سالشمار تاریخ جمهوری اسلامی ایران
بسته شدن روزنامه سلام، کشته، زخمی و دستگیر شدن دانشجویان، قتل سعید امامی در زندان، و …
بیست و یکمین شماره ی پیاپی شهروند به رویدادهای سال ۱۳۷۸ می پردازد. از شماره ۱۳۵۸ مرور سال ۵۸ را آغاز کردیم و بنا داریم رویدادهای مهم این ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی را در ۳۳ شماره ی شهروند بیاوریم. برای سه سال اول با استفاده از آرشیو روزنامه های اطلاعات و کیهان توانستیم تقریبا به همه آنچه که در آن زمان ها در روزنامه ها منعکس می شد، اشاره کنیم. از سال ۶۱ از اینترنت کمک گرفتیم و از خوانندگانمان نیز تقاضا کردیم در این مسیر ما را یاری کنند و اگر رویداد یا نکته ای باید گفته شود را یادآوری نمایند، یا خاطرات خودشان را از آن سالها برایمان بفرستند.
از سال ۷۷ باز از آرشیو روزنامه اطلاعات کمک می گیریم، ضمن آنکه دیگر هرچیزی را در روزنامه ها نمی توانی پیدا کنی، اگر هم اشاره ای به قتل ها شود، مثل قتل زنده یادان مختاری و پوینده، نوشته شده مراسم چهلم آنان برگزار شد. پس باز هم باید از منابع دیگر کمک گرفت.
این مرور نه چندان کامل با نیت مبارزه با معضل فراموشی جمعی انجام می گیرد با این امید که تأثیری ولو اندک بر جای گذارد.
***
۱۵ فروردین ۷۸ ـ تیترهای مهم روزنامه اطلاعات این روز را مرور می کنیم:
ـ علی اکبر صفی پور مدیر مجله “امید ایران” درگذشت.
ـ پرونده غلامحسین کرباسچی به دادگستری استان تهران ارسال شد.
ـ “رپ” گرداب تهاجم فرهنگی غرب برای غرق کردن نوجوانان
۲۱ فروردین ۷۸ ـ امیرسپهبد علی صیاد شیرازی فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عضو شورای عالی دفاع در سن ۵۵ سالگی در مقابل در خانه اش توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد.
۲ اردیبهشت ۷۸ ـ دکتر مهاجرانی روز یکشنبه به استیضاح مجلس پاسخ می دهد.
۹ اردیبهشت۷۸ ـ ذبیحالله صفا پژوهشگر، مترجم، استاد ممتاز دانشگاه تهران و شخصیت برجسته ی ادبی در سن ۸۸ سالگی در شهر لوبک آلمان درگذشت. از تألیفات مشهور او «تاریخ ادبیات در ایران» و «حماسهسرایی در ایران» است. اوپس از سال ۱۳۵۷ در آلمان اقامت داشت.
۲۹ خرداد ۷۸ ـ سعید امامی یا سعید اسلامی از مأمورین بلندپایه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران که از او به عنوان عامل اصلی قتلهای زنجیرهای نام برده میشد، در زندان اوین درگذشت. او هنگام مرگ ۴۲ ساله بود.
سعید امامی پس از روی کار آمدن دولت خاتمی و در دوران وزارت قربانعلی دری نجفآبادی از مقام خود برکنار شد و به مقام مشاور تنزل یافت. او در پیشینهٔ خود ۷ سال معاونت امنیتی وزارت اطلاعات را دارد.
سعید امامی در سال ۱۳۳۶ در شیراز و با نام اصلی دانیال قوامی به دنیا آمد، مجتبی قوامی و سعید شمشیری نامهای دیگری هستند که توسط او استفاده میشدند.
سعید امامی پیش از انقلاب، پس از گرفتن دیپلم ریاضی با دریافت بورس تحصیلی به ایالات متحده آمریکا رفت و با مدرک مهندسی مکانیک به ایران بازگشت. در پی انقلاب اسلامی به استخدام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران درآمد.
