مرگ دلخراش زن نپالی-کانادایی پس از صعود به قلهی اورست
شهروند – آرش عزیزی: «آدم فقط یه عمر داره. باید سعی کنیم زندگیاش کنیم.» این به گواه دوستان شریا شاه-کلورفین، شهروند ۳۳ ساله نپالی-کانادایی، از آن جملههایی بود که همیشه از او میشنیدی. و اگر یک چیز باشد که زندگی، و همچنین مرگ، شریا را تصویر کند این خواست تلاش همیشگی و خیز به سوی ممکن و غیرممکن است. در نهایت او با آغوش باز به سراغ یکی از بزرگترین چالشهای روحی-فیزیکی که میتواند پیش روی هر انسانی قرار بگیرد، یعنی صعود قلهی اورست، رفت و موفق به فتح آن شد.
شنبهی همین هفتهی پیش بود که خبر رسید شریا چهارمین زن کانادایی تاریخ است که موفق به صعود به قلهی اورست، بلندترین ارتفاع کرهی زمین، شده است. اما چند ساعت بعد و در راه پایین آمدن از اورست بود که شریا شهیدِ رویای همیشگیاش شد و از خستگی و مشکلات ارتفاع جان سپرد.
در گزارش تورنتو استار از مرگ شریا میخوانیم که اولین بار ۹ سالش بود که چشمش به قامت پرشکوه اورست روشن شد.
سوار بر هلیکوپتر با پدرش آنرا دور میزد که از او پرسید: اگر میشود از این کوه بالا رفت چرا ما از بالا نگاهش میکنیم؟
او در روز شنبه بالاخره پس از هفت هفته صعود به بالای قله رسید و پرچم کانادا را بر فراز آن به اهتزاز درآورد. حوالی ساعت ۵:۴۵ صبح به وقت کانادا (۳ بعدازظهر به وقت نپال) بود که به پریا آهوجا، از دوستان نزدیک شریا، تلفن زدند تا بگویند او به این افتخار بزرگ رسیده است. در راه صعود ژاکتی با نقش برگ درخت افرا، نماد کانادا، به تن کرده بود که راتانجیت لامبا از دوستان نزدیکش بافته بود. اما این آخرین دستاورد بزرگ زندگیاش شد چرا که چند ساعت بعد در راه بازگشت به همراه سه کوهنورد دیگر جان سپرد.
دوشنبهی این هفته دوستان و خانوادهی شاه-کلورفین در کمال بهت و غم در میسیساگا جمع شدند تا یاد عزیزشان را زنده بدارند.
شریا شاه-کلورفین زندگی جالب و پرماجرایی داشت که در طول آن ثابتقدمی و سختکوشی مشخصهاش بود.
میگویند در تعلیمات پیش از صعود روزی ۱۹ کیلومتر با کولهپشتی ۲۰ کیلومتری میدوید. اما داستان سختکوشیهایش به پیش از اینها باز میگردد.
او متولد کاتماندوی نپال و بزرگشدهی مومبایِ هند بود، اما ۱۲ سال پیش به کانادا مهاجرت کرد. شریا در اینجا شرکتی تاسیس کرد که کارش واردات محصولات سانجیو کاپور، آشپز معروف هندی، بود.
سال گذشته او وقتی خبرساز شد که به همراه گروهی از معترضان به افزایش شدید نرخ بیمهی اتومبیل در اعتصاب غذایی پنج روزه در کوئینز پارک مشارکت کرد. شریا بعد از چهار روز از حال رفت اما از بیمارستان که بازگشت به اعتصاب بازگشت. پس از آن ماجرا بود که به حزب جدید و کمی عجیبغریب «پارامونت» پیوست که با شعار کاهش بیمهی ماشین و قیمت بنزین چهار نامزد (که همگی اهل آسیای جنوبی بودند) در انتخابات پارسال انتاریو معرفی کرد. خود شریا هم در این انتخابات از حوزهی میسیساگا ایست-کوکویل نامزد بود.
منافع ناشی از صعودهای شاه-کلورفین به «بیمارستان کودکان بیمار» میرسید. دوستانش میگوید تعهد و ایستادگی او در راه عملی کردن این برنامهی صعود، که برنامهی اصلی دو سال قبلی زندگیاش بود، تمامی نداشت.
شریا روزی هفت ساعت تمرین میکرد و شبها، که در هند تازه ساعت کاری میشد، مشغول ادارهی شرکت تجاریاش میشد. دوستش، آهوجا، میگوید خانهاش در تورنتو، نزدیک تقاطع دافرین و اگلینتون وست، را به وام گذاشته بود تا از پس خرج بیش از ۶۰ هزار دلاری صعود از اورست بربیاید.
خلاصه اینکه هیچ چیز جلودارش نبود و بالاخره به هدفش رسید. گیرم در این راه جانش را هم از دست داد.
آنچه میتوانیم از او تا همیشه به یاد داشته باشیم آن شعار قدیمی است که تامی داگلاس، بنیانگذار ان دی پی، علاقمند به تکرارش بود: رویاهای کوچک نداشته باش.