گاهشماری ایرانی /بخش یکم

گاهشماری ایرانی (چه آنکه تا پیش از خیام به کار می‌رفته و چه آن گاهشماری که اکنون ایرانیان به کارش می‌برند) یکی از بی‌مانندترین دستاوردهای انسان در درازای سده‌هاست و این سخنی به گزاف و  از سر میهن‌پرستی نیست که می‌نویسم و می‌گویم.

 تا پیش از خیام، دانشمند ایرانی، نیز ایرانیان سال را بر پایه گردش خورشید پاس می‌داشتند. زیرا باشندگان این پلات (فلات ایران) مردمی کشاورز بودند که هر گام خورشید و هر دم آن زندگی گیاهان دست‌پرورده آنان را این رو و آن رو می‌‌کرد. آنها اگر این اندازه‌گیری‌های باریک‌بینانه را دنبال نمی‌کردند نمی‌توانستند این گونه‌گونی شگفت‌انگیز گیاهی را تا همین سده نگاهداری کنند. آوازه باغ‌های ایرانی و میوه و تره‌بار ایران نشان‌دهنده این راستینه (واقعیت) است که ایرانیان در کار کشاورزی در گامه‌ای بودند که امروز غرب پیشرفته در کار تاشنیگ یا فنآوری و پدیده‌های نوین مانند رایانه در آن گامه است. این را از سخنان نکوهش‌بار زرتشت درباره کرپانها (پیروان آیین‌های شامانی و قربانی کردن جانداران) نیز می‌توان دریافت که تا چه اندازه زمین، کشاورزی و گیاه‌بانی و آبیاری گیاهان، آن هم در سرزمینی که آب به فراوانی یافت نمی‌شد و هنوز هم نمی‌شود، مهم بود.

هفت سین در دست سربازان هخامنشی

در اینجا یادآوری کناد (قنات) یا کانال های زیرزمینی که آب را کیلومترها از این سر بیابان تا آن سر بیابان به گیاه تشنه‌ای می‌رساند شایسته است. باشندگان این سرزمین راه‌های شگفت‌انگیزی برای این کار یافته بودند. تا همین اندکی پیش هم بودند کاردانان و ویژه‌کاران (متخصصان) که می‌دانستند که در کجای بیابانی که تف آتش از هر سنگ آن می‌بارد چاهی بکنند و به آب برسند. ابزاری که آنها به کار می‌گرفتند تا آنجا که از این و آن و به ویژه یزدیان و کرمانیان آگاه شنیده ام یک گلوله ریسمان و یک وزنه سبک همانند شاغول بود.

 

گاهشماری ایرانی تا پیش از خیام

 این گاهشماری که تا دوران خیام رواج داشت هنوز هم در میان زرتشیان ایران و شماری از پارسیان هند به کار گرفته می‌شود و همانندی‌های بسیاری با گاهشماری خیامی دارد. بر پایه این گاهشماری سال که ۳۶۵ روز و اندی (۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه) است به ۱۲ ماه ۳۰ روزه بخش می‌شود و مانده آن یعنی پنج روز پایان سال جداگانه به نام «پنجه» جشن گرفته می‌شود. این پنج روز در بن و زاد برای بزرگداشت فروهرهای درگذشتگان بود. روشن است که هر چهار سال یک بار یک روز نیز به این پنجه به نام «اورده» به چم و معنای «افزوده» باید افزوده ‌شود تا اندازه‌گیری درست بماند. نام های ماه‌ها همان نام هایی است که امروز هم رواج دارد، با اندک واگشتگی و دستکاری (تحریف). فروردین از واژه فروهر گرفته شده. فراگفت اردیبهشت (= ارتاوهیشتا) با فتحه الف است نه با ضم آن که امروز به کار می‌رود. اردی به چم و معنای ارته یا ارتا یا راستی است و بهشت به چم بهترین. اردیبهشت بهترین راستی است. خرداد از واژه هورتاته به چم تندرستی و رسایی است، تیر یا  تشتر ستاره باران است. امرداد (به چم بی مرگی) که به نادرست مرداد (مرگ) گفته می‌شود و این به باور من یکی از زشت‌ترین کارهایی است که ما کرده ایم یعنی نام ماهی که به چم بی‌مرگی است را درست در راستای ناساز آن به چم مرگ به کارش برده ایم. شهریور به چم شهریاری است، مهر نامش را از میترا یا میتره، ایزد آفتاب پیش از زرتشت گرفته است، آبان به چم آبها نامش با آناهیتا ایزدبانوی ایرانی پیش از زرتشت در پیوند است، آ‌ذر برگرفته از آتر یا آتور که در واژه آتورپاتکان یا آذربایجان نیز دیده می‌شود، به چم آتش سپند (مقدس) است که از روزگار پیش از زرتشت ایرانیان گرامی‌اش می‌داشتند. دی از واژه dio دیو یا پرودگار است، این یکی از اندک جاهایی است که dio دیو هنوز div دیو نشده است. می‌دانیم که پس از زرتشت بسیاری از خدایان هندوایرانی از ایران رانده شدند و به گونه دیو و دد درآمدند. بهمن از وهومن به چم اندیشه نیک (وهو= «به» یا نیک و من= اندیشه که همریشه با واژه mind انگلیسی) است. اسفند واگشته سپندارمز به چم فروتنی و مهر است.