او در زمان وقوع قتلهای زنجیرهای ایران در وزارت اطلاعات مشاور بود. در اطلاعیه ی وزارت اطلاعات در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ آمده است گروهی از اعضای وزارت اطلاعات مسئول قتلهای زنجیرهای بودهاند و او یکی از آنان بود. بعدها دادستان وقت مجتمع قضایی نیروهای مسلح، محمد نیازی، طی اطلاعیهای اعلام کرد سعید امامی که مسئول اصلی «قتل های خودسرانه» معرفی شده بود، در زندان اوین و با خوردن داروی نظافت خودکشی کردهاست.
با اعلام مرگ وی، خانواده و همفکران سعید امامی او را «شهید» نامیده و اعلام کردند که وی در زندان اوین تهران «قربانی» شده و به قتل رسیدهاست.
روزنامهٔ سلام در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ نامهای از سعید امامی را منتشر ساخت که وی خواستار اعمال محدودیت بیشتر برای نویسندگان و مترجمان شده بود. وی این نامه را در ۱۶ مهر ۱۳۷۷ اندکی پیش از آغاز دور تازه قتلهای زنجیرهای، خطاب به «مقام محترم وزارت» نگاشته بود. این نامه در شرایطی منتشر شد که مجلس پنجم (با اکثریت اصولگرا) در حال تغییر قانون مطبوعات جهت افزایش محدودیت برای روزنامهنگاران بود. سعید امامی همچنین خواستار ایجاد شرایطی شده بود که نویسندگان نیز پیرامون مطالب منتشره در نشریات (به همراه مدیر مسئول) پاسخگو باشند. او در این نامه به ویژه از چند نویسنده از جمله محمد مختاری (کسی که یک ماه بعد در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شد) نام میبرد. در پی چاپ این نامه که ضربه سنگینی به جناح محافظهکار بهشمار میرفت، دادگاه ویژه روحانیت روزنامه سلام را توقیف کرد و تجمع اعتراضی دانشجویان در کوی دانشگاه با یورش سهمگین پلیس و نیروهای لباس شخصی موج گستردهای از درگیری میان جماعت معترض و نظام را برای یک هفته در سراسر کشور رقم زد.
وی برای اولین بار طی سخنانی که در دانشگاه بوعلی همدان در سال ۱۳۷۵ ایراد کرد، کشتار شش میلیون یهودی در هولوکاست را غیر واقعی و دروغ خواند. وی گفت که «دوستان نازیست و نئونازیست» اش به او گفتهاند که تعداد کشته شدگان یهودی نهایتا ۲۵۰ هزار نفر بودهاست.
همسر سعید امامی، خانم فهیمه دری نوگورانی در مصاحبه ای ادعا کرد که در اواخر سال ۶۹ سعید امامی خانواده سیدعلی خامنهای را برای کاری به لندن برده و دو ماه تمام با این خانواده زندگی کرده است. او همچنین از علاقه مجتبی خامنه ای به سعید امامی گفته است.
خرداد ۷۸ ـ جعفر شریفامامی از سیاستمداران دوران پهلوی که دو دوره نخست وزیر ایران و ۱۵ سال رئیس مجلس سنای ایران بود.
در سال ۱۳۵۷ که سراسر ایران را تظاهرات و اعتصاب در بر گرفته بود، محمدرضا شاه پهلوی برای جلوگیری از بحران و انقلاب مسئولیت نخست وزیری را با اختیارات تام به او سپرد. شریفامامی با ایراد چند نطق مخصوصاً نطق معروف او «من شریف امامی بیست روز پیش نیستم» دولت آشتی ملی را تشکیل داد که ظاهراً از مردم حمایت میکرد و خود را از خاندان روحانیون معرفی نمود.
