شهروند ۱۲۳۵ پنجشنبه ۲۵ جون ۲۰۰۹
دختر تمام مادران زمین
با پیراهنی از خورشید و آه
ایستاده بر خاکریزی تاریک
کنار ماه و هدهدی سیاه.
پروانهای پریشان از پیشانیش بر می خیزد
به سوی خدایی که نیست!
*
باد و بوی خانه های سوخته و خنجرهای خیس.
کلماتی زخمی
مویه کنان درخواب درختان و سنگ ها می دوند
شیون، برهنه بر درخت و خاک پیشانی می کوبد
و از کاکل خورشید
خون
چکه
چکه
بر پیشانی و پیراهن و گیسوی ما
می چکد.
هزار هد هد سرخ
بر دیوار سحرگهان
سر میدهند آوازی نخوانده را:
ایهاالعشاق آتش گشته چون استاره ایم
ما چو کوه آهنیم آخر چو سنگ خاره ایم