نوشته : ادوارد سنت امنت
مقدمه مترجم
دو مقاله ای که این هفته و هفته ی آینده در شهروند به نظرتان خواهد رسید، نوشته ادوارد سنت امنت Edward St. Amant رمان نویس کانادایی است. اصل انگلیسی مقالات با عنوان های Egyptian Autocracy و Jesus Marx را در وبسایت شخصی نویسنده www.eastamant.com می توان یافت. قبلاً از همین نویسنده مقاله “تقابل جامعه باز و حکومت مذهبی ایران” در شهروند به چاپ رسیده بود. سنت امنت نویسنده ای وفادار به اندیشه های لیبرالیستی است. او اگر چه انتقادات جدی خود را به نظام کاپیتالیستی دارد، عمده مشکلات بشری را ناشی از ایدئولوژی های مذهبی و مارکسیستی می داند.
لازم به یادآوری نیست که محتوی این مقالات لزوماً نشانگر دیدگاه های مترجم نیست. به جهت حساسیت های جامعه مسلمانان، در ترجمه مقاله “حضرت عیسی مارکس”، مترجم بخش کوچکی از مقاله را که متوجه اسلام و قرآن می شود حذف کرده است. خوانندگان قطعاً می توانند مترجم را خودسانسور بخوانند و مطمئن باشند که مترجم از آن دلخور نخواهد شد!
***
هزار و یکشب سازمان های اطلاعاتی غرب در کشورهای مسلمان
وقایعی که در سال گذشته میلادی در کشورهای مسلمان به وقوع پیوست جهان را در حیرت فرو برد. به طرز نامنتظره ای مسلمان ها به خیابان ها سرازیر شدند و اعتراض خود را فریاد زدند. و این در حالی بود که تا قبل از آن حتی یک نفر هم چنین حوادثی را پیش بینی نکرده بود. مردم مصر در میدان تحریر تجمع کردند و فریاد “دیگر بس است” سر دادند. قبل از آن مردم تونس چنین کردند و بعد از آن مردم لیبی. و این تمام سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی مسلمان و مسیحی و یهودی بودند که متحیرانه از خود می پرسیدند که چگونه آنها از پیش بینی آن چه در خاورمیانه می گذشت غفلت کرده بودند. این مقاله تلاشی است برای پاسخ به این سئوال.
با نگاهی به حوادث عمده سیاسی و اجتماعی یک قرن گذشته در می یابیم که تمام آنها به ناگهان اتفاق افتادند و کمتر کسی توانسته بود وقوع آنها را پیش بینی کند. انقلاب کمونیستی در روسیه، حمله آلمان نازی به فرانسه در ۱۹۴۰، حمله به پرل هاربر، انقلاب اسلامی ایران، سقوط امپراتوری جهانی انگلستان پس از جنگ جهانی دوم، پرستوریکا و گلاسنوست، سقوط دیوار برلین، جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل، و ظهور فرهنگ هیپی در دهه ی شصت همه غافلگیر کننده و پیش بینی نشده بود.
طی سالیان طولانی سازمان اطلاعاتی آمریکا ـ سیا ـ حکومت های خودکامه راستگرا را در تمام جهان تحت حمایت خود قرار داده بود؛ حمایتی که بعدها موجب پشیمانی آنها شد. سیا هیچگاه سقوط این حکومت های فاسد را پیش بینی نکرده بود. آیا شما واقعاً فکر می کنید که سازمان های جاسوسی غرب تغییرات عظیم سیاسی ایران و شوروی و چین را در دهه های اخیر رصد کرده بودند؟ واقعیت این است در حالی که این سازمان ها در کشورهای غربی روز به روز عریض و طویل تر می شدند، در پیش بینی وقایع پیش رو ناتوان تر از قبل می شدند. سیا در عوض تجزیه و تحلیل واقع گرایانه از آن چه در جهان می گذشت با صدور حکم دستگیری فعالان حقوق بشر همچون ران پال (Ron Paul سیاستمدار آزادیخواه کنگره آمریکا)، جولیان آسانژ (Julian Assange بنیانگذار ویکی لیکس)، و توماس سوول (Thomas Sowell فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی)، به خیال خود تلاش کرد تا از سقوط سریع متحدان دیکتاتور خود در جهان جلوگیری کند. در جهان هیچ حکومت راستگرای جنایت کاری را نمی توانید بیابید که در غرب سرمایه گذاری نکرده بود. از دید غربی ها یک حکومت مقتدر دیکتاتور به مراتب قابل اعتمادتر از یک دموکراسی بی ثبات بود. در مصر برای مثال حسنی مبارک پنجاه تا هفتاد میلیون دلار از دارایی های ملت مصر را به غارت برده بود. کشور را با یک میلیون نیروی پلیس مخفی در کنترل داشت، و تمام احزاب سیاسی مخالف را سرکوب کرده بود. او به همراه محمدرضا پهلوی، فردیناند مارکوس، و صدام حسین، چهار دیکتاتور مشهور دوران ما بودند که همگی از حمایت غرب برخوردار بودند. و این داستان تا آن جایی ادامه داشت که اوضاع دگرگون گشت. ما دیگر آنها را از خود ندانستیم و خودمان آنها را ساقط کردیم. وقایعی چون یازده سپتامبر ناشی از اشتباه جمع آوری اطلاعات توسط دستگاه های امنیتی غرب در کشورهای تحت سلطه نبود. مشکل از آنجا برمی خاست که آنها از فهم طبیعت بشر عاجز بودند. ذات انسان نیاز به تغییر دارد و تلاش انسانی، انسان را تغییر می دهد و هیچ قدرتی را در جهان یارای مقاومت در برابر تحولات انسانی نیست. چرا؟ اولاً در زندگی انسان قطعیت وجود خارجی ندارد. در طبیعت انسان اطمینان مطلق معنی ندارد. هنرمندان و دانشمندان و فیلسوفان هم نمی توانند مدعی دانش مطلق باشند چه رسد به سیاستمداران و سازمان های جاسوسی که به خیال خود برای جهان برنامه ریزی می کنند. قطعیت در دسترس هیچ کس نیست. اگر چه هیچ کس به شک و تردید علاقه ای ندارد، دانش مطلق تنها یک تصور ذهنی است. ثانیا یک جمعیت کوچک هر چقدر هم که قدرتمند باشد نمی تواند یک جمعیت عظیم را کنترل کند. در مصر یک میلیون پلیس و جاسوس حکومتی نتوانستند هشتاد میلیون جمعیت را برای همیشه کنترل کنند. در آلمان شرقی هم نود و یک هزار جاسوس سرویس های جاسوسی نتوانستند از عصیان شانزده میلیون آلمانی جلوگیری کنند. هیچ یک نتوانستند حکومت هایشان را بیمه کنند و هیچ کدام در خواب هم نمی دیدند که بساط حکومت های مقتدرشان در مقابل چشمانشان یک شبه دود بشود و به هوا برود.
آنچه سرویس های جاسوسی پیش بینی می کنند بر پایه حدس و گمان است. استراتژی های کاربردی به نوعی قمار محسوب می شود. هیچ تضمینی برای حصول خروجی های متبوع بر اساس داده های برنامه ریزی شده وجود ندارد. سازمان های جاسوسی همچون “سیا” یک نهاد کاملاً غیر ضروری برای جوامع آزاد است. آنها تهدیدی واقعی برای آزادی فردی به شمار می آیند. یک نظام اقتصادی منصفانه بیشتر می تواند به جوامع غربی و شهروندان آن امنیت ببخشد تا ده ها سازمان جاسوسی و اطلاعاتی و امنیتی. اگر در سده جدید، اسلام قرار است به عنوان یک فاشیسم جدید معرفی شود، استقرار ده ها قرارگاه نظامی غرب در کشورهای باستانی جهان سوم نیز عین امپریالیسم است. سازمان های جاسوسی کارآمدی خود را از دست داده اند. مثلاً اگر در فرض محال یک عضو سازمان سیا به درستی واقعه یازده سپتامبر را پیش بینی کرده بود، یافته های این مامور در میان دیگر اعضا چندان جدی گرفته نمی شد. (در نظر داشته باشید که به طور تخمینی بیش از یک میلیون نفر در بخش های مختلف سازمان اطلاعات مرکزی، سازمان اطلاعات دفاع، بخش های مطالعاتی دپارتمان های جاسوسی و اطلاعاتی اف بی آی و سیا مشغول به کار هستند. این مجموعه بیش از دویست میلیون دلار در سال هزینه برمی دارد.) حداکثر آن بود که این پیش بینی در مقابل صدها تحلیل و فرضیه دیگر قرار می گرفت. شاید به مانند هشداری ناگهانی برای مدتی کوتاه حواس ها را متوجه خود می کرد، ولی به طور قطع به مرور به فراموشی سپرده می شد. این مامور سیا شخصاً هیچ قدرت اجرایی نمی توانست داشته باشد؛ حتی اگر او نظریه خود را مبتنی بر استدلال های قوی به اثبات می رساند، باز هم کار چندانی از پیش برده نمی شد. در نهایت سازمان سیا فرضیه حمله را جدی می گرفت و گروه های زبده جاسوسی را مامور کنترل هزاران آمریکایی مسلمان می کرد. آیا این کار می توانست از یک عملیات بمب گذاری در قلب شیکاگو جلوگیری کند؟ جواب متاسفانه منفی است، البته شاید برحسب تصادف به مانند آن چه در سال قبل در میدان ساعت نیویورک پیش آمد دو فروشنده خیابانی بسیار تصادفی بمب هایی را که در یک ماشین پارک شده کار گذاشته شده بود کشف می کردند. باید اعتراف کنیم که در بسیاری از موارد ما صرفاً خوش شانس بوده ایم. این سازمان های امنیتی ما نبوده اند که همیشه حملات را کشف کرده اند. اگر چه در سازمان های اطلاعاتی افراد زبده ای کار می کنند، میزان زبدگی و هوش و کارآمدی آنها نیز نمی تواند ما را از حملات تروریستی مصون نگاه دارد. به یاد داشته باشیم که تمام وقایع غافلگیر کننده سیاسی سده اخیر دقیقاً در زمانی اتفاق افتاد که سازمان های امنیتی به خیال خود همه چیز را تحت اختیار خود داشته اند. با هر حادثه ای آنها فرضیه های جدیدی را تبیین می کردند تا بتوانند حوادث پیش رو را بهتر پیش بینی و کنترل کنند، غافل از این که علل و ریشه های وقایع اجتماعی و سیاسی پیچیده تر از دو دو تا چهارتاهای سازمان های اطلاعاتی است. به طور مثال مطابق با نظریه اتریشی اقتصاد کلاسیک، فقدان پول نقد در دست مردم، غرب را به سوی یک فاجعه عظیم مالی سوق خواهد داد. ولی چه کسی می داند که دقیقاً این فاجعه چه زمان و چگونه به وقوع خواهد پیوست؟ و یا در مورد چین همه ما می دانیم که با رشد طبقه متوسط و اجبار دولت چین در توسعه نظام قضایی مستقل برای حمایت از قراردادهای تجاری، نظم کمونیستی ناچار به سقوط خواهد شد. ولی هیچ کس نمی داند دقیقاً چه زمان این اتفاق خواهد افتاد. آیا تغییر رژیم به شیوه ای صلح آمیز صورت خواهد گرفت و یا خشونت آمیز؟
مادامی که نظام های فاسدی همچون رژیم های عربستان سعودی و کویت و قطر همچنان تحت حمایت دول غربی باشند، باید منتظر حملات تروریستی در سرزمین هایمان در غرب باشیم. بیائیم بگذاریم تمام این نظام های خودکامه فرو بریزند. هر چند سقوط زودهنگام این رژیم های فاسد چندان هم ساده نیست. اگر ملت هشتاد میلیونی مصر بتوانند نظامی دموکراتیک مانند آن چه مسلمانان ترکیه در کشور خود بنا نهاده اند در مصر بنیان بگذارند، جهان دیگری را شاهد خواهیم بود. اما چه زمان و چگونه؟ این سئوالی است که نه من، نه شما، و نه هیچ سازمان اطلاعاتی در جهان قادر به جواب آن نیست. حداقل این که یک جواب قطعی مطابق با تغییرات غیرقابل پیش بینی انسانی وجود نخواهد داشت. ما در غرب در حال پس دادن بهای اشتباهات سازمان های اطلاعاتیمان هستیم. ما حساب پس می دهیم برای حدسیات و تحلیل های اشتباه ولی به ظاهر عالمانه دستگاه های امنیتی مان. ما حساب پس می دهیم برای حس کاذب امنیتی که سال ها داشته ایم. میلیون ها دلار را به دور ریخته ایم برای یک مشت توهمات. حال چکار باید کرد؟ دست از این روش برداریم.