نامه خوانندگان
همان گونه که شاهد هستیم، رگ حیات دو گروه سیاسی ـ مذهبی در ایران هنوز قطع نشده است. گروه نخست اصلاح طلبان، خودی های دیروز و بی خودی های این روزها هستند و گروه دوم ملی ـ مذهبی ها. افراد این دو گروه حال چه در زندان، چه در زیر شکنجه و چه در بیرون از زندان به نوعی از عملکردهای آقای خامنه ای و دست اندرکاران نظام انتقاد می کنند. اینها برخلاف گروه های سکولار، نظام ولایت فقیه را نفی نمی کنند. اصلاح طلبان نه این که نظام ولایت فقیه را نفی نمی کنند، بلکه به آن باور دارند و از آن پشتیبانی می کنند. رودررویی و برخوردهای این دو گروه با دست اندرکاران نظام به نحوی است که موجب بگو مگوهای کش دار و بی حاصل از سوی دست اندرکاران در رسانه های دولتی و از سوی اصلاح طلبان و ملی ـ مذهبی ها در رسانه های ایرانی در خارج شده است. موضوع و مسئله دموکراسی و حق حاکمیت مردم آن طور که باید و باشد در این گفت و گوها و بگو مگوها گم شده و جنبش دموکراسی خواهی به درجا زدن کشیده شده است.
اصلاح طلبان هوای “دوران طلایی و شکوفای امام” را در سر دارند. دوران طلایی امام، دورانی است که اصلاح طلبان شریک سفره نظام ولایت فقیه بوده اند. در حالی که شهروندان ایران هیچ تمایلی به بازگشت به دوران سیاه حضرت امام ندارند. کش دادن بیهوده جنگ با عراق با وارد شدن نیروهای ایران به خاک عراق با تلفات جانی و خسارت های فراوان آن، اقتصاد و زندگی کوپنی، درهای به بیرون بسته کشور، سرکوب سکولارها و سرانجام کشتار ضد بشری مخالفان در زندان ها با دستورات مستقیم امام هیچ گونه شکوفایی برای مردم ندارد.
پشتیبانی مردم از میرحسین موسوی اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری، سال ۸۸، صرفاً به امید گشایش راه تنفسی در خفقان موجود در کشور بود. آن گاه که حکومت دست به سرکوب خونبار تظاهرات زد و هزینه پشتیبانی از میرحسین موسوی از آن چه مردم از فواید دولت او برای خود تصور می کردند فراتر رفت، مردم خیابان ها را خلوت کرده و به خانه هاشان روی آوردند. اصلاح طلبان شاخه جدا شده از بدنه نظام ولایت فقیه هستند. آنها آلترناتیوی جز مرگ تدریجی گروهشان یا جذب دوباره به نظام را ندارند.
گروه نهضت آزادی، بدنه اصلی ملی ـ مذهبی ها با صبر و مدارا همراه با پرداخت هزینه های سنگین اعضایش در زندان ها، رویای اصلاحات تدریجی در نظام را در سر دارد. نهضت، یک گروه دو سر طلا است. نهضت از یک سو محلل دست به دست کردن حکومت از نظام شاهنشاهی به امام خمینی، بنیان گذار نظام ولایت فقیه است. و از سوی دیگر نهضت از گروه های سیاسی زیان دیده و مصیبت کشیده به دست خمینی، هاشمی رفسنجانی، علی خامنه ای و دیگر دست اندرکاران نظام ولایت فقیه است. خمینی هنگامی که دیگر نیاز و مصرفی برای نهضت آزادی و رهبرش مهندس بازرگان، نخست وزیر امام زمان نداشت، آنها را با هوچی گری و انگ لیبرال از حکومت بیرون راند.
