مورد یکم:
انتخابات (که نه) انتصابات مجلس شورای اسلامی در هفته گذشته انجام شد و آب از آب تکان نخورد. نباید هم خبری می شد چرا که از این نوع بازی ها، سی و دو سال است به صور مختلف در ام القرای ملایان صورت می گیرد و تا ریشه های این حکومت فاسد نخشکد و از بین نرود، همین آش است و همین کاسه.
اما آن چه که انسان را آزار می دهد، روشی است که خبرنگاران و نمایندگان رسانه های بین المللی در رابطه با گزارشاتشان در پیش گرفته اند.
حتماً فراموش نکرده اید روزهای اول آشوب را که دکتر ابراهیم یزدی و قطب زاده و بنی صدر نقش مترجم خمینی را بازی می کردند و آنچه را که صلاح نمی دانستند ترجمه نمی کردند و آنچه را که در بیانات رهبر، به نظرشان منطقی نمی آمد، کلاً موضوع را عوض می کردند. این روش امروز هم ادامه دارد و اضافه بر شیوه های گذشته این وزارت اطلاعات رژیم است که مامورانش را به عنوان مترجم و راهنما همراه این خبرنگاران و عکاسان بی المللی اعزام می کند و اجازه نمی دهد که آنها به اختیار خود با مردم عادی صحبت کنند و از اماکنی که می خواهند دیدار داشته باشند. تأسف اما در آن است که ناشران و سردبیران و مسئولان این نشریات و رسانه های گروهی، به خوبی از این روش ها در جمهوری اسلامی آگاه هستند و بر آن چشم می بندند و به دلیل وجهی که به عنوان دست خوش می گیرند یا قالیچه ابریشمی که به عنوان هدیه دریافت می کنند، در گزارشات خود کوچکترین اشاره ای به این مسئله نمی کنند.
به یاد داریم در همان دو روز اول در ماجرای انتخاب احمدی نژاد و خیزش مردمی در اعتراض به تقلب در شمارش آراء رژیم جمهوری اسلامی اکثر خبرنگاران را از ایران اخراج کرد و بعد که به مرور عده ای از آنها به ایران برگشتند، مجبور شدند که به دستورات وزارت اطلاعات گوش فرا دهند و از دستورات پیروی کنند. در حقیقت راه کسب خبر فقط از کانال وزارت اطلاعات میسر گردید.
در این مثلاً انتخابات هفته گذشته هم چنین ترتیبی برقرار بود و مسخره آن که بعضی از تلویزیون های بین المللی که از فیلم های ارائه شده توسط سازمان صدا و سیما استفاده کرده بودند، متوجه نشدند که این فیلم ها مربوط می شد به سال های گذشته و مربوط به مراسمی دیگر. در یکی از این گزارشات به وضوح دیده می شد که رأی دهندگان با لباس های تابستانی و با آستین های کوتاه رأی خود را در صندوق ها می ریختند، در حالی که اکنون فصل زمستان است و هوا در اکثر شهرهای ایران بسیار سرد و یخ بندان.
دروغگو کم حافظه است. این مثال در مورد رژیم اسلامی صادق است به یک دروغ آماری توجه کنید:
وزیر کشور دولت اسلامی دو هفته قبل از شروع انتخابات در یک مصاحبه مطبوعاتی گفته بود تعداد کسانی که شرایط شرکت در انتخابات را دارا هستند تعدادشان ۴۸ میلیون و ۲۸۸ هزار و ۷۹۹ نفر است و همین جناب وزیر دو روز پس از پایان اخذ رأی اعلام کرد که ۲۶ میلیون و ۴۷۲ هزار و ۷۶۰ هزار نفر به پای صندوق های رأی رفتند و آراء خود را در صندوق های کذائی انداختند. با یک حساب سرانگشتی، خیلی راحت می شود دریافت که درصد رأی دهنده ها با تمام کلک ها و تقلبات و بر اساس آمار منتشر شده توسط خودشان، می شود ۵۴ درصد و نه ۶۴ درصد.
گفته شده است که در این انتخابات برای شمارش آرا از کامپیوتر استفاده کرده اند، چه خبر خوبی برای نجار وزیر کشور، اشتباه حتماً از کامپیوتر بوده است، وزیر کشور جمهوری اسلامی که اشتباه نمی کند.
مورد دوم:
همیشه مخالفان رژیم پادشاهی در جهان، عیب اصلی چنین حکومت هایی را ارثی بودن آن می دانستند و هنوز هم می دانند ولی می بینیم در نظام های جمهوری هم دیگر فلسفه ی محدود بودن زمان ریاست جمهوری معنائی ندارد و در رژیمی همانند کره شمالی که هم سوسیالیست است و هم جمهوری، سه نسل پشت سر هم به ریاست حکومت می رسند و به طور مداوم در رأس دولت باقی می مانند.
نمونه های دیگر هم وجود دارد، بشار اسد که حکومت را از پدرش حافظ اسد به ارث برده است و حالا هم که مردم سوریه به صدا درآمده اند و خواستار تغییر او هستند در کمال پرروئی و قساوت قلب دستور کشت و کشتار شهروندان بیگناه را صادر می کند و به هیچ عنوان حاضر به کناره گیری نیست.
چاوز را ببینید که قانونی به مجلس می برد تا ریاست جمهوری کشورش ونزوئلا را مادام العمر کند و خودش همچنان رئیس جمهور باقی بماند و پسر حسنی مبارک بدشانس بود که پدر قبل از آن که او را به جانشینی برگزیند خود از حکومت کنار گذاشته شد والا چیزی نمانده بود که پسر به جای پدر سکان حکومت را در دست بگیرد.
ولادیمیر پوتین برخلاف نفس جمهوریت، قانون اساسی روسیه را دور زد و همین چند روز پیش، بی توجه به تقلباتی که در انتخاب او عنوان می شود، بار دیگر و احتمالاً برای ۱۲ سال دیگر در انتخابات برنده شد.
می گویند احمدی نژاد قصد دارد از روش پوتین استفاده کند و برای دو دوره دیگر به ریاست جمهوری خودش را “انتخاب” کند و اما حرف و حدیث دیگری هم هست که آقا مجتبی خامنه ای حسینی خواب هائی در رابطه با جانشینی پدر می بیند و توجهی خاص به پنبه دانه حکومت دارد.
مورد سوم:
معمولاً هدایائی که به روسای دولت ها یا روسای جمهوری از سوی همتایانشان یا از طرف دولت های خارجی اهدا می شود به عنوان مال شخصی به حساب نمی آید و در موزه ای یا کتاب خانه ای که به نام آن رئیس جمهور برپا می شود از این هدایا هم با ذکر تاریخ و نام هدیه دهنده برای نمایش عمومی بهره می گیرند، اما در حکومت جمهوری اسلامی چنین نیست، نمونه اش خبری که چند روز پیش منتشر شد:
فروش هدایای شخصی احمدی نژاد از طریق رایانه.
به این اعلامیه توجه کنید!
“این هدایا فاقد هرگونه ارزش تاریخی و فرهنگی است”
حالا چرا اصولاً هدیه ای را که فاقد ارزش است به رئیس جمهوری نظام اسلامی بدهند.
فکر نمی کنید این هدایا بر اساس تقسیم بندی به گروه ساعت ها، جواهرات و خودنویس ها گروه بندی شده اند با مبلغی به خریداران، فروخته شود و آنها را به وجه رایج مملکتی تبدیل کرد.