شهروند ۱۲۷۰ ـ پنجشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۰
خوب بد زشت زیبا تمیز کثیف کم زیاد
ابری بارانی آفتابی توفانی برفی کولاکی
کودکی جوانی پیری
شعر ناشعر
روزان پر از الهام
شبان بی پیام و آوا
قلب پر از امید و قلب نومید
قلب پر از کین و حس انتقام و اهانت و تکفیر
شب روز صبح غروب آفتاب ماه ستارگان
هرچند گاهی همه چیز ساکن و راکد می نماید
ولی می گذرد
زمان و زمین و زمزمه های درون و برون
مستی هشیاری بیداری خواب پرخوری گرسنگی
(وقتی که فرصت تهیۀ غذا هست)
همه می گذرد
دیکتاتور و سپاهیان دست به سینه اش
امپراتوری و لشکر مهیب اش
می آید و می رود
و آن چه می ماند
سلطه ی عشق است
به هنگامی که هماره هست
و بقای جهان کار اوست
۱۹ دسامبر۲۰۰۷