از اقدامات او میتوان به آزادی مطبوعات و رادیو تلویزیون، دادن امتیاز به کارمندان، تغییر تقویم شاهنشاهی به شمسی، بستن مراکز فساد، عزل مدیرانی که نالایق دانسته شدند و انحلال حزب رستاخیز اشاره نمود. شریفامامی با برقراری حکومت نظامی رخداد ۱۷ شهریور معروف به جمعه سیاه را به نام خود در تاریخ ثبت نمود.
تلاش او در تغییر مسیر انقلاب اسلامی از امور سیاسی به امور رفاهی بی نتیجه ماند و مردم به مخالفت با او پرداخته و او را وادار به کناره گیری نمودند و سرانجام در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ استعفا داد و نیمه دوم بهمن همان سال ایران را به قصد آمریکا ترک کرد.
عباس میلانی می نویسد در میان افراد مشهور معاصر با شریف امامی، وی از همه بیشتر توانست فراماسونری را در ایران یکپارچه و متحد کند و فراماسونرها دائما در سیاست های ایران مدرن بوده اند. او در ۸۹ سالگی در آمریکا درگذشت.
۱۵ تیر ۷۸ ـ بسته شدن روزنامه سلام
روزنامه سلام به مدیریت محمد موسوی خوئینی ها و سردبیری عباس عبدی به جرم چاپ نامه محرمانه سعید امامی به قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات برای تحدید مطبوعات، توقیف و توسط دادگاه ویژه روحانیت به مدت ۵ سال توقیف شد. در جریان محاکمه سلام به جز مدعی العموم ۴ شاکی دیگر نیز حضور داشتند: محمود احمدی نژاد (استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی و رییس جمهور کنونی)، کامران دانشجو (استاندار اسبق تهران، معاون سیاسی سابق وزیر کشور و رییس ستاد انتخابات ریاست جمهوری دهم و وزیر علوم فعلی)- درویش زاده (نماینده مردم دزفول در مجلس پنجم) و حمیدرضا ترقی (عضو ارشد حزب موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم).
۱۸ تیر ۷۸ ـ اعتراضات دانشجویان کوی دانشگاه تهران
واقعه ۱۸ تیر یا وقایع کوی دانشگاه تهران به مجموعه ناآرامیها و درگیریها بین روزهای هجدهم تا بیست وسوم تیرماه ۱۳۷۸ میان دانشجویان، نیروهای انتظامی و افراد موسوم به لباس شخصیها، اطلاق میشود. مجموعهٔ فعالان حقوق بشر در ایران ادعا دارد ۷ نفر در واقعه حمله به کوی دانشگاه کشته شدهاند که تاکنون فقط هویت عزتالله ابراهیمنژاد و فرشته علیزاده روشن شدهاست. شورای متحصنین در بیانیه ۲۶ تیر مرگ تامی حامیفر را نیز تایید کرد و سعید زینالی نیز از هنگام دستگیری توسط ماموران ناپدید شده است؛ همچنین چشم یک دانشجوی پزشکی بر اثر اصابت گلوله تخلیه، دست و پای عدهای شکسته و تعداد زیادی دانشجو ضرب و شتم شدند. از این حادثه به عنوان بزرگترین چالش جنبش دانشجویی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نیز یاد میشود.
انصار حزب الله در پی تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب قانون جدید مطبوعات، به داخل کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی حمله بردند و ضمن تخریب اموال دانشجویان آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و صدها نفر را بازداشت کردند. حمله و ضرب و شتم دانشجویان تا صبح ادامه داشت. در این حمله حتی خوابگاه دانشجویان خارجی نیز در امان نماند. این حمله به اعتراضات گسترده و چند روزه دانشجویان و مردم در تهران و شهرستانها انجامید. نیروهای انتظامی و امنیتی دست کم ۳۰۰ دانشجو را دستگیر و تحت بازجویی و شکنجه قرار دادند. (مانند احمد باطبی، اکبر محمدی، میثم لطفی)
طبق نوار صوتی که به دست آمده است در جریان حمله به کوی دانشگاه و دیگر مسائل دانشجویی کسانی مانند سردار نجات فرمانده سپاه ولی امر به همراه سردار نقدی، سردار ذوالقدر و دیگران طرح سرکوب دانشجویان و حتی عزل محمد خاتمی رییس جمهور وقت را داشتند.