نهضت آزادی به خاطر سابقه همکاری دنباله دارش با خمینی و شماری از آخوندهای نزدیک به او مانند هاشمی رفسنجانی، جنایت های آنها را علیه مردم دست کم می گیرد. نهضت آزادی همان برخورد مبارزاتی را با نظام ولایت فقیه در پیش گرفته است که با نظام شاهنشاهی داشت. غافل از این که قانون اساسی نظام سلطنتی مشروطه پایبند به حاکمیت مردم بود. مشکل، سرپیچی رضاشاه و محمدرضاشاه از قانون اساسی بود. دکتر مصدق و مهندس بازرگان خواسته شان از محمدرضاشاه اجرای قانون اساسی بود. در صورتی که قانون اساسی نظام ولایت فقیه با اختیاراتی که به ولی فقیه و شورای نگهبان (آقابالاسر مجلس شورا) داده است جایی برای حاکمیت مردم باقی نگذاشته است. قانون اساسی نظام ولایت فقیه نه تنها با حاکمیت مردم مغایرت دارد، بلکه این قانون اساسی با اختیاراتی که به ولی فقیه به عنوان نایب امام زمان ارزانی داشته است، دست ولی فقیه را همان گونه که تا به حال دیده شده است برای انجام هر کار خلاف قانون و حتی جنایت به وسیله یک فتوا باز گذاشته است. کشتار زندانیان به دستور خمینی در دهه شصت از نمونه های بارز از اختیارات بی حد و حدود ولی فقیه می باشد. کشتارهای سال ۸۸ هم به دستور مقام رهبری، علی خامنه ای صورت گرفت.
آقای ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی از قرار هنوز امیدوار است با پیام فرستادن می توان آقای خامنه ای را به راه راست هدایت کرد. نامه محرمانه ایشان به محمدجواد حجتی کرمانی به تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۹۰ به عنوان پیامی به آقای خامنه ای در رابطه با وضعیت خطیر کشور و ضرورت “تغییر حقیقی و نه الزاماً حقوقی” که در تارنماهای بیرون از کشور از جمله تارنمای جرس و تارنمای ملی ـ مذهبی ها انتشار یافت، خوش خیالی آقای یزدی و نهضت آزادی را نشان می دهد. آقای یزدی در نامه اش از آقای حجتی کرمانی می خواهد که پیام پند و اندرز و گوشزد ایشان در رابطه با وضع خراب و آشفته کشور را به گوش آقای خامنه ای برساند. انگار که سرکوب شهروندان و جنایت هایی که به دست آخوندهای سیاست زده از خمینی و علی خامنه ای گرفته تا رده های پایین تر مانند فلاحی و اژه ای از روی غفلت یا ندانم کاری بوده است. و جنایت های صورت گرفته، زاده یک اندیشه و برنامه خاص برای به صف کردن مردم به قبول نظام ولایت فقیه و نابود کردن هر اندیشه دیگری در کشور نیست.
آقای یزدی در نامه اش می نویسد “ما در تأسیس جمهوری اسلامی خود را سهیم می دانیم و اگر نقش اصلی نداشتیم، نقش تعیین کننده داشته ایم.” در این گفته آقای یزدی شک و شبهه ای نیست چون اسنادش موجود است. منتها، سهم “تعیین کننده” نهضت صرفاً به صورت یک آلت و ابزار در دست امام خمینی برای گول زدن مردم و به ویژه سرکردگان ارتش بود. سپهبد مقدم رئیس ساواک و دیگر سرکردگان ارتش که پس از پیروزی انقلاب اعدام شدند، بدون میاندار شدن مهندس بازرگان با عنوان نخست وزیر به آن راحتی دستهایشان را برای تسلیم در برابر خمینی بالا نمی بردند. امام خمینی آن روزها توده مردم و حتی احزاب کمونیستی ضد مذهب را با وعده های دروغ اش خام کرد و فریب داد. خمینی با فریب مردم و مهمتر فریب رهبران نهضت آزادی و چند نفری از جبهه ملی، حکومت مشروعه فقاهتی را از نظر تاریخی در یک چشم بهم زدن جانشین حکومت مشروطه سلطنتی کرد.
مشکل ایران و مردم ایران علی خامنه ای نیست. مشکل ایران نظام ولایت فقیه است. نظامی که در آن مردم حاکمیت ندارند. آخوند محمد یزدی راست می گوید که در حکومت اسلامی مردم چکاره اند. چطور نهضت آزادی جمع بندی درست مهندس بازرگان از نظام ولایت فقیه را فراموش کرده است. مگر مهندس بازرگان نگفت که نظام ولایت فقیه قبایی است که خمینی برای خود دوخته و تنها به تن او می خورد. این قبا برخلاف نظر و امید خیلی ها از جمله صادق قطب زاده که یکبار به زبان آورد با مرگ خمینی کنار گذاشته نشد. علی خامنه ای با دست اندرکاری هاشمی رفسنجانی و رأی مجلس خبرگان صاحب این قبا شد. شک نباید داشت آخوندهای سیاست زده برای تصاحب این قبا پس از مرگ علی خامنه ای به صف ایستاده اند.
