ادامه تلاش ها برای نجات خامنه ای و خلاصی از شر بحران ولایت فقیه
از همان زمان که خامنه ای جیره خوارترین و وفادارترین مزدوران و طرفداران خود را در دفاع از حرمت و جایگاه بر باد رفته ولی فقیه ــ که حداقل از همان فردای ۲۵ خرداد ۸۸ و سرکوب ها و کشتارها و اعدام های خونین پس از آن آغاز شد ــ بسیج و اجیر کرد، آیت الله “مهدوی کنی” یک دم در دفاع از ولی فقیه، شخص خامنه ای و این نهاد پس افتاده مذهبی کوتاه نیامده و فروگذاری نکرده است.
رئیس مجلس خبرگان جمهوری اسلامی که پس از ناتوانی هاشمی رفسنجانی در دفاعی جانانه از کشتارهای خامنه ای بر صندلی ریاست به اصطلاح نظارت بر رهبری تکیه زده است، این بار در یک سخنرانی در جمع اعضای حزب مؤتلفه اسلامی به حقایق دیگری از ماهیت جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی و ولایت فقیه اشاره کرده است.
مهدوی کنی افشا کرده که همواره در مجلس خبرگان رهبری به اعضای آن یادآور شده که “باید از جایگاه رهبری حراست کنند”! راستش مهدوی کنی به خیال خودش خواسته است تعیین تکلیف کند با مخالفان این نهاد ارتجاعی و مذهبی که این بار تا درونی ترین لایه های حکومت اسلامی رسوخ کرده اند!
مهدوی کنی دیگر دارد خط و نشان می کشد به خودی ترین خودی ها که به اصطلاح حرمت ولایت فقیه را نادیده گرفتند! و با این حال، نمی خواهد و نمی تواند توضیح دهد که ولایت فقیه در بحران است اساسا به این دلیل که جمهوری اسلامی و کل حکومت اسلامی دیگر پذیرفتنی نیست. باید برود، با خطر انقلاب مواجه است و تمام این افاضات و تلاش ها برای اعاده حیثیت له شده ولایت فقیه هم در پاسخ به همین آگاهی از یک نفرت و خشم اجتماعی است اما، مهدوی کنی پیر، فرتوت و فرسوده است و راستش چیزی برای از دست دادن ندارد!
مهدوی کنی در اظهارات اخیرش به خیال خود خواسته است “بحران ولایت فقیه” را به اصطلاح به گونه ای دیگر و از زاویه دیگری حل کند و البته نه خطاب به مردمی که می داند مدتهاست حکم به سرنگونی تمام این بساط ضد انسان، ضد زن، ضد شادی و ضد زندگی داده اند. خطاب او تماما تک تک مقامات حکومت است که دیگر تنها کارشان افشای دزدی ها و جنایت های همدیگر شده است و دارند به هزار و یک زبان باعث و بانی تمام این بدبختی هایشان را به رخ همدیگر می کشند و ریشه دزدی هایشان را به بیت رهبری وصل می کنند!
دیگر هیچ کس در کاست قدرت جمهوری اسلامی برای ولی فقیه و به اصطلاح جایگاه مذهبی اش تره هم خرد نمی کند و از بد روزگار کار مهدوی کنی به اینجا کشیده است که برای نجات ولایت فقیه از دست خود حامیان و حافظان جمهوری اسلامی تلاش کند!
به همین دلیل او این بار تلاش کرده است دو گونه از “نظارت” بر رهبری را نیز وارد ادبیات دفاع از رهبری کند. از بحث “نظارت استصوابی” که مدتهاست برای محدود کردن قدرت و اختیارات خامنه ای در میان خود اصلاح طلبان و دوم خردادی ها مطرح است، فراتر رفته و از “نظارت حراستی” سخن گفته است!
او خطاب به اعضای مجلس خبرگان رهبری، اعضای حزب مؤتله اسلامی و تمام این اسلامگرایان سیاسی می گوید: “وظایف خبرگان تشخیص رهبر و نظارت بر کار رهبر است” و اما این نظارت، “نظارت حراستی” است! مهدوی کنی توضیح می دهد که “یعنی مراقبتی که منشأ حفظ رهبری باشد” و اضافه می کند “معنایش این است که نگذاریم کارهای خلاف در مملکت واقع شود یا حملاتی واقع شود و ایشان مورد هجمه قرار بگیرند. خود ما باید سینه ها را سپر کنیم و حفظ کنیم که رهبر تنها به میدان نیاید و صحبت کند”!
واقعیت این است که این اندازه از دیوانگی و بهم ریختگی و تضاد و تناقض و هذیان گویی فقط می تواند از ذهن معیوب و مذهبی مهدوی کنی تراوش کند! نظارت و مراقبتی که باید منشأ حفظ رهبری باشد و یعنی، منشأ ادامه ی تمام این بساط دزدی، آدمکشی و اعدام و شکنجه و بی حقوق کردن زنان، جوانان، مردم و کارگران باشد! و یعنی مجلس نمایشی به اصطلاح خبرگان و رئیس بیمار و عقب مانده ای که تلاش می کند ثابت کند در حمایت از اوامر دزدی و سرکوب و آدمکشی ولی فقیه و حفاظت او در برابر خطر انقلاب و خشم روزافزون مردم از یک سو و خود مقامات دیگر حکومت که منافع شان با منافع خامنه ای و دستگاههای بریز و بپاش تحت امرش به تضاد افتاده، از همه ارکان دیگر حکومت پیشروتر است! فقط همین!