خاتمی گرچه دفاع چندانی از دانشجویان نکرد، اما در سخنرانی خود این رویداد را نتیجه پیگیری قتلهای زنجیرهای دانست. پس از تظاهرات دانشجویان به سمت دفتر خامنهای و همچنین گسترش اعتراضات به سایر شهرستانها و سایر نقاط تهران از جمله میدان سپه و بازار تهران، در شرایطی که تهران از جمعه ۱۸ تیر شاهد بی سابقهترین درگیری بین مردم و سپاه، بسیج و هواداران نظام بود، ۲۴ تن از فرماندهان بلندپایه سپاه در نامهای به محمد خاتمی وی را تهدید کردند که اگر در سرکوب اعتراضات قوی تر عمل نکند خود دست به کار میشوند. بعید است که این نامه بدون اطلاع و تایید علی خامنهای منتشر شده باشد.
یکی از امضا کنندگان این نامه محمد باقر قالیباف (فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه و شهردار فعلی تهران) بود.
۲ سال پس از این رویداد قوه قضاییه همه نیروهای پلیس و شبه نظامیان وابسته را تبرئه کرده و فقط یک سرباز ساده به نام اروجعلی ببرزاده به خاطر دزدیدن یک دستگاه ریش تراش محکوم شد. ۱۵۹ نماینده مجلس ششم این اقدام دستگاه قضایی را محکوم کردند. این در حالی است که صدها دانشجو در دادگاهها محاکمه و یک نفر از آنان در زندان درگذشت.
بارزترین نتیجه این واقعه و رویدادهای بعدی (از جمله عدم حمایت اصلاح طلبان از اعتراضات دانشجویی و همراهی یا سکوت در برابر این سرکوب) گسست روز افزون میان دفتر تحکیم و مجموعه حاکمیت بود. در مقابل اصلاح طلبان بر روی بخشی از دفتر تحکیم وحدت که روابط نزدیک تری با ایشان داشت سرمایه گذاری کردند که نتیجه آن تقسیم دفتر تحکیم به دو طیف اکثریت (مخالف نظام) و اقلیت (هوادار نظام) بود.
۱۸ تیر ۷۸ ـ آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی فقیه و فیلسوف شیعه ایرانی، استاد حوزه علمیه قم، دانشگاه تهران و دانشگاههای کانادا و آمریکا، نماینده آیتالله بروجردی در آمریکا و اولین سفیر ایران در آمریکا پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که در دوران وزارت خارجه کریم سنجابی و با نظر استاد و دوستش روحالله خمینی به این مقام منصوب شد.
حائری یزدی دارای دکترا در رشته فلسفه تحلیلی از دانشگاه تورنتو بود.
برادرزاده اش همسر مصطفی خمینی پسر روحالله خمینی بود و او از این طریق با خانواده خمینی خویشاوندی داشت.
همچنین خمینی سالها در حوزه علمیه قم شاگرد عبدالکریم حائری (پدر مهدی) بود. و مهدی نیز فلسفه اسلامی را از خمینی میآموخت. علاوه بر این آن دو بیش از بیست سال در قم روابط دوستانه بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند.
حائری از مهمترین منتقدان حکومت دینی و از طرفداران جدایی دین از سیاست و مشروعیت دمکراتیک حکومت به شمار میآمد.
نظریه وکالت مالکان شخصی مشاع از ابداعات او در فقه سیاسی شیعه است. او در این نظریه حق حکومت را به تمام اهالی سرزمین که از نظر او مالکان طبیعی آن هستند میدهد و حکومتگران را نمایندگان و وکلای مردم میداند.
