سخنرانی غلامحسین نامی در کانون کتاب تورنتو
نامی : پس از ۹۰ سال هنوز مولفههای مدرنیزم در جامعه ما درونی نشده
شصت و سومین نشست کانون کتاب آدینه روز نهم ماه مارس در سالن نشستهای شهرداری نورث یورک برگزار شد. این نشست همزمان شده بود با نمایش فیلم «تابوی ایرانی» ساخته علامه زاده و از آنجا که شهروند برگزارکننده نمایش فیلم تابوی ایرانی بود نتوانست گزارشگری به نشست کانون کتاب گسیل کند. از این رو گزارش من در اینجا یک گزارش کمابیش غیررسمی و با کمی تاخیر خواهد بود از سخنرانی استاد غلامحسین نامی در این کانون.
کانون کتاب در این چند سالی که از فعالیت آن میگذرد به خوبی توانسته است بخشی از نیازهای فرهنگی ایرانیان باشنده در تورنتوی بزرگ را پاسخگو باشد. این نشست که بررسی تاریخچهوار ۹ دهه نقاشی در ایران به نام «برگهایی از تاریخ نانوشته نقاشی معاصر ایران» بود، از دو دیدگاه نشست مهمی بود. نخست این که سخنران آن یکی از بازیگران عمده نقاشی ایران دست کم در چهار یا پنج دهه گذشته بود و دیگر اینکه نخستین باری بود که نقاشی معاصر ایران در تورنتو در چشمانداز نقد میایستاد.
آقای نامی ضمن برشمردن کاستیهای تاریخ مکتوب گفت از ویژگیهای تاریخ شفاهی این است که کسی این تاریخ را میگوید «خودش آن تاریخ را زیسته. با تمام وجودش زندگی کرده، در متن قضایا قرار داشته و با تمام جریانها حرکت کرده.» و این تنها ادعا نیست. کسی نیست که با نقاشی مدرن ایران آشنا باشد و نام غلامحسین نامی را نشنیده باشد.
استاد نامی در عین حال از کوششهای یحیی ذکا، رویین پاکباز، آیدین آغداشلو، جواد مجابی و منیژه میرعمادی، مدیر نشر هنر ایران و مجله طاوس در کار نگارش بخشی از تاریخ نقاشی ۹۰ ساله معاصر ایران ستایش کرد و سپس به بررسی ۹ دهه از نقاشی ایران پرداخت. به گفته او تاثیر هنر غرب بر نقاشی ایران از دوران صفویه آغاز میشود و کم کم نقاشی اروپایی رنسانسی جای مینیاتور را میگیرد:
«جو زمان طوری بود که دیگر مینیاتور نمیتوانست جوابگوی نیازهای مردم جامعه ایران باشد.»
در همین زمان است که کمالالملک به اروپا اعزام میشود اما چنانکه آقای نامی به نقل از منتقدان میگوید:
«کمالالملک وقتی رفت به فرانسه درست زمانی بود که در سالهای ۱۸۹۰ امپرسیونیزم داشت غوغا میکرد و هیجان بسیار زیادی در حیطه هنر اروپا به وجود آورده بود. اینها (منتقدان کمالالملک) معتقدند که آقای کمالالملک اصلا ندید در فرانسه چه خبر است و ایشان نقاشی رئالیستی قرن هفدهم را دنبال کرد. از رامبراند کپیهای زیادی کرد. وقتی که برگشت ارمغانی را که برای ایران آورد این نوع نقاشی بود.»
غلامحسین نامی با اینهمه تاثیر سازنده کمالالملک بر نقاشی مدرن ایران را از نظر تکنیکی انکار نکرد و سپس از محمود خان ملکالشعرا یا محمود خان صبا یاد کرد و از شهامت او در رنگ گذاری و دور شدن از طبیعتگرایی سخن گفت:
«میتوانیم بگوییم تابلوی استنساخ که ۱۲۵ سال پیش کشیده شده توسط محمودخان اولین تابلوی مدرن ایرانی است. اما باید بگوییم که تجدد در ایران از سال ۱۳۰۰ شروع میشود.»
اما در این دهه چه چیزهایی روی میدهد که آن را از سالهای دیگر جدا میکند؟ آقای نامی با نام بردن از «افسانه» نیما یوشیج، «یکی بود یکی نبود» جمالزاده، نمایش «جعفرخان از فرنگ آمده» حسن مقدم، روزنامه «قرن بیستم» میرزاده عشقی و اولین تجربههای نقاشی مدرن ابوالحسن خان صدیقی مجسمهساز و نقاش، «بوف کور» صادق هدایت و تاسیس دانشگاه تهران که در همان یکی دو دهه نخست سده چهاردهم خورشیدی روی میدهد، این دهه را آغاز تجدد میداند. او سپس در دنباله سخنان خود به تاثیر تاسیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بر هنرهای تجسمی ایران پرداخت.
