده، بلکه آرزوی تاریخی برای خواستن “روزی” از آن خود و “فضایی” از آن خود است، و این روز محور و انگیزۀ بسیار قوی، فرامرزی و فراعقیدتی است برای فریاد مشترک جهانی به منظور رسیدن به همبستگی، برابری و رفع ظلم و خشونت و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عدالتی!

سخن بر سر این روز و آن روز در تقویم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رسمی نیست، بلکه سخن بر سر نابرابری و تبعیض است و این روز سمبل خواسته زنانی است که در دیروز نمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و خواستار تغییراند!

آنها کار می خواهند، حقوق برابر، زندگی انسانی و عادلانه می خواهند تا از این رهگذر، به عنوان یک انسان کامل شناخته شوند و بتوانند از حقوق شهروندی و مدنی جهان، بهره بگیرند.

برایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم: زنان کارگر بافنده آمریکا در سال ۱۸۵۷ در شهر نیویورک خواستار افزایش دستمزد و کاهش ساعت کار شدند و شجاعانه برای کسب مطالبات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در مقابل پلیس ایستادگی کردند. چه بسیار از آن ها دستگیر و حتی کشته شدند. «کلارا زتکین» یکی از زنان آزادیخواه آلمانی، تمام انرژی و استعداد خود را برای مردم و به ویژه زنان به کار گرفت و به ابتکار او بود که «۸ مارس» به عنوان «روز بین المللی زنان» نام گذاری شد و همه ساله در چنین روزی مسائل و مشکلات زنان در نشست ها و سخن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رانی ها به بحث و نقد، و داوری گذاشته می شود . زنان سراسر جهان به مناسبت این روز تاریخی با تظاهرات و میتینگ هایشان و بنابه شرایط سیاسی و اجتماعی کشورشان در فضاهای مختلف (چه به صورت علنی و چه غیرعلنی) با تشکل و همبستگی خواسته ها و مطالباتشان را پی گرفتند تا سرانجام سازمان ملل در سال ۱۹۷۵، هشت مارس را به عنوان «روز جهانی زن»به رسمیت شناخت.

برایت روزشمار تاریخ می شوم و از اعماق وجودم بانگ برمی آورم که: نه تنها مهجور نماندی بلکه مادران ما در انجمن «پیک سعادت نسوان» از سال ۱۳۰۱ شمسی کمر همت بستند و اولین مراسم ۸ مارس را در شهر رشت برگزار کردند و با تأسیس مدرسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای به نام پیک سعادت، و انتشار نشریه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای به همین نام، برای بالا بردن سطح آگاهی زنان تلاش کردند.

زنان هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بسته و هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دل دیگری به نام «بیداری زنان» در سال ۱۳۰۵ اقدام به برگزاری مراسم روز جهانی زن کردند و با اجرای نمایش «دختر قربانی» تاریخچه ۸ مارس و اهمیت موقعیت جهانی و ضرورت این روز را برای زنان بازگو کردند.

برایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم: همین کشوری که نام تو در روزشمار تقویم رسمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش حذف شده، پس از سقوط حکومت رضاشاه زنانش” تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” را تاسیس و به برگزاری مراسم روز جهانی زن اقدام کردند. این جا هم با نام تو و استفاده از تخیل زنانه شان با رفتن به گلگشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دسته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جمعی و خواندن شعر و مقاله و اجرای موسیقی به بازگویی تاریخچه مبارزات زنان پرداختند تا جایی که در هشت مارس ۱۳۳۱ هزاران زن و دختر هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوا شدند و با برپایی مراسم ۸ مارس خواسته های خود را مطرح کرده و خواستار برابری و رفع ستم جنسیتی شدند. برایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم: پس از کودتای ۲۸ مرداد تمام سازمان ها و احزاب منحل و جمعیت های زنان هم بالطبع منحل شدند. در تمام دوران حکومت محمدرضاشاه اگرچه روز ۸ مارس به طور رسمی و علنی برگزار نشد، اما زنان از مبارزه و خواسته هایشان دست نکشیدند.

برایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم: پس از انقلاب ۱۳۵۷ یک بار مراسم ۸ مارس در گسترۀ میلیونی برگزار شد، اما در سال های بعد هیچ مراسم رسمی و علنی برپا نشد، اما گروه های مختلف زنان دست از پاس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری تو برنداشتند و در تمام این سال ها در محافل و خانه هایشان جشن می گرفتند. به دور از ستایش های بیهوده از زنانگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان و به دور از نقش و وظایفی که جامعه و سنت برای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان رقم زده بود از مطالبات و آرزوهای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان می گفتند!

برایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم: با شروع زمزمه های اصلاحات و گفتمان جامعه مدنی، زنان ایرانی بدون جزم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی و تعصب بر نقطه نظرات خود، و با همکاری هم، بار دیگر این مراسم را از خانه ها بیرون کشیدند و پس از بیست سال آن را به حوزه عمومی کشاندند.(۱) چنین بود که مراسم روز زن در سالن «شهر کتاب» در سال ۱۳۷۸ برپا شد، و زنان توانستند توجه فعالان در دانشگاه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی و نیز توجه فعالان دانشجویی و دیگر فعالان اجتماعی را به خود جلب کنند و بر تعداد و کیفیت و لزوم برگزاری این روز تاریخی بیفزایند.(۲) زنان علاقمند، مراسم ۸ مارس را در فرهنگسراها، دانشگاه ها، شهرهای مختلف برگزار می کردند: میزگردهای مختلف با برنامه های متعدد (با موضوع زن)، پخش فیلم های آموزشی، سخنرانی، تئاتر، میز فروش کتاب، گالری نقاشی، اجرای سرودهای دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جمعی، نوشتن و انتشار مقالات، حمایت از زنان افغان و برپایی میز فروش برای کارهای دستی به منظور کمک و توانمندسازی زنان افغان، حمایت از زنان خیابانی و زنان زندانی که در شرایط خاصی غیر عمد مرتکب قتل شده بودند و قادر به پرداخت دیه نبودند و ده ها ابتکار دیگر برای پاسداشت و یادآوری ۸ مارس در گوشه و کنار این سرزمین که تقویم رسمی اش، روز جهانی زن را از یاد برده بود.

برایت بگویم: زمان هایی هم بود که روزها برای گرفتن مجوز این طرف آن طرف می دویدند. هفته هایی که دنبال جا و مکانی برای برپایی مراسم می گشتند، تمام فرهنگسراها را زیرپا می گذاشتند! و گاه در آخرین لحظه که قرار بود مراسم برگزار شود، ناگهان مجوز برپایی آن لغو می شد. زنان حتا برای پاسداشت ۸ مارس، به پارک ها پناه بردند، اما آن همه کتک، توهین، ترسیدن، لرزیدن، فرار، دستگیری، فشار و ممانعت از جمع شدن، سئوال جواب های بی پایان و تهدیدها، هیچ کدام موجب فراموشی نشد، چون فراموش کردن تو یعنی پشت کردن به خواسته ها و مطالبات زنان، یعنی کنار گذاشتن تلاش صدساله زنان مدافع حقوق برابر در ایران برای رسیدن به این نقطه تاریخی. این دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد کمی نیست، چون آسان به دست نیامده، بنابراین هیچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه به حال خود رها نمی شود.

در سال ۷۹ در «خانه هنرمندان» و در سال ۸۰ در فرهنگسرای «ارسباران» و نیز در خانه ها و سالن ها و دانشگاهها مراسم روز جهانی زن را برگزار کردند. اما سال بعد یعنی در سال ۸۱ برای اولین بار تجمعی به مناسبت ۸ مارس در پارک لاله تهران برگزار شد، هر چند در سال بعد از آن نیز (۱۳۸۲) با وجود داشتن مجوز، اما در آخرین دقایق مجوز برپایی مراسم پارک لاله لغو شد و در نهایت منجر به دستگیری چند نفر از شرکت کنندگان شد. از آن پس، روز به روز فشارها بیشتر می شد. از برپایی مراسم جلوگیری می شد درسال ۸۴ مراسم در پارک دانشجو در همان ساعت اول با حمله پلیس و ضرب و شتم برگزارکنندگان، آغاز شد و در سال ۸۵ به رغم همه فشارها این روز به صورت گسترده در محیط های دانشگاهی و شهرستانها انجام شد.

در واقع بعد از سال ۸۴ دیگر به سختی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد مراسمی داشت و همه جا با فشار و ممانعتِ پلیس روبرو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد. اما حالا این روز شناخته شده است و زنان عقب ننشستند و ۸ مارس را محوری برای تحقق مطالبات و همبستگی زنانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند با تاریخچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای غنی که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند دستمایه خوبی به منظور شناخت و ایجاد دگرگونی در همه امکانات در راستای بهبود زندگی زنان باشد. بنابراین، نباید نگران باشی چرا که زنان ایران، حیات و تاریخ پُربار تو را ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، و اکنون باز هم تو را به خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند (شاید که ما “به دور تسلسل، عادت کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم”) و هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صدا با زنان سراسر جهان خواهان رفع تبعیض و نابرابری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. زیرا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند که بدون مشارکت فعال و همبسته، ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنیِ فقر و خشونت و نابرابری هرگز ممکن نیست. در تخیّل زنانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان پُر از امید در میدان بزرگ آرزو گرد هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیند، در کنار زنان فعال دربندشان که سرمایه اجتماعی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هستند این مراسم را برگزار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و مطالبات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را برای به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دست آوردن حقوق برابر، آزادی، جهانی به دور از جنگ و خونریزی، طلب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند…. با آرزوهایمان چه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنید؟

 

پانوشت ها:

۱- شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری این مراسم به یاد ماندنی در شهرکتاب (سال ۱۳۷۸) به همت نشر توسعه (نوشین احمدی خراسانی) و نشر روشنگران (شهلا لاهیجی) و نیز دیگر زنان کنشگر، صورت گرفت. پیش از برگزاری مراسم، فراخوانی به مناسبت این روز تاریخی و ضرورت و اهداف برگزاری ۸ مارس توسط برگزارکنندگان منتشر شد. از دل این حرکت اجتماعی، «مرکز فرهنگی زنان» نیز متولد شد.

۲- «پس از بیست سال»، طلعت تقی نیا (نامه زن، شماره ۱) خبر نامه مرکز فرهنگی زنان.

 

برگرفته از سایت مدرسه فمینیستی