حائری در موارد بسیاری با استاد و دوستش خمینی اختلاف نظر داشت. از جمله اینکه تئوری ولایت فقیه را از لحاظ منطقی مخدوش میدانست. و احتمالا نخستین پژوهشگری بود که در کتاب حکمت و حکومت بهطور تئوریک نظریه ولایت فقیه را به چالش کشید. همچنین با ادامه جنگ ایران و عراق مخالف بود و فتوای مرگ سلمان رشدی از سوی خمینی را برخلاف موازین شرعی و بر علیه منافع مسلمانان میدانست.
او در دوران نخست وزیری محمد مصدق به پیشنهاد آیتالله بروجردی به عضویت شورای عالی فرهنگ درآمد.
علاقه او به جبهه ملی و اعتقادش به مصدق آشکار بود. او در خاطراتش میگوید: « معتقدم به این که عامل شکست مصدق فقط صحت عمل و درستیاش، کردار و رفتار سیاسی او بود، رفتار اصولی سیاسی. … او همیشه یک حرف میزد: چه در زندان، چه در ریاست دولت و نخست وزیری، چه در وکالت مجلس…»
وی پس از تحصیل در حوزه علمیه قم و اخذ درجه اجتهاد در دهه ۱۳۳۰ به آمریکا رفت و انجمن اسلامی دانشجویان کانادا و آمریکا را تأسیس کرد که صادق قطب زاده، مصطفی چمران و پس از مدتی ابراهیم یزدی وارد آن شدند. او همچنین پس از استعفا از سرپرستی سفارت ایران در واشنگتن و در دوران اقامت در آمریکا و در جریان بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا تلاش نافرجامی را برای پایان این ماجرا انجام داد.
او در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
۱۹ تیر ۷۸ ـ تیترهای عمده این روز روزنامه اطلاعات:
ـ در پی حوادث تأسف بار کوی دانشگاه، وزیر فرهنگ و آموزش عالی، دکتر مصطفی معین استعفا داد.
ـ هیئت رئیسه دانشگاه تهران ادامه کار خود را منوط به آزادی دانشجویان کرد.
ـ وزارت اطلاعات شکایت خود را از روزنامه سلام پس گرفت.
ـ در اجتماع صبح امروز مقابل دانشگاه تهران هزاران تن از دانشجویان دانشگاه های تهران خواستار رسیدگی مسئولان به فاجعه حمله به دانشجویان کوی دانشگاه شدند.
تیتر ۲۰ تیر: موسوی اردبیلی و صانعی حوادث اخیر کوی دانشگاه را محکوم کردند.
تیتر ۲۱ تیر: خامنه ای: حادثه تلخ کوی دانشگاه قلب مرا جریحه دار کرد.
۱۴ مرداد ۷۸ ـ نورالدین کیانوری دبیر اوّل حزب توده ایران از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۲ بود.
نورالدین کیانوری نوه ی شیخ فضلالله نوری و از اهالی روستای بلده در مازندران بود. او تحصیلات خود را در ایران و آلمان انجام داد و از دانشگاه آخن دکترای مهندسی راه و ساختمان گرفت. در سال ۱۳۲۳ با مریم فیروز دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما ازدواج کرد. مریم فیروز تا پایان عمر در کنار همسرش به فعالیت در حزب توده پرداخت و از افراد تأثیرگذار این جریان بود.
کیانوری با در جریان وقایع مربوط به ملی شدن صنعت نفت از طرفداران نهضت ملی محمد مصدق بود، که با فروپاشی سازمان نظامی حزب به همراه بسیاری از رهبران دیگر توده در سال ۱۳۳۴ به اتحاد شوروی گریخت و در ۱۳۳۶ به جمهوری آلمان دموکراتیک مهاجرت کرد.
