شهروند ـ فرح طاهری: شصت و هفتمین جلسه ی کانون کتاب تورنتو به معرفی دوکتاب رمان از اکرم پدرام نیا (نفیر کویر و زیگورات)، کتاب شعر عید نعمتی (صمیمیت های غارت شده) و کتاب داستان کوتاه فریبرز شیرزادی (شب رازی دارد عریان)  اختصاص داشت.

در این نشست که روز جمعه ۱۳ جولای ۲۰۱۲ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک برگزار شد، سعید حریری، ضمن اعلام یک دقیقه سکوت برای درگذشت استاد حمید سمندریان، بخشی از متن علی امینی نجفی را در این خصوص از بی بی سی خواند:

«”زندگی گالیله” از مهمترین آثار برشت است که آن را در سال ۱۹۳۹ در زمان تبعید در دانمارک نوشت… برشت در سال ۱۹۴۵ “زندگی گالیله” را … در نیویورک به روی صحنه برد.

مضمون اصلی نمایشنامه “زندگی گالیله” تضاد قدرت و دانش است. نمایشنامه، بی آن که پاسخ روشنی داشته باشد، این پرسش را مطرح می‌کند که دانشمندان (به طور کلی اهل فکر و خرد) در زمانه عسرت و در برابر فشار بیرحم و خشن قدرت چگونه رفتار کنند تا هم جان سالم به در برند و هم وجدان آنها در امان بماند.

سمندریان به  این نمایشنامه برشت عشق می‌ورزید و سخت مایل بود که آن را به عنوان “وصیت‌نامه هنری” خود به روی صحنه ببرد، اما او این آرزو را با خود به گور برد.

 

سمندریان که متنی تازه از “گالیله” فراهم آورده بود، از سال ۱۳۶۰ خورشیدی تلاش خود را برای کارگردانی این اثر شروع کرد. او تا یک دهه برای اجرای نمایش تلاش کرد و به هر دری زد. او برای اجرا طرح‌های گوناگونی تهیه دید و با بازیگران جلسات متعدد تمرین گذاشت. مقامات “فرهنگی” بارها به او قول همکاری دادند. از جمله در سال ۱۳۶۹ حتی سالنی برای اجرای نمایش تعیین شد، اما پس از چندی کار متوقف ماند.

گفته می‌شود که سمندریان تا آخرین روزهای زندگی بر متن و اجرای اثر بزرگ برشت کار می‌کرد، در خانه خود با بازیگران تمرین می‌کرد و هنوز امید به اجرای آن را از دست نداده بود.»

حریری افزود: و این در واقع نمایش غم انگیزی ست که این روزها هنرمندان کشور ما با آن دست به گریبانند و در این میانه این دشواری ها برای هنرمندان تبعیدی، مثل دوستانی که امشب کارهایشان را برای ما می خوانند، چند برابر است. تازه اگر موفق شوند در کنار تلاش معاش، از خواب و استراحت خود بزنند و کتابی چاپ کنند،  مانور در دهلیزهای تودرتوی قدرت و رابطه های جاافتاده چالشی ست که دسترسی به خواننده را دشوار می کند.

کانون کتاب تورنتو به عنوان یک کانون فرهنگی وظیفه ی خودش می داند تا آنجا که امکان دارد در معرفی کارهای فرهنگی و هنری کمک کند و برگزاری این شب در این راستاست.

حریری سپس به معرفی نویسندگان حاضر پرداخت.

اکرم پدرام نیا، در حاشیه‌ی کویر کاشان در خانواده‌ای زحمتکش و مبارز پا به هستی گذاشت… نخست در رشته‌ی ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران و سپس در رشته‌ی پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی ایران به آموختن ادامه داد و پس از پایان دکترای پزشکی برای پیگیری آموزش و پژوهش به همراه همسر و دو فرزند به کشور کانادا کوچ کرد.

نخستین بار مقاله‌هایش در نشریه‌ی شهروند تورنتو به چاپ رسید و از آن پس تا امروز علاوه بر شهروند با دیگر نشریه‌ها و وبسایت‌های درون و بیرون کشور همکاری دارد. اکنون ضمن پژوهش در رشته‌ی ایمونولوژی و بالینی به کار نوشتن و ترجمه در زمینه‌های ادبی، اجتماعی و سیاسی مشغول