اشاره:

شنبه ۱۶ جون ۲۰۱۲، مراسمی در بزرگداشت آذر درخشان، کمونیست و مبارز جنبش زنان، در سالن گلد کتابخانه نورت یورک برگزار شد. در این مراسم دکتر شهرزاد مجاب استاد دانشگاه تورنتو سخنرانی کرد، فیلمی از زندگی آذر نمایش داده شد و ادامه ی برنامه با شعرخوانی و موسیقی زنده و پذیرایی همراه شد. متن سخنرانی شهرزاد مجاب را در زیر می خوانید.

مرگ رفیق دردناک است. باور ندارم که آذر در میان ما نیست و امشب گردهم آمده ایم که یاد او را گرامی بداریم، به شخصیت محکم و نستوهش بیاندیشیم و شیرینی کلامش، صبوری و مهربانیش را به یاد بیاوریم. اولین باری نیست که رفیق نازنینی را از دست می دهم. در چند هفته گذشته به یاد سوسن قهرمان بوده ام، یکی از اعضای بی همتای اتحادیه کمونیست های ایران که به دست دژخیمان رژیم در سال ۱۳۶۳ اعدام شد. از دست دادن این دو رفیق زن، دو زن کمونیست، برایم ناگوار و سخت بوده و هست.

شهرزاد مجاب در مراسم یادبود آذر درخشان

چرا مرگ رفیق جانسوز است؟ سئوالی است که مشغله فکریم شده.  به این می اندیشم که رفتن هر عزیزی غم بار است، اما غم از دست دادن رفیق سوزناک است و نیاز به تعمق و استقامت زیادی دارد.  از این روست که به تفکر سیاسی رفیق، به راه و روش سیاسی اش و به روند مبارزاتیش می اندیشم و خود را با گفتن “آذر راهت را ادامه می دهیم، مبارزه ات را ادامه می دهیم”  تسلی می دهیم. معتقدیم ادامه راه انقلابی رفیق، یعنی زنده نگهداشتن یاد و آرمان او.

از روزی که خبر درگذشت آذر نازنینم را شنیده ام برایم بیش از هر زمانی دیگر این سئوال مطرح شده که آذر یا سوسن حاصل چه مبارزه فکری و سیاسی هستند؟ به من چه آموخته اند؟ من با این آموخته چه می کنم؟ به عبارت دیگر، “راهشان را ادامه می دهیم” یعنی چی؟

برای پاسخ به این سئوال ها بگذارید از کتاب “زنان سال صفر” که مجموعه ای از مقالات و سخنرانی های آذر است مثالی بیاورم. در بخش “کلام آخر، راه  یا  بیراهه” آذر می گوید:

«کشتی “کمپین یک میلیون امضا” سوراخ های بزرگی دارد که باعث غرق شدن و به گل نشستن آن  است. این کشتی دریچه ی خود را به روی رژیم جمهوری اسلامی و یکی از مهم ترین موانع آزادی و برابری زنان یعنی مذهب باز گذاشته است. این چه کمپین برابری زنان است که افسار آن به دست حکومتیان داده شده است؟ چطور می شود ادعای حق جویی برای زنان کرد ولی با دشمنان قسم خورده آنان سازش و آشتی کرد؟ این کمپین از سوی دیگر مسئله تضاد آمریکا و دولت های غربی با ایران و نقشه های آمریکا برای تغییر رژیم ایران یا بهتر است بگویم تعویض رژیم ایران را مسکوت گذاشته است. توجه کنیم که در شرایط متلاطم و حساس کنونی ایران و جهان هر اشاره و عدم اشاره ای معانی گوناگونی دارد، در واقع بیان تنظیم طول موج های یک جنبش است.

در شرایط کنونی و با توجه به گرایشات گوناگون درون جنبش زنان، برعهده ی همه فعالین زنان است که اضطرار موضوع را دریابند. اضطرار این که جنبش زنان باید سکاندار کشتی مبارزات عادلانه و برابری طلبانه خود باشد و برای این امر به گرایشات گوناگون درون این جنبش باید مسئولانه برخورد کنند. به اعتقاد من تا زمانی که کمپین حامل سیاست هم دستی با جناح های حکومتی و اسلام گرائی است نباید از آن حمایت کرد. اما این به این معنی نیست که فکر کنیم نباید کاری به کمپین داشته باشیم. پیشرفت مبارزات زنان به مجموعه ی گرایشات درون آن و جدل بین آن ها ربط دارد. جریانات فرصت طلبی هم در این میان هستند که به اصطلاح سنگ سکولاریسم و مبارزه علیه مذهب می زنند، اما وقتی به کمپین رسیدند از خود بی خود شده طومار به دست به دنبال جمع آوری امضا برای کمپین شده اند این ها هم در نهایت با خط حاکم بر کمپین یعنی اتکا به بالا، برای کسب خرده نانی فصل مشترک دارند.

