یکشنبه ۲۴جون ۲۰۱۲  (چهارم تیر ماه۱۳۹۱) نشست رونمائی از کتاب “روزهای آفتابی” نوشته دکتر محمود صفریان به همت و ابتکار سرای بامداد و دعوت همین کتابفروشی برای شرکت در آن با حضور مشتاقان کتاب و عاشقان ادبیات در محل تعیین شده برگزار شد.

پوسترهای شعرا و نویسندگان سالن را به زیبایی تزئین کرده بود، و شرکت کنندگان در جلسه، با نوای ملایم موسیقی دقایق پیش از شروع برنامه را سر کردند.

صبا باقرپور گردانندگی جلسه را برعهده داشت

کمی بعد از ساعت شش بعدازظهر، صبا باقر پور گرداننده این نشست ادبی، با خوشامدگویی به شرکت کنندگان برنامه را آغاز کرد.

 او در صحبت های خود یادآور شد که این دومین برنامه رونمائی کتاب است که سرای بامداد ترتیب داده و قصد و تصمیم بر ادامه راه است، به نحوی که هرماه یک نشست برگزار شود “چه برای رونمائی یک کتاب و چه برای سایر رخدادهای ادبی”.

سپس اسلایدهای رونمائی گردهمایی اول که طی آن کتاب”قهرمانان محبوب من” نوشته هادی اختری معرفی شده بود برای حضار نمایش داده شد.

پس از نمایش اسلایدها، از دکتر عزت مصلی نژاد، مدیر نشر زاگرس و ناشر کتاب روزهای آفتابی دعوت شد که صحبت های خود را آغاز کند. ایشان با تسلط کامل و گرمی بیان و چاشنی کردن طنز، به  معرفی کتاب روزهای آفتابی که توسط نشر زاگرس منتشر شده پرداخت و تقریبن همه ی داستان ها را با برداشتی که شخصاً از آن ها داشت بسیار شیرین و شنیدنی معرفی کرد که با تشویق حاضران استقبال شد. ایشان همچنین از مدیریت سرای بامداد، سعید چوبک،  دعوت کرد که همکاری نزدیکی با نشر زاگرس داشته باشد.

پس از سخنرانی دکتر مصلی نژاد، فیلم کوتاهی از جعفر پناهی به نام آکاردئون به نمایش درآمد که مدعوین را تحت تاثیر قرار داد.

جلسه رونمایی از کتاب روزهای آفتابی

زمان استراحت با انواع شیرینی های ایرانی و چای و قهوه از شرکت کنندگان پذیرایی شد.

بخش دوم برنامه با تک نوازی سنتور استاد قیدرپور آغاز شد و در ادامه دکتر محمود صفریان پشت تریبون قرار گرفت و با تکیه بر این که داستان کوتاه به خاطر مزایائی که دارد از قبیل کوتاه بودن که خواندن را بخصوص برای آنهائی که وقت و حوصله کمتری دارند آسان کرده است و اینکه در داستان کوتاه نویسنده فرصت زیاده گوئی ندارد، بحث خود را پی گرفت و با خواندن نمونه ای از یکی از داستان های کتاب که وصف گرما بود مشخص کرد که در داستان کوتاه می توان چنین توصیفی را در چند سطر انجام داد در حالیکه در داستان های ۵۰۰ – ۶۰۰ صفحه ای چنین توصیفی شاید بیش از چند صفحه را به خود اختصاص دهد.

موضوع جالبی که برای شرکت کنندگان در نشست تازگی داشت خواندن یکی از دیالوگ های کتاب به اتفاق همسرش خانم الیسا تنگسیر بود که بسیار خوب اجرا شد بخصوص که مکالمه بین یک پرستار و مریضش بود.  این بخش نیز  با تشویق شرکت کنندگان همراه بود.

 پس از پاسخ به سئوال های شرکت کنندگان، نویسنده کتاب را برای خریداران امضا کرد.

شبی خاطره انگیز بود که در محیطی بسیار صمیمی و دوستانه جریان داشت.

 با امید به دیدار بعدی و فشردن دست ها و بوسه های گرم مراسم پایان یافت.