فصل دیگری از تاریخ نقاشی مدرن ایران که آقای نامی از آن یاد کرد نمایشگاههای دوسالانه بود که از سال ۱۳۳۷ به مدیریت مارگو گریگوریان یکی از صاحبنامان نقاشی ایران شکل گرفت.
«پایهگذاری بیینال اول تهران در سال ۱۳۳۷ مهر تاییدی بود بر جنبش نوین هنر نقاشی معاصر ایران. این بیینالها در حقیقت بال پرواز نقاشی مدرن ما بود. ولی کسی نفهمید که چرا پس از پنج دوره تعطیل شد. هنوز تاریخ ما نمیداند به چه دلیل این بیینالها تعطیل شدند.»
آقای نامی سپس یادی کرد از دستاوردهای تالار ایران (که توسط رویین پاکباز و جودت تاسیس شد و بعدها پس از مرگ منصور قندریز به نام تالار قندریز معروف شد)، گالری هنر ایران ژازه طباطبایی، گالری بورگز، گالری مس، گالری صبا، باشگاه مهرگان، جریان معروف به نام سقاخانه و سرانجام گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان. او تاکید کرد که گروه آزاد نیازی را پاسخ میگفت که تا آن زمان جامعه هنری به آن اعتنایی نکرده بود.
«ما در طول تاریخ نودساله مان هیچ گروه منسجمی در عرصه هنر نداشتیم. همین سقاخانه هم گروه نبود. هر کسی برای خودش کاری میکرد و بعدا یک نمایشگاه گذاشتند و اسمش شد سقاخانه، ولی گروه آزاد داستانش چیز دیگری بود.»
این گروه به همت مارگو گریگوریان، مسعود عربشاهی، سیراک ملکنیان، عبدالرضا دریابیگی، فرامرز پیلارام، مرتضی ممیز و غلامحسین نامی تاسیس شد:
«مهمترین هدفمان این بود که فلسفه نقاشی مدرن را آنچنانکه در بستر تاریخی خودش در اروپا جاری بوده معرفی کنیم به جامعه ایرانی.»
استاد نامی در پایان، سخن از زبان بسیاری از ما گفت:
«میگوییم هنر مدرن ایران. ولی به جرات میتوانم بگویم که هنوز پس از ۹۰ سال مولفههای مدرنیزم در جامعه ما درونی نشده. فقط به علت اینکه گفتوگو نشده، نقد نداشتیم، منتقد نداشتیم، بحث و گفتوگو نشده. مدرنیته در بستر خودش در دنیای غرب چهار قرن سابقه دارد و ما از وسط راه یک دفعه پنجرهای را باز کردیم به دنیای غرب و یک شبه خواستیم که نقاش غربی شویم. اینها باید به بحث و گفتوگو گذاشته شود. به بحث و نقد کشیده شود. یک نقاش ایرانی چگونه باید از مولفههای هنر مدرن در بستر ایرانی رفتار کند. جامعه ایرانی متاسفانه راجع به هنرهای تجسمی خواب خواب است. این همه نقاش و گرافیست و عکاس ایرانی در این شهر ریخته و هیچ اتفاقی نمیافتد. چرا؟ این چرا را شماها باید جواب بدهید.»
استاد نامی در پایان، سخن از زبان بسیاری از ما گفت:
«میگوییم هنر مدرن ایران. ولی به جرات میتوانم بگویم که هنوز پس از ۹۰ سال مولفههای مدرنیزم در جامعه ما درونی نشده. فقط به علت اینکه گفتوگو نشده، نقد نداشتیم، منتقد نداشتیم، بحث و گفتوگو نشده. مدرنیته در بستر خودش در دنیای غرب چهار قرن سابقه دارد و ما از وسط راه یک دفعه پنجرهای را باز کردیم به دنیای غرب و یک شبه خواستیم که نقاش غربی شویم. اینها باید به بحث و گفتوگو گذاشته شود. به بحث و نقد کشیده شود. یک نقاش ایرانی چگونه باید از مولفههای هنر مدرن در بستر ایرانی رفتار کند. جامعه ایرانی متاسفانه راجع به هنرهای تجسمی خواب خواب است. این همه نقاش و گرافیست و عکاس ایرانی در این شهر ریخته و هیچ اتفاقی نمیافتد. چرا؟ این چرا را شماها باید جواب بدهید.»
ومن می گویم: سخن زبان بسیاری ها اشتباه است. زیرا اساسا خواسته اشتباست. چرا باید غربی شد؟ و یا از مولفه های غربی استفاده کرد؟ چه نیازیست؟ هنرمند پیش رو هیچگاه قابل درک و گاها پذیرش در همه جا نبوده و نخواهد بود. خود را باید یافت. ریشه ها را رد گرفتن بکار است. سنگ ها را باید به هم بافت……فلک را سقف بشکافیم چو طرحی نو در اندازیم نه اینکه فلک راسقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم؛ طرح نو دیگران هم از دیگرانست و ما را نسزد که مفت خوری را با شعائر انسانی و جهان وطنی بپوشانیم.