با اوجگیری جنبش انقلابی ایران در سال ۱۳۵۷ به عنوان دبیر اول حزب توده ایران جای ایرج اسکندری را گرفت و در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ به ایران بازگشت. تعداد اندکی از گردانندگان حزب در برلین شرقی که مقر حزب توده در تبعید بود باقی ماندند و دفتر این حزب را در اروپا فعال نگه داشتند.
کیانوری سیاست جدید حزب توده را در جهت حمایت از انقلاب ایران و ائتلاف با نیروهای مذهبی علیه طرفداران لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تعریف کرد و شعارهای ضدآمریکایی خمینی و طرفدارانش را وجه مشترک مهمی میان حزب توده و این رژیم میدانست. صلاحیت کیانوری و تعداد دیگری از رهبران حزب مانند محمدعلی عمویی و تعدادی دیگر برای انتخابات مجلس اول تأیید شد و این در حالی بود که ایدئولوژی مارکسیستی حزب توده از سوی حکومت جدید به کفر تعبیر میشد. علیرغم حمایت حزب توده از نظام جدید استراتژی این حزب در پی تغییر ماهیت و رفتار حکومت شکست خورد. حمایت گاه بیش از حد یکسویه ی این حزب از روحالله خمینی، و تاکید بر جنبه ی ضدآمریکایی وی به رهبری کیانوری انجام شد.
او در بهمن ماه ۱۳۶۱ همراه با بسیاری از رهبران، اعضا و هواداران حزب دستگیر شد. چند ماه بعد در اعترافات تلویزیونی ضبط شده در زندان که دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند و از تلویزیون ایران پخش شد، رهبران درهمشکسته حزب یک به یک به جاسوسی برای شوروی اعتراف کردند. کیانوری، تکیده و درهم شکسته، اظهار داشت که حزب توده از آغاز تأسیس در ۱۳۲۰ تا به حال، ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده است.
کیانوری در سال ۱۳۶۸ هنگامی که ۷۴ سال داشت و پس از شش سال حبس و زیر شکنجه قرار گرفتن، در بین زندانیان تنها کسی بود که حاضر شد نامش در گزارش «گالیندوپل» نخستین نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که از زندان اوین دیدار نمود، مبنی بر شکنجه دیدن و بدرفتاری نوشته شود. او با نشان دادن دست نیمه فلج و انگشتهای شکسته و پای آسیب دیده، در حضور مسئولان زندان اوین درباره نحوه شکنجه شدن وحشیانه خود صحبت کرد و همینطور در گزارش اضافه کرد که سه تن از اعضای حزب در سلولهای انفرادی به سر میبرند، کیانوری همچنین اتهام جاسوسی و توطئه را رد نموده و اعدام هزاران جوان بیگناه را محکوم کرد.
او در زندان نامهای به خامنهای در خصوص شکنجههای زندانیان نوشت و در آن نامه گفت که برای اعتراف به اتهام دروغین تدارک کودتای مسلحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی، به همراه سایر رهبران حزب به شدت شکنجه شده و همسرش مریم فیروز و همینطور افسانه دخترش را شلاق زده و در مقابل چشمانش از سقف آویزان نمودهاند. کیانوری پس از آزادی از زندان اوین تحت مراقبت ویژه وزارت اطلاعات و تا پایان عمر خود در حبس خانگی به سر برد و تحت نظر بود. او در آستانه فروپاشی شوروی با اصلاحات گورباچف مخالفت کرد و بحران و فروپاشی شوروی را به توطئه آمریکا نسبت داد. کیانوری که در سالهای آخر عمر خود همچنان از سیاستهای حزب توده دفاع میکرد، در ۱۴ مرداد ۱۳۷۸ در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
مرداد ۷۸ ـ عفت تجارتچی نخستین زن خلبان ایرانی بود که در سال ۱۳۱۸ پس از تاسیس باشگاه هواپیمایی برای آموزش فنون خلبانی نامنویسی کرد. او نخستین پرواز مستقل خود را ۲۷ آبان ماه ۱۳۱۹ انجام داد. او در سالهای میانی عمر به ادبیات و شعرسرایی روی آورد و در سال ۱۳۳۷ «دیوان برگهای پراکنده» را به چاپ رساند. عفت تجارتچی در ۸۲ سالگی به فاصله یک روز پس از مرگ همسرش درگذشت.
