جشن تیرگان یکی از جشن های مهم دوازده گانه ایرانیان است که در سیزدهم تیرماه برگزار می گردید. برای برگزاری این جشن بزرگ فلسفه، اهداف و دلایل مختلفی عنوان شده است. یکی آن است که این جشن را “جشن آبریزان” گفته اند. با توجه به این که آب در کشور ما و باورهای اعتقادی از احترام خاصی برخوردار بود، ایرانیان قدیم به منابع آبی هیچ گونه تعرضی نمی کردند و آن را کثیف نمی داشتند. در این رابطه افسانه نبرد تشتر (تیر) ایزد باران با اپوشه یعنی دیو خشکی معروف است.

طبق روایت های این افسانه، ایزد باران در ده شب اول تیرماه به صورت پسر جوانی با چشمان درخشان و در هاله ای از نور و روشنایی در آسمان به پرواز در می آید. در ده شب دوم ایزد باران با شمایل “ورزاور” زرین شاخ (گاو مقدس) چهره نمایان می کند و در ده شب آخر تیرماه به صورت اسب سپید زیبایی به سوی سرزمین ایران می شتابد تا آب را به آن جا برساند.

مجسمه آرش کمانگیر

این فرشته باران (تشتر) در سر راه خود با دیو خشکی مواجه می شود و او را به صورت اسبی سیاه چهره و با گوش و دم و یال بی مو می بیند. در نزدیکی اوروکش (اقیانوس فراخکرت) تشتر و دیو خشکی به نبرد با یک دیگر می پردازند. این مبارزه سه روز به طول می انجامد و سرانجام تشتر شکست خورده و به اندازه هزار گام از اقیانوس به دور رانده می شود. آن گاه او به درگاه اهورامزدا ستایش و ناله می کند و از او تقاضا می نماید که اگر آب به گیاهان و درختان ایران زمین نرسد همه چیز از بین می رود. مردم نیز در این نیایش تشتر را کمک می کنند و با خیرات و نیکی به دیگران از اهورامزدا می خواهند که تشتر را بر دیو خشکی غالب گرداند.

اهورامزدا به بندگان خود نعمت و آب را ارزانی می دارد و فرشته باران (تشتر ـ تیر) را زور و توانایی می بخشد تا در جنگ با دیو خشکی پیروز شود. سرانجام در نبرد نهایی تشتر موفق می شود اپوشه دیو خشکی را شکست دهد. آن گاه او به اقیانوس می رود و آن را به جوش و خروش در می آورد تا این که از سینه ی دریا امواج خروشان بلند می شود و اوج می گیرد و به سواحل ایران زمین می رسد. ابرها به جنبش درمی آیند و بادها وزیدن می گیرند و باران فراوان بر سرزمین ایران فرو می ریزد.

به مناسبت یک چنین رویدادی مردم هر ساله در این ایام جشن می گیرند و به نیایش به درگاه خداوند می پردازند و از نعمات او شکرگزاری می کنند.

علت دیگری که برای برگزاری این جشن عنوان می شود، بزرگداشت مراسم تیراندازی آرش کمانگیر است. در این باره آمده است در جنگی که بین ایران و توران درگرفت، افراسیاب بر ایرانیان چیره شد و آنها را در تبرستان به محاصره درآورد. انبارهای آذوقه پایان یافت و گرسنگی می رفت تا همه را نابود کند. منوچهر پادشاه ایران از افراسیاب خواست که مرز ایران و توران را با پرتاب تیری قرار دهند و از مخاصمه دست بردارند. سپندارمذ، فرشته نگهبان زمین به یاری ایرانیان آمد و دستور داد تیر و کمانی ویژه بسازند. آن گاه پهلوانی پارسا و میهن دوست را برگزیدند تا کمان را بکشد و تیر را پرتاب کند. این پهلوان که “آرش” نام داشت بر پاخاست و برهنه شد، آن گاه روی به سوی مردم کرد و به همه نشان داد که اندامی نیرومند و سالم دارد، سپس کمان را کشید و چندان در آن نیرو نهاد که بدنش از هم پاره شد. ایزد باد به یاری سپندارمذ، تیر را تا آن سوی جیحون برد و بر درخت گردویی فرو آمد که از بزرگی در جهان مانند نداشت و از محل پرتاب تیر تا آن گردو هزارفرسنگ فاصله بود.

افراسیاب ناچار سپاه خود را عقب نشاند و ایرانیان رها گشتند و به نیایش و شادی پرداختند و وسایل آشپزخانه بی مصرف و کهنه و فرسوده را شکستند و در چشمه سارها تن را شستند و غبار و بدی را از خود و زندگی دور کردند.

فلسفه و زیبایی این افسانه به ارزش نهادن برای آب و سرزمین پدری و رهایی از خشکسالی و پیروزی بر دشمن است. عقب نشینی افراسیاب نیز نشان از کنار رفتن دیو بدی و نادرستی و باز شدن دریچه لطف و نعمت خداوندی است. دور راندن دیو با فداکاری و جان برکف نهادن آرش کمانگیر همراه است و فرو ریختن باران و سرسبز شدن کشت ها و مزارع نشاط و شادی مردم را در بر داشت. نکته بسیار زیبای این افسانه از خودگذشتگی پهلوانی همچون آرش است که برای آزادی و رهایی مردم و کشور خود بی ریا و آزادانه، جان خود را فدا ساخت.

جشن تیرگان در میان مردم ایران کهن با شکوه خاصی برگزار می شد و تا این اواخر نیز از رونق خوبی برخوردار بود. به طوری که رسم بود در این روز همه در چشمه سارها و رودهای خروشان شستشو کنند و برای تبریک و شادی به یک دیگر آب بپاشند. نوشته اند که در این روز ساکنان کناره های زیبای دریا در ایران به دریا می رفتند و به شنا و نیایش می پرداختند. همچنین گزارش شده است که در زمان شاه عباس این جشن در اصفهان با شکوه برگزار می شد و همه بزرگان و اهالی اصفهان به اطراف رودخانه زاینده رود می رفتند و در این مراسم و آب پاشیدن به یکدیگر شرکت می کردند.

اینک که از وطن دور هستیم و زاینده رود زیبای ما نیز از آب تهی شده و به خشکزاری تبدیل گردیده چه زیبا است همه با هم در این غربت به یاد یک چنین جشن بزرگ با اهداف و فلسفه درخشان در روز سیزدهم تیرماه به کنار آب ها برویم و با زنده نگه داشتن این آئین زیبا و پاشیدن آب به یکدیگر همه از خداوند و تشتر (ایزد باران) بخواهیم تا بار دیگر اپوشه (دیو خشکی) را شکست دهد و باران فراوان بر سرزمین اهورایی ما ببارد تا هم زاینده رود جاری شود و هم دوباره دریاچه ارومیه زنده گردد.

۲۶ جون ۲۰۱۲ ـ ۴ تیر۱۳۹۱