 

در گاهشماری ایرانی پیش خیامی از شنبه و یکشنبه خبری نیست و هر روز برای خود نامی دارد. واژه شنبه برگرفته از «سبت» یا آسوده روز (تعطیلی) یهودی است. در این گاهشماری «هفته» نیز به چشم نمی‌خورد. اما هر ماه به دو هفت روز (هفته) و دو هشت روز (هشته؟) بخش می‌شود. روز نخست ماه به نام اهورامزدا یا اورمزد نامگذاری شده، هشتمین روز ماه «دی به آذر» نام دارد، پانزدهمین روز ماه «دی به مهر» و بیست و سومین روز ماه «دی به دین» است که همه اینها به چم و معنای آفریدگار است. از همین رو می‌بینیم که در این گاهشماری با به کارگیری نام خدا ماه را به دو هفت روز و دو هشت روز بخش کرده بودند. دو بخش نخست ماه هفت روز و دو بخش پایانی ماه هشت روز داشت.

 

نامهای سی روز ماه

 

اـ اورمزد/ ۲ـ بهمن/ ۳ـ اردیبهشت/ ۴ـ شهریور/ ۵ـ سپندارمز/ ۶ـ خرداد/ ۷ـ امرداد/ ۸ـ دی به آذر/ ۹ـ آذر/ ۱۰ـ آبان/ ۱۱ـ خور/ ۱۲ـ ماه/ ۱۳ـ تیر/ ۱۴ـ گئوش (هستی)/ ۱۵ـ دی به مهر/ ۱۶ـ مهر/ ۱۷ـ سروش/ ۱۸ـ رشن (دادگری) / ۱۹ـ فروردین (فروهر) نیروی پیشرفت/ ۲۰ـ ورهرام (بهرام) پیروزی/ ۲۱ـ رام (شادی)/ ۲۲ـ باد/ ۲۳ـ دی به دین/ ۲۴ـ دین (دئنا) وجدان/ ۲۵ـ ارد (خوشبختی و راستی)/ ۲۶اشتاد (راستی)/ ۲۷ـ آسمان/ ۲۸ـ زامیاد (زمین)/ ۲۹ـ مانتره سپند (گفتار پاک) ۳۰ـ انارام (روشنایی بی پایان.

 

جشن های دوازده گانه

 

در ایران باستان و امروزه میان زرتشتیان به جز جشن های دینی، در هر ماه یک جشن به نام آن ماه دیده می‌شد و می‌شود و آن روزی بود که در آن روز نام روز و نام ماه یکی می‌شد. بدینسان که فروردین روز که روز نوزدهم ماه است در فروردین ماه به نام فروردینگان جشن گرفته می‌شد، اردیبهشت روز از اردیبهشت ماه به نام اردیبهشتگان و تا پایان… این ۱۲ جشن‌ ماهانه هر یک فراخورد (مناسبت) ویژه‌ای داشت. برای نمونه می‌توانیم از مهرگان نام ببریم که مهر روز یعنی روز شانزدهم از مهرماه است یا تیرگان که تیرروز یا سیزدهمین روز از تیرماه است. فراخورد (مناسبت) تیرگان بزرگداشت و ستایش پاکیزگی آب است، فراخورد اسفندگان (سپندارمزگان) یا اسفند روز یا پنجمین روز اسفندماه بزرگداشت زن و زایش است و… باید این را هم بیافزایم که به جز این جشن‌های ماهانه و جشن‌های دینی جشن‌های دیگری نیز در این میان دیده می‌شود مانند سده (جشن بزرگداشت آتش) یا یلدا (جشن زادروز مهر).

 

جشن، یزشن، یزت،‌ ایزد

 

شاید بد نیست بدانیم که واژه جشن با واژه ایزد پیوند تنگاتنگ دارد. بدینسان نزد ایرانیان ایزد به چم پدیده ستایش کردنی بود، کار ستایش کردن را با یزشن یا جشن انجام می‌دادند. در این راستا همه جشن‌ها به گونه‌ای با خدایان در پیوند بودند. اما شگفتی در این است که با وجود آموزه‌های خردمندانه و به دور از یافه گرایی (خرافات پرستی) زرتشت آیین‌ها و هنجارهای دینی پیش از زرتشت از میان نرفت و تنها در یک دگردیسی، چیز دیگری از آن میان به در‌ آمد که سرانجام بهانه‌هایی برای شادمانی بیشتر مردم شد.