۲۳ شهریور ۷۸ ـ مرتضی راوندی از تاریخنویسان معاصر با گرایش سیاسی چپ و نویسنده کتاب (۱۰ جلدی) تاریخ اجتماعی ایران در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
او لیسانس خود را از دانشکده حقوق تهران گرفت و از ۱۳۱۸ به دستگاه قضایی ایران پیوست. واپسین جایگاه او در این پیشه دادیاری دیوان عالی کشور بود.
وی از جوانی با همت شخصی و با نیت تهیه تاریخ زندگی مردم ایران، پژوهش و فیش برداری از منابع گوناگون داخلی و خارجی را آغاز کرد و در طول پنجاه سال پژوهش، هزاران فیش و سند تاریخی را از کتابهای گوناگون جمع آوری کرد. نخستین دوره تاریخ اجتماعی در ۱۳۴۰ و در سه جلد از سوی انتشارات امیر کبیر منتشر شد. پس از انقلاب اکثر کتاب های او بخصوص جلدهای اول و دوم آن که به فرهنگ و تمدن ایران قدیم و حمله اعراب بادیه نشین می پرداخت مجوز نشر نیافت و جلدهای آخر که به نقد اعتقادات ایرانیان می پرداخت در سوئد چاپ شد.
۲۴ شهریور ۷۸ ـ عبدالحسین زرینکوب ادیب، تاریخنگار و منتقد ادبی برجسته ایران معاصر است. آثار او بهعنوان مرجع عمده در مطالعات تصوف و مولویشناسی شناخته میشود.
او در دانشگاه تهران، دانشسرای عالی و دانشکده هنرهای دراماتیک و همچنین دانشگاه های کالیفرنیا و پرینستون تدریس کرده است. او در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
آبان ۷۸ ـ فرزین خواننده موسیقی پاپ ایرانی در دهههای پنجاه و شصت خورشیدی بود.
فرزین بعد از انقلاب پس از ۸ سال سکوت در کار هنری ایران را ترک و به آمریکا مهاجرت کرد و اولین آلبوم خود را به نام گریه نکن ارائه داد که از جمله موفق ترین کارهای او و اثری جاودانه از آهنگساز معروف جهانبخش پازوکی بوده است. او بعدا از لس آنجلس به آلمان مهاجرت کرد و همانجا به علت سکته ی قلبی در شهر بن درگذشت.
۱۹ آذر ۷۸ ـ مهدی مجرد تاکستانی از نوازندگان مشهور تار بود که در سن ۷۴ سالگی در آمریکا درگذشت.
۳۰ آذر ۷۸ ـ جلیل ضیاءپور نقاش، استاد دانشگاه، پژوهشگر و مؤلف ایرانی است که از او به عنوان «پدر نقاشی مدرن ایران» یاد میشود. او جدا از آن که نقاشی پیشرو و پرچمدار نهضت نوگرایی بوده است، فعالیتهای پژوهشی گستردهای را نیز در زمینه مردمشناسی، بررسی و شناخت زبان، فرهنگ عامه، پوشاک و نقشهای زینتی مناطق گوناگون ایران داشته است که نتایج آنها به عنوان کتاب مرجع این رشته از علوم هم اینک در دانشگاهها مورد استفاده قرار میگیرد. او از پایه گذاران انجمن هنری خروس جنگی بود که در سن ۷۹ سالگی درگذشت.
۲۲ دی ۷۸ ـ فیروز بهجت محمدی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر با فیلم “گاو” در سال ۱۳۴۸ فعالیت در سینما را شروع کرد و آخرین فیلم هایش را در سال ۱۳۷۸ با نام “چشمهایش” و “بوی کافور، عطر یاس” بازی کرد. این بازیگر در سن ۶۳ سالگی درگذشت.