مارکسیست ـ لنینیست ها با ادعای رهبری طبقه کارگر پس از پیروزی هر انقلاب با نابود کردن دیگر گروه ها حکومت را در کشورها به دست گرفتند. آخوندهای سیاست زده هم به نام اسلام و با ادعای رهبری انقلاب ۲۲ بهمن حکومت را در ایران به دست گرفته اند. ساختار نظام ولایت فقیه با ولی فقیه، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، رئیس قوه قضایی و وزیر اطلاعات (هر دو به انتخاب ولی فقیه) و حجت اسلام های ریز و درشت اش که با عنوان نماینده رهبری در ارگان های دولتی و نیمه دولتی فرمانفرمایی می کنند، به آشکار نشان می دهد حکومت و دولت و اداره کشور زیر سلطه حاکمیت یک صنف که مایل است صنف خود را روحانیت بنامد می باشد.
آقای یزدی به آقای حجتی کرمانی می نویسد:
“شما می دانید ما با اصل ولایت مطلقه فقیه موافق نیستیم… اما تابع قانون هستیم. به هر حال این اصل در قانون اساسی آمده است اما، حذف آن کارساز نیست. ما با عملکردها و سیاست ها مخالفیم، ما خواهان تغییر در ساختار حقیقی هستیم. شرایط کشور، چینش نیروها، مناسبات نیروها، شرایط بحرانی خاورمیانه و همسایگان، همه و همه به گونه ای است که تغییر در ساختار حقوقی موجب بر هم خوردن نظم و تعادلی می شود که پیامد سرنوشت بسیار نامعلوم و نگران کننده برای کشورمان خواهد بود.”
این جمله ها با صغرا و کبراهایش نشان دهنده این واقعیت است که آقای یزدی و به نوبه نهضت آزادی مبتلا به اسکیتزوفرنیک سیاسی شده اند. نهضت با یک خیال باطل و غیرواقعی از همان نظام و کسانی که باعث این نابسامانی می باشند، انتظار راست و ریست کردن وضع نابسامان کشور را دارد. پرسش اینست: چه وقت نهضت آزادی، رهبر و رهبرانش دست از خیال باطل و غیرواقعی اصلاح نظام ولایت فقیه برخواهند داشت و با توده آزادی خواهان که صلح جویانه به دنبال تغییر نظام حکومتی در کشور می باشند همگام می شوند. الله اعلم.
باشه اینا همش قبول به شرط اینکه اگه اصلاح طلبی رو پیشه کردیم اینا یی که یه روزی سر کار بودن و حالا به خاطر سرخوردگی و نرسیدن به آمال و آرزوهای سیاسی یا مالیشون دوباره حکومت رو بدست نگیرن . درسته که بینشون آدمای خوبی هم میشه دید ولی خیلی از اونا فقط فرصت طلب هستن . ما الان احتیاج به افراد تحصیل کرده داریم نه به کسایی که فقط با دوست و رفیق بازی به جایی رسیدن . اینا همه با هم دوستن . حتی اگه باهم اختلاف داشته باشن . در واقع دموکراسی بین خودن خیلی هم کارمیکنه . فقط مردم هستن که هل پوچم حساب نمیشن و دارن کم کم از دایره آدمای خوب روزگار حذف میشن .