 

«نوروز ماندگار است، تا یک جوانه باقی‌ست»

 

این سخن دوست سخنسرای من حسین منزوی، که یادش گرامی باد، چه درست است. سالهاست که سردمداران جمهوری اسلامی می‌کوشند به گونه‌ای ریشه نوروز را از بیخ برکنند. شگفتی هم ندارد. زیرا بزرگتر آن ها امام محمد غزالی در نیمه‌های سده پنجم هجری در رساله کیمیای سعادت نوشته بود «… بلکه نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد…» امروز هم در میان زمامداران جمهوری اسلامی بسیاری هستند که به خون این آیین تشنه اند. از آن میان آیت‌الله مکارم شیرازی گفته است آتش روشن کردن در چهارشنبه سوری یک بدعت خرافی است و باید حذف شود! شگفتا!‌ این سخن را از کسی می‌شنویم که خود و یارانش رواج دهنده یافه گرایی (خرافات پرستی) اند. چاه جمکران یک نمونه کوچک از این دست است.

 

چهارشنبه سوری از کجا پیدا شد؟

 

گفتم پنج روز آخر سال به نام پنجه به یاد درگذشتگان سپاس داشته می‌شد. در این پنج روز مردم روستاها و شهرها در پشت بامها آتش روشن می‌کردند، و هنوز در روستاهای یزد و کرمان می‌کنند، و با سوزاندن چوب‌های خوشبو یاد فروهرهای درگذشتگان خود را گرامی می‌داشتند. روز پایانی پنجه به نوروز گره می‌خورد و از همین رو آن را نوروز نامیدند، زیرا اکنون دیگر نوبت زندگان است که شادخواری کنند.

 

دکتر کوروش نیکنام موبد زرتشتی در ایران به رادیو فردا می‌گوید با ورود اسلام به ایران جشن «گاهانبار پنجه» شکل دیگری به خود گرفت و ایرانیان نومسلمان که می‌خواستند آیین‌های کهن خود را نگاه دارند، در برابر فشار حکومت‌های اموی و عباسی با دست‌آویز کردن باور برخی از عربان که چهارشنبه روز نحسی است آتش پنجه را تلاش برای از بین بردن نحسی چهارشنبه پایان سال جلوه دادند. روشن است که ایرانیان نومسلمان دیگر سپندی (تقدس) آتش را کنار گذاشته بودند و حتی از روی آن می‌پریدند. در حالی که این کار با آن نگاه سپاس‌داشت نیاکان زرتشتی آنها رو در رو بود.

 

هفت سین، هفت چین،‌ هفت سینی

 

از بافت‌های اصلی سفره نوروزی یا خوان نوروزی هفت سین است. در این زمینه سخن بسیار گفته شده. تنها به این بسنده می‌کنم که هفت چین یا هفت دانه یا هفت فرآورده کشاورزی را ایرانیان به رسم پیش‌کش نوروزی بر خوان خود می‌نهادند. از آنجا که این آیین کهن است و تا پیش از آمدن اسلام و زورچپان کردن دبیره یا خط عربی به ایرانیان کسی «سین» به کار نمی‌برد و نمی‌دانست که «سین» چیست که هفت تایش را گرد آورد و بر سر خوان نوروزی خود بگذارد، می‌توان با دلیری گفت که این هفت چین بوده است. چین یا چینه به چم دانه است و روییدنی. در بسیاری  از کشورهای همسایه ایران مانند افغانستان، تاجیکستان و دیگر کشورهای همجوار هفت میوه خشک را بر سر سفره می‌نهند مانند خرما و کشمش و پسته و بادام که پیوندی با سین ندارند. ناگفته پیداست که عدد هفت عددی سپندین (مقدس) نزد مردمان گوناگون در جهان است.

 

بر سر خوان نوروزی ایرانیان زرتشتی آینه، آب، شمع یا آتشی کوچک اسپند، آویشن، شاخه ‌سرو، شیرینی، شراب، پارچه سبز، قند سبز، انار یا سیب سرخی در یک کاسه آب، تخم مرغ رنگ کرده، سبزه و چیزهایی از این دست به چشم می‌خورد. 

 

نوروز و دیگر آیین‌های مردمی در جهان ‌آری ماندگار است. حتی شاعری مانند سعدی آنجا که سخن از نوروز می‌رود نمی‌تواند از ستایش آن باز ایستد:

 

برخیز که می‌رود زمستان

بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان

برخیز که باد صبح نوروز

در باغچه می‌کند گل افشان