۲۴ دی ۷۸ ـ بیژن جلالی شاعر معاصر ایران است.
«روزها»، «دل ما و جهان»، «رنگ آبها»، «آب و آفتاب»، «روزانهها» و نیز دو گزینهی اشعار: «بازی نور» و «دربارهی شعر» کتابهایی هستند که در زمان حیاتش به چاپ رسید.
او به دلیل سکته مغزی در سن ۷۲ سالگی درگذشت.
دی ۷۸ ـ ملوک ضرابی خواننده پیشکسوت بود که از سیزده سالگی فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. وی مدتی نزد خواننده معروف، اقبال آذر آواز را فراگرفت و صفحههائی از او ضبط شد. با تأسیس رادیو، به آنجا رفت. ضرابی در نمایشنامههای جامعه باربد به سرپرستی اسماعیل مهرتاش همکاری داشت و در خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی ماهر بود. از این بانوی خواننده صفحههای بسیاری باقیمانده که بهترین معرف هنری او است.
ملوک ضرابی در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
۲۱ بهمن ۷۸ ـ علی اردلان فعال سیاسی و از اعضای برجسته حزب ایران و جبهه ملی ایران و اولین وزیر دارائی جمهوری اسلامی ایران بود.
پس از شهریور ۱۳۲۰ و برقراری آزادی نسبی در جامعه، وی که تحصیلات خود را در رشته حقوق دانشگاه تهران به اتمام رسانده بود، وارد کار روزنامه نگاری شد و به انتقاد از اوضاع گذشته پرداخت و به حزب ایران نیز پیوست. پس از کودتا او و دیگر ملیون مورد تهاجم قرار گرفتند اما وی در روزنامه «صر صر» که امتیاز او به نام خودش بود، به جانبداری از آرمانهای ملی در نهضت مقاومت ملی پرداخت و چون این نشریه کاملاً جنبه مبارزاتی داشت، دولت هم برای جلوگیری از انتشار آن شدت عمل بکار برده و بعد از شماره سوم توقیف شد و پس از چند شماره، با نامهای مختلف تا شماره ۱۴ ادامه پیدا کرد. وی در سال ۱۳۴۱ به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران درآمد و به فعالیتهای خود ادامه داده و پس از انقلاب هم در کابینه بازرگان به وزارت دارائی رسید.
پس از سقوط کابینه ی بازرگان هم در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تویسرکان انتخاب شد که وزیر کشور مانع از صدور اعتبارنامه او شد و چون حاضر به استعفا نبود، در سوم شهریور ۱۳۶۰ به زندان افتاد و چون زیر بار مصاحبه ی تحمیلی نمیرفت، پس از چند ماه زندان انفرادی تا اسفند ۱۳۶۲ به مدت سی ماه در زندان ماند.
وی پس از آزادی از زندان در اسفند ۱۳۶۴ به اتفاق کسانی چون مهندس بازرگان «جمعیت دفاع از آزادی و حمایت ملت ایران» را تشکیل داد. همچنین اینها در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ نامهای ۹۰ امضائی به رئیس جمهور نوشته و از اوضاع آشفته کشور انتقاد و ابراز نگرانی کرده بودند که پس از آن مدتها به زندان افتادند و خود او طی ۳۳۳ روز زندان انفرادی و علیرغم شکنجههای بسیار، حاضر به اعتراف و امضای توبه نامه نشد.
وی در واپسین سالهای عمر خود ریاست هیأت رهبری جبهه ی ملی را عهده دار بود.
۲۹ بهمن ۷۸ ـ نادر نادرپور، شاعر معاصر، در سال ۱۳۳۱ پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشته ی زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت. در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تاسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیات دبیران کانون انتخاب گردید.
نادرپور پس از انقلاب ایران ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در سن ۷۰ سالگی در لسآنجلس درگذشت.