با سلام
من نه کسی رو متهم می کنم و کسی را مقصر ،نه داخل نشین منقد در بند را تعریف می کنم نه خارج نشین آزاد را تمجید. من معتقدم این وضع حاصل عمل کرد همه گروه های سیاسی چه چپ مذهبی و چه چپ مارکیسیت و غیرو .. می باشد امروز اگر ما دنبال حذف کامل نظام باشیم چه پیش خواهد آمد آیا تصور این است دمکراسی تمام عیار در کشور خواهد شد .به نظر تصور باطل است . ما این شکل در انقلاب ۵۷ آزموده ایم . اگر رهبران آن زمان روش اصلاح نظام پادشاهی را درک می کردند امروز ما جنگ خانمان سوز ۸ ساله و عوارض آن را با همه تلخ کامیاش نمی چهشیده ایم و اگر از زمانه و انقلابات جهان عبرت می گرفتیم راه اصلاح را با جانم دل می پزیرفتیم و تمام هستی ها و پتانسیل ها را به باد فنا نمی دادیم
امروز هم اگر کمر همت ببندیم نظام را وادار به عقب نشینی و کلمه بخشش را در دل تمام ملت بزرگ کنیم دیگر ما آورگانی در هیچ جای دنیا نخواهیم داشت . بحث ملت در شکل حکومت نیست بحث بر سر ماهیت است حال چه تاج باشد چه عمامه چه فرقی می کند به مردم مردم رفاه و آزادی ببینند . حذف کردن یعنی کشتن و غارت کردن جریان کشته چرا کشتی که چنین کشته شوی زار خواهد شد امروز ببخش تا ببخشندت .
حسن آقامیرزا
برای اطلاع آقای وحدت خواه:
حسن آقامیرزا نویسنده شهروند نمی باشد. حسن آقامیرزا یک ایرانی است که دلش شور مردم و کشور ایران را می زند
این که خانم الماسی و آقای زرهی نام حسن آقامیرزا را به جای یک نویسنده شهروند جا زده اند یک بهتان است
شهروند تاکنون از من چند نوشته را چاپ کرده است و چند نوشته دیگر را چاپ نکرده است. ویژگی، ارزش و اعتبار مجله شهروند در این است که نظرهای گوناگون ایرانیان است را درج می کند
کدام بهتان و افترا در نوشتار به آقای یزدی و یا نهضت آزادی زده شده است؟ شرح رخدادها و بازگو کردن سیاست نهضت آزادی و انتقاد و یا ارزشیابی آنها که بهتان و افترا نمی شود.
آنهایی که از جمله آقای یزدی و نهضت آزادی فکر می کنند با فروپاشی حکومت ولایت فقیه ایران با خطر تجزیه شدن روبرو است اشتباه می کنند. بایستی این فکری را که به خاطر ضعف پادشاهان قاجار و نفوذ روس ها و انگلیسی ها در ایران به وجود آمد را از سر بیرون کرد. ایران از نظر نظامی قوی تر و آماده تر از همسایه های کنونی اش می باشد. برای دست یافتن به آزادی و به یک زندگی که بتوان اسمش را یک زندگی معمولی برای شهروندان ایران گذاشت، مردم چاره ای ندارند مگر آن که با برنامه و به گونه صلح آمیز حکومت ایران را از دست یک مشت آخوند سیاست زده و حریص به مال و مقام دربیاورند.
اغلب افراد ایرانی که خود را اهل سیاست می دانند، داستان خر عیسی و مکه رفتنش در موردشان صدق می کند. دموکراسی را این ها به زبان حلوا حلوا می کنند ولی به پای عمل که می رسد اصل دموکراسی که پاسداری از حق و احترام نظر دیگران است را مراعات نمی کنند.
وحدت خواه بهتر بود به جای بهتان زدن به دو نفر که با زحمت فراوان همراه با دیگران مجله شهروند را راه انداخته و اداره می کنند، در یاد داشتش اشاره می کرد کدام حرف و گفته در نوشتار بهتان و افترا به نهضت آزادی است. یا این یا آن نظر، با این دلایل اشتباه است. در انتظار انتقاد مستدل وحدت خواه از نوشته ” چه وقت نهضت آزادی از خیال باطل نظام دست برخواهد داشت”، می باشم.
زمانی حزب توده ایران بدرستی شعار “سرنگون باد دیکتاتوری شاه” را میداد.(بگذریم که بعدها به اشتباه زیرش زد) و دیدیم که سرنگونی رژیم شاه،فقط رژیم را سر نگون کرد و دیکتاتوری را نه
در دوره ای بسیار حساس و تاریخی برای مردم ایران ،کشور ایران و منطقه ،انسانی شریف و میهن پرست و عدالتخواه ،علیرغم تمام فشارهای مردم و روشنفکران ومحافظه کاران حکومت شاه ،بدرستی پرچم اصلاحات را بر دوش کشید تا انقلاب دودمان مملکت را بر باد ندهد و دیدیم که بر میهنمان چه رفت.بیایید برای یکبار ازتجربیات گران بار تاریخ کشورمان بیاموزیم و آزموده را دوباره نیازماییم.باور کنیم عرصه سیاسی کشور بوم نقاشی و صفحات داستان نویسی نیست که بخواهیم خودمان تجربه کنیم ودرس بیاموزیم. تاریخ که از کنارت گذشت باید سالها سال بدنبالش بدوی تا خودت را به او برسانی.تعصب و سکتاریسم راه به جایی نخواهد برد.مشکل اگر حل مسایل مملکت باشد تلاش برای حل مشکلات مردم اصل است و نه رفتن این و آمدن آن. .