برای این که کشتی بان جنبش زنان، خود زنان باشند، برای این که سکان این کشتی در دست خود زنان برای پیشروی به سوی مسیر رهائی و آزادی زنان باشد، ابتدا باید خواسته ها و مطالبات زنان را بدون هیچ اما و اگری طرح کنیم تا با استفاده از فضای کنونی و شرایط بتوانیم خط مرز میان دوستان و دشمنان زنان را با صراحت روشن کنیم. از یک سو آماج مبارزاتی برای آزادی و برابری زنان باید روشن باشد و از سوی دیگر مرزبندی با نیروهایی که می خواهند برای اهداف ارتجاعی خود در جنبش های اجتماعی از جمله جنبش زنان نفوذ کنند. این پروسه ی ارتقا آگاهی زنان و همچنین آماده ساختن آنان برای این است که نگذاریم بار دیگر سرنوشتمان را نیروهای حکومتی و امپریالیست تعیین کنند. همان گونه که جنبش دانشجویی در روز ۱۶ آذر امسال مرزبندی هایش را با دشمنان به صراحت اعلام کرد، تمام جنبش های اجتماعی دیگر نیز باید خط قرمزهای خود را نشان دهند. اگر فضایی برای جنبش دانشجویی هست بدون شک برای جنبش زنان هم هست».*

 این نگرش آشتی ناپذیرانه از تفکر سیاسی بر می خیزد که حاصل دو دهه تلاش های تئوریک حزب کمونیست ایران (م. ل. م) برای بازسازی جنبش کمونیستی و ساختن جنبش انقلابی زنان است. آذر یکی از چهره های برجسته، جسور، پیگیر و هوشیار آن بود.

تقریبا یک سال از آخرین دیدارم با آذر می گذرد. برای شرکت در کنفرانسی در مورد خیزش های توده ای جهان عرب و شمال آفریقا به پاریس رفته بودم. آذر با تمام دردهای جسمانی، با ذهنی فعال و پرتوان، به سخنرانی ها گوش می داد. پس از سخنرانیم با صدای گرم و مهربانش اما با زبانی سیاسی و برنده گفت:”نکات خوب و مهمی را مطرح کردی ولی سر راه حل انقلابی می لنگی. راستش را بخواهی باید سر مسئله مارکسیست- فمنیست بحث کنیم.” گوشزدها و انتقادات آذر را جدی می گرفتم، مرا به فکر وا می داشت و می دانستم که تنها این روش مبادله فکری و سیاسی است که می تواند از سقوط تئوریک پیشگیری کند و حفاظی باشد در مقابل به بیراهه کشانده شدن عمل سیاسی.

آذر به رنگ، گل، زیبائی، موسیقی، شعر، فیلم و رمان علاقه داشت. رمان های فارسی که در سال های اخیر خوانده ام، اکثر توصیه های آذر بوده.  نقد زیبا و پر معنای این کتاب ها و فیلم ها در فصل ششم کتاب “زنان سال صفر” آمده است. از دیدن گوشواره ای زیبا، شالی خوشرنگ، کاسه های سرامیک رنگارنگ هر دو به شعف می آمدیم. به امید ترمیم جسمش برای مبارزه با سرطان، چند روزی با هم به کوهنوردی رفتیم. از عظمت و زیبائی آب و کوه و دشت حرف می زدیم و لذت می بردیم. فضای فراخ طبیعت آذر را به دنیای مبارزه برای از هم پاشیدن نظام کهنه پرست و زن ستیز اسلامی برد و گفت:”دلم برای انقلاب تنگ شده.”

 جنبش زنان ایران، سازمان زنان هشت مارس بویژه، جنبش چپ و باز هم بویژه حزب کمونیست ایران (م. ل. م) یکی  از زنان برجسته خود را از دست داده است. تفکر و آرمان آذر از تلاش بی پایان این دو نیروی مهم سیاسی برای گسست از کهنه پرستی و ایده های غلط چپ و جنبش زنان می آید. از پیگیری برای بازسازی کمونیسم، رهائی زنان و امید به انقلاب می آید. آذر سخت می کوشید که این تفکر را همه گیر کند. ادمه راهش یعنی تلاش ما برای پیش برد این ایده ها. دلم تنگ آذر است و می دانم که از سخن سهراب سپهری لذت می برد. سپهری می گوید:

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی ……

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ….

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز!

آذر حتما ادامه می داد و به ما یادآوری می کرد که “دل به انقلاب ببندیم.” جایش در میان ما خالی است.

* “کتاب زنان سال صفر”، صفحه های  ۱۰۲-۱۰۰