مهدوی کنی همچنین به تشریح خزعبلات دیگری همچون “نظارت استصوابی” و “نظارت استطلاعی” می پردازد و می گوید: “اگر نظارت استصوابی باشد، معنایش این است که رهبر هر کاری که می خواهد بکند باید بیاید از ما اجازه بگیرد. اول باید بیاید بگوید، آقایان خبرگان، اجازه می دهید من این کار را بکنم؟ این سخنرانی را بکنم؟ هر روز باید بیاید و اجازه بگیرد. یعنی واقعا رهبر یک کشور باید دائم اجازه بگیرد؟ مسلما این طور نیست و یک مسئله هم استطلاعی است. یعنی ما برویم دنبال کار ایشان و تمام کارهای ایشان را زیر و رو کنیم که شما چکار می کنید و چکار نمی کنید؟ و کارهای شما چیست؟”
مهدوی کنی اضافه می کند که “به نظر من هر دوی اینها به این معنا درست نیست”!
مهدوی کنی تلاش دارد با طرح این اصطلاحات با هدف حفاظت از جایگاه ولی فقیه، خدمتگزاری بیش از پیش خودش را به خامنه ای ثابت کند. هم او که ماه ها پیش طی نامه ای به اعضای مجلس خبرگان تحت امر مهدوی کنی، یادآور شده بود که “اجازه دخالت خبرگان در جزئیات را نخواهد داد”! “جزئیات”ی که سالهاست مورد نزاع و جنگ و دعوای باندهای مختلف حکومت است. جزئیات میلیاردها میلیارد دلاری که بیشتر از سی سال است به حساب گماردگان خامنه ای در دستگاه ها و نهادهای سیاسی ــ نظامی و مذهبی مختلف واریز می شود. نهادهایی که از همه طرف می گیرند و بالا می کشند تا اعضا و رؤسایشان هرچه بیشتر فربه و فربه تر شوند و هر چه بهتر و بیشتر از نظام اسلامی عزیزشان دفاع کنند. نهادهایی همچون سپاه پاسداران و بسیج ــ همان نیروهایی که وظیفه به خون کشیدن اعتراضات مردم را بر عهده دارند ــ که هم اکنون تمام امورات اقتصادی مملکت را در اختیار گرفته اند و سالانه میلیارد میلیارد دلار بالا می کشند و یا هزینه ماشین سرکوب عریض و طویل خود می کنند. همان نیروها و دستگاههایی که هاشمی رفسنجانی، رئیس کنار گذاشته شده مجلس خبرگان، در گفت و گو با مجله “حکومت اسلامی” به آن ها اشاره می کند و می گوید “هر بار که بعضی از این نهادها دعوت شدند که در جلسه خبرگان حضور پیدا کنند و گزارش عملکردهای خودشان را بدهند، دفتر رهبری مانع حضور آنها در خبرگان شد و اظهار داشتند که رهبری نظرشان این است که این موضوع جزء وظایف خبرگان نیست”!
این ها تمام مفاهیم و اصطلاحات و به اصطلاح مباحثی است که خود این مقامات و حافظان جمهوری اسلامی از محافظه کار و اصولگرا تا دوم خردادی و اصلاح طلب سال ها به کار بردند و مطرح کردند تا این پدیده ارتجاعی و غیرمتناسب با دنیای کنونی و خواسته ها و مطالبات مدرن و انسانی مردم و جوانان و زنان را به گونه ای توضیح دهند، مردم را تحریف کنند و خواسته های انسانی شان را لگدمال کنند. غافل از آن که دیگر سالهاست برای مردم ایران تمام این اصطلاحات، مزخرفاتی بیش نیستند! مفاهیمی که سالهاست در میان جناح ها و گروه های مختلف حکومت به کار برده می شوند تا “دردسر” و معضل ولی فقیه را به گونه ای حل و فصل کنند و جمهوری اسلامی را قابل قبول جلوه دهند اما، با تمام این به جان هم افتادن ها و خط و نشان کشیدن ها، این نهاد ارتجاعی روزبروز تبدیل به ساز و کاری غیرقابل کنترل تر، آدمکش تر و پراشتهاتر در دزدی و چپاول اموال مردم شده و امروز دیگر، دیکتاتوری که آبرویش بسیار پیشتر از سرنگونی محتوم اش، بر باد رفته است؛ ستون فقراتی که نفس وجودش تداوم جمهوری اسلامی را ناممکن ساخته است!
مهدوی کنی با ذهن منجمد و مذهبی اش گمان می کند می تواند جوانان و زنان مدرن خواه و معترضی را که سالهاست دیگر حکومت اسلامی نمی خواهند، با این خزعبلات اسلامی فریب دهد. اما نه، روی اصلی سخن او به تمام مقامات این حکومت منحوس است که اختلافات را کنار بگذارند و در دفاع از حکومت اسلامی حول ولی فقیه دیکتاتور و دزد آن جمع شوند.
مهدوی کنی و تمام این مقامات در تناقضاتی عمیق غوطه ورند. مدتهاست می دانند که مردم با چه نفرتی اعمال و سکنات این از گوربرخاستگان تاریخ را نظاره می کنند و مترصد فرصتی هستند که به حاکمیت اسلام و مذهب در آن جامعه پایان دهند. نظارت استصوابی و استطلاعی و حراستی و هر نوع نظارت دیگری بر هر ارگان و نهاد دیگر جمهوری اسلامی فریبی بیش نیست و باید بساط تمام این ساز و کار آدمکشی و دزدی و نیرنگ و دروغ و شیادی را جمع کرد.