I believe the following comment made a few weeks ago by Abdullah Nouri has some truth to it.
اصلاح طلبان بر این اعتقاد هستند که سقوط نظام کشور را به سوی خشونت و هرج و مرج و ویرانشهر پیش میبرد و از دل این هرج و مرج و خشونت، توسعه و دموکراسی بیرون نمیآید و درست به همین دلیل است که به رغم همهی مسائل، مشکلات و انتقادات نسبت به وضع حاکم همچنان بر راهبرد اصلاح طلبی تاکیدمیکنند“.
Iran is dealing with a regime Militarist-Religious-fascists that prefer to annihilated Iran I than an Iran without them in charge.
Further, we are not dealing with a united Iran of 1357 but a fragmented one of 2012. We are not dealing with a willingly sacrificing population but one that find his/her salvation in living and unlike 1357 Pahlavi’s Monarchy who backed off massacre, the militarist religious fascists are drooling all over themselves to carry out massacres in a few cities to scare people off their demands for a few more decades.
Patience and persistence is the key. We still need to unite the country. And let keep in mind that nobody but Militarist-Religious-fascists and maybe Khatami to some degree want this regime or its constitution but the difference is in the least costly path to people and the country in getting there.
با سلام خدمت خانم و یا آقای وحدت خواه. بسیار خوشحال می شویم نقدتان را در قالب یک مطلب و یا یک کامنت تحلیلی برای روشن شدن نقطه نظرات تان و نیز انتفادات مشخص تان به این مطلب را برایمان بفرستید. چون استفاده شما از یک ضرب المثل نه چندان خوشایند هیچ گونه انتقاد و یا ابهامی را مشخص نمی کند به امید این که فرهنگ دیالوگ و گفت و گو حاکم شود بر ما و با سپاس از این که شهروند را مطالعه می فرمائید. .
ازخانم نسرین الماسی وآقای حسن زرهی بعید بود این متن راکه سراسر بهتان وافترا است بعنوان نوشته واردهوبه نام خوانندگان ،اما به قلم یکی از نویسندگانشان در شهروند به چاپ برسانند ولی دست روزگار این مسائل را پیش می آورد مرحوم مهندس بازرگان در مجلس اول در جواب نطق بی ادبانه ی یکی ازنماینده های حزب حاکم یک جمله گفت و حالا این جمله اینجا نیز کاربرد دارد “کسی که بما نریده بوداین کلاغ کون نشسته بود “
Ali says:
June 22, 2012 at 1:15 pm
This is more fiction than fact. Ayatollah Taleghani as a senior member and founder of Freedom Movement openly opposed “Velayat Vaghih” in the Khobregan as did the rest of them.
Even Dr Yazdi has repeatedly mentioned although they feel obligated to abide by the constitution but they absolutely do not believe in many of its articles above all is “Valayat Vaghih”.
The corner stone of Religious-Nationalist movement belief is the separation of religion and state.
This is more fiction than fact. Ayatollah Taleghani as a senior member of Freedom Movement openly opposed “Velayat vaghih” in the Khobregan and also did the rest of them.
Even Dr Yazdi has repeatedly mentioned that they feel obligated to abide by the constitution but they absolutely do not believe in many of its articles above all is “Valayat vaghih”.
The corner stone of religious-nationalist belief is the separation of religion and state.
اینها از ورزیده ترین و با کفایت ترین نیروهای سیاسی ایران هستند خیلی از این نیروهای سیاسی خارج از کشور در برابر اینها مانند طفل سیاسی هستند باید بیایند پیش اینه کا آموزی کنند به شدت خام هستند و کم تجربه