در خبری که برایم ارسال شد مطلع شدم که در "جشنواره ای به نام مطبوعات و خبرگزاری ها در حوزه مالیات" یکی از گزارش هایم برگزیده 

 

شهروند ۱۲۷۰ ـ پنجشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۰


 

در خبری که برایم ارسال شد مطلع شدم که در "جشنواره ای به نام مطبوعات و خبرگزاری ها در حوزه مالیات" یکی از گزارش هایم برگزیده و شامل جایزه و تقدیر شده است. یاد روزهای عذاب آور روزنامه نگاری در روزنامه دنیای اقتصاد افتادم و آن همه فراز و فرود احتیاط و کلنجارهای هر روزه که "خانم تند می نویسی"و "می خواهی در روزنامه را ببندند" و بدتر از همه یاد روزی که سرخوش بودم از نوشتن مقدمه ای جانانه بر یک برنامه خبری و جدال میان دولت و حامیان بخش خصوصی، آمدم و دیدم تمام مقدمه چندین صفحه ای را حذف کردند و گزارش بدون مقدمه منتشر شده چرا که آقای مدیر مسئول همدم آقای بذرپاش مدیر عامل وقت شرکت سایپا دوست چندین ساله و یار غار آقای مدیر مسئول بودند که البته روزنامه از آگهی های فربه ایشان هرگز بی نصیب نبود و این گزارش هم به مذاق آقای بذرپاش خوش نمی نشست. این تازه شروع حذف و جرح و تخریب گزارش ها و خبرها بود و الی آخر

به هر تقدیر این خبر مرا به یاد دوستم نفیسه انداخت که خبرنگار سیاسی همان روزنامه بود و بعد از انتخابات با شوهرش ۳ ماه به زندان رفت و کیوان مهرگان که همکار بخش سیاسی ما بود و حالا در زندان است و البته باز یاد روزنامه دنیای اقتصاد که دوستان عکاس را به اجبار فرستاده بود از جشن ۲۲ بهمن امسال برای خوشایند آقایان عکس بگیرند و منتشر کنند. همین شد که تصمیم گرفتم جایزه را نگیرم و در این باره هم چند خطی نوشتم.


 

به احترام روزنامه نگاری و دوستان روزنامه نگارم


"در روزگاری که انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران پلمپ شده و بسیاری از روزنامه نگاران کشور در پی توقیف روزنامه ها خانه نشین شده اند، چطور می شود از دریافت جایزه ای مطبوعاتی خرسند بود. در روزگاری که روزنامه نگاران اعم از سیاسی و غیر سیاسی به دلیل گرایشات حزبی و حمایت از احزاب فعال در جریان انتخابات مجرم شناخته شده و به فرجام غیر منصفانه حبس و زندان گرفتار شده اند، و روزگاری که نوشتن و اندیشیدن از نوع"دیگر" حتی در چهارچوب قانون اساسی، محکوم به حکم محارب و معاند و مخالف و برانداز است چگونه می شود به "داوری "اعتماد داشت .

حال آنکه این داوری که بیشتر به نمایشی تبلیغاتی برای یارکشی های جناحی شباهت دارد، در حوزه مطبوعات باشد و برگزار کنندگانش کسانی باشند که از بیم شکایت و تعقیب و اخطار و احضارشان، منِ خبرنگار، همواره با دستهایی لرزان و قلمی بیمناک می نوشتم.

در غیبت دوستان زندانی و در غیبت دوستانی که از بیم جان به کشورهای دور و نزدیک گریخته اند تا جان پناهی برای خود و خانواده هایشان بیابند، در غیبت بزرگان انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران که از روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در زندان به سر می برند، به احترام خاطره روزی که برای انتخابات انجمن صنفی روزنامه نگاران به خیابان کبکانیان کوچه هفتم رفتیم و با در فلزی پلمپ شده مواجه شدیم و به احترام تک تک امضاهایی که بر در انجمن به نشان تعهد و وفاداریمان به قلم نویسندگی گذاشتیم این جایزه مطبوعاتی را نمی پذیرم.

خطاب به اساتید بزرگ مطبوعات که در این جشنواره، داوری آثار را در فضای "تحریم جوایز دولتی"به عهده داشتند و بعضا استاد مستقیم من بودند، احتراماً سئوالی دارم: "همینطور که در حین داوری آثار، نگاهتان از میان نام روزنامه نگاران می گذشت جای خالی چه نام هایی را آه کشیدید که حالا در گوشه سلول های اوین بر دیوارهای تاریخ سرزمینمان خط می کشند ؟"