بسیاری از پژوهشگران، محققان و نظریه پردازان علوم انسانی بر این باورند که فرهنگ (مجموعه ای از آئین ها، نمادها و ارزش ها) نرم افزار جامعه است


شهروند ۱۱۴۹


 

کلاغ ادای بلبل را در می آورد

                                زنده یاد عمران صلاحی


 

بسیاری از پژوهشگران، محققان و نظریه پردازان علوم انسانی بر این باورند که فرهنگ (مجموعه ای از آئین ها، نمادها و ارزش ها) نرم افزار جامعه است. یعنی الگوها و انگاره های فرهنگی در هر جامعه خود معلول و متاثر از ساختارهای اجتماعی و . . . آن است و این ویژگی های فرهنگی در طول زمان و در اثر تداوم و تکرار به صورت عادی و طبیعت ثانوی درآمده و ذاتی تلقی می شوند. همچنین عمری طولانی تر از ساختارهای مولد خود می یابند و حتی با وجود تغییر آن ساختارها تا مدتها جان سختی کرده و به حیات خود ادامه میدهند. هر چند برای افراد جامعه، اموری درونی شده و طبیعی تلقی می شوند ولی گاه از دید یک ناظر، سیاح و . . . عجیب و نامانوس جلوه می کنند. از این روست که گاها در این ستون قصه های پر غصه ورزش ایران و مشاهدات غیرعادی و دردآور را ثبت کرده و اشاره هایی می کنیم به معلول ها و علتها. ساختارهای اجتماعی بی اعتنایی دست اندرکاران نسبت به جامعه، ذات ورزش، گریز از قانون، مسئولیت ناپذیری و . .. زیرا تغییر و اصلاح ساختارهای اجتماعی شرطی لازم برای ایجاد تغییرات فرهنگی مطلوب است و روح فردگرایی و ضعف در مشارکت های گروهی و جمعی یا به تعبیر دقیق تر خودمداری یکی از ویژگیهای این مبحث در وادی ورزش ایران است و از خصوصیات ناسازگار با علم، دانش منطق توسعه و پیشرفت تلقی می شود.

و اما حکومت فوتبال و ورزش ایران، داستان فیل در تاریکی که اثری جاودان از مولوی در مثنوی است را در ذهن ها تداعی می کند. مولانا در مثنوی آورده است: در تاریکی محض که چشم ها نمی بیند هر کس دست خود را به یک قسمت از بدن فیل می مالد و از فیل که موجودی با ویژگیهای مشخص است براساس دستیابی و برآوردش تصویری و تصوری دارند، آن کس که به پاهای فیل دست کشیده، فیل را ستونهای کلفت و محکم می داند. آن که دستش به گوشهای فیل رسیده، فیل را بادبزن می داند. سومی فیل را شلنگ قطوری می پندارد چرا که خرطوم فیل را لمس کرده است. و حالا حکایت آنانی ست که بدنه اصلی فوتبال ایران را  احیا کرده اند با نظرهایی ناقص، با وعده هایی گزاف و عاری از منطق و دانش، تهدید، توهین، افترا، جهل و ترویج لمپنیسم و برای کاسبکارانی که جرات وارد شدن به میدان آموزه های صحیح و به روز شده را ندارند، می گویند فوتبال صرفا نتیجه است، بردن و باختن و دلایل واهی و از سویی دیگر کودتای خزنده نظامیان و دست نشانده های چسبیده به ورزش، تزریق کذایی حاشیه های فوتبال به جامعه در راستای غافل کردن توده مردم از طرح مطالبات اجتماعی و انسانی خویش، همانا برای گمراهی و سوءاستفاده های سیاسی اجتماعی است.

و اما فوتبال و ورزش ایران به عنوان برشی از جامعه در غالب حرفها، بحث ها، و اعمال نابخردانه گم شده است و کانون آموزش و مقام رفیع مربی را به حراج گذاشتند تا هواداران و علاقمندان ساده دل وادی ورزش بر مبنای تاریکی، زور و جهل مستمر حکایت تعریف از فیل در تاریکی را باور دارند و به مرور زمان به عادت تبدیل شود که با تاسف چنین است و مسیر ورزش ایران زمین: جهل دروغ، استفاده ابزاری از احساسات و سادگی مردم ورزش دوست است!

هر روزه در ورزش و فوتبال ایران خبرهای دردآور ناشی از درگیریهای فیزیکی هم تیمی ها، مربیان، مدیران باشگاهها و . . . به گوش می رسد. در دیاری که سردمداران دم از فرهنگ سالاری و . . . می زنند، رکورد بی حرمتی را پیشه کرده اند که از معضلات و فجایع بی شمار حکایت می کند!

زد و خوردها و رد و بدل کردن الفاظ رکیک که نمادی از فرهنگ لمپنی و ضعف منطق و حقارت انسانی دارد نه تنها نشانی از قدرت و حقانیت نیست، بلکه ضعف و سقوط ارزشهای اخلاقی انسانی را به نمایش می گذارد. توهین، ارعاب و وحشت، استفاده از مشت و لگد برای احقاق حق در محیط مقدس ورزش توسط منادیان فضل و فضیلت، مربیان، مدیران و ورزشکاران . . . به راستی مایه سرافکندگی است که برگرفته از جنبه های استبدادی ترویج یافته در فرهنگ جامعه است.

جایگاهی که فوتبال ایران در گذر تاریخ برای مربی به اسم پرویز دهداری تعریف می کند جایگاه یک معلم اخلاق است؛ رادمردی که علاقه و اصرار او بر حفظ اصول اخلاقی و ارزشهای برجسته انسانی باعث شد تا جایگاهی بس مهم در قلوب و دیباچه ورزش راستین پیدا کند و اینک در ورزش آشفته و به اصطلاح حرفه ای و توفان زده ایران در کویر معرفت چون غده سرطانی به جان ورزش بیمار افتاده اند. ورزش و اخلاق را که روزگاری دو هستی بودند گره خورده در کهن دیار که باعث شده بود همین رابطه درونی، ورزش در حال و هوای بهاری رشد و نمو کند اینک به خزانی تبدیل شده که دو واژه ورزش و بویژه در این مبحث فوتبال و خجالت و اشاعه لمپنیسم پیوندی هر چه بیشتر به خود می بینند و مربیگری و آموزش را به قهقرا و تاریکی هر چه بیشتر سوق می دهند.

کتک کاری و توهین بین مربیان و بازیکنان، مدیران ورزش و مسئولان ورزشگاهها، خبرنگاران، نیروهای انتظامی و . . . در لیگ به اصطلاح برتر ایران دیگر اتفاق عجیبی نیست. چندی پیش فیروز کریمی با مسئول چمن ورزشگاه تختی اهواز زمین فوتبال را تبدیل به رینگ بوکس کردند! اکبر میثاقیان مربی راه آهن در بازی با پرسپولیس توی سر فرزاد حاتمی کوبید تا او به اشتباهاتش پی برد! گویا فیروز کریمی سرمربی استقلال اهواز هم پس از پایان مسابقه با پرسپولیس وقتی از شکست تیمش در ثانیه های پایانی عصبی شده بود بازیکن جوان تیمش را مورد توهین و ضرب و شتم قرار می دهد! آن هم برای احیای انگیزه! و در ادامه درگیری دو هفته پیش حماسه ساز ملبورن! (خداداد عزیزی) سرمربی ابومسلم با بازیکنان و سیلی محکم مدیرعامل باشگاه، پاسدار شفق به صورت قهرمان ملی (خداداد عزیزی) در رختکن و در مقابل دیدگان بازیکنان! رواج فرهنگ غلط و ناپسند فحاشی و هتاکی از سوی راهبران ورزش است!

و اما اگر میثاقیان که نمونه ای بارز از ویژگیهای مربیان فوتبال ایران است دوباره یکی از بازیکنان تیمش را کتک زد وی در بازی با فجر سپاسی وقتی بازیکن تیمش، مجید نورمحمدی از زمین اخراج شد، اعتراض کرد، سرش داد زد و کار را به کتک کاری که امری عادی جلوه می دهد کشاند، در رختکن تیم راه آهن نورمحمدی به تلافی رفتار میثاقیان با او گلاویز شده است.

واقعیت تلخ این است که باشگاههای به اصطلاح فرهنگی ورزشی ایران را غالبا کسانی اداره می کنند که هر کار ناپسندی به دلخواه انجام می دهند و با منطق، ادب، شعور و دانش بیگانه اند و با تاسف جایگاه مقدس معلمی که در آن اسلاف بزرگی همانند زنده یاد پرویز دهداری ها ، دکتر اکرامی ها و . . . نشسته بودند را به تباهی می کشانند و مدیران ارشدی که مدعی اخلاق گرایی هستند برای میثاقیان ها، کریمی ها، قلعه نوعی ها و . . . سر و دست می شکنند! و حاضرند هزینه های سنگین برای نگهداری این قماش هزینه کنند و اشاعه دهند. لمپنیسم زیر لوای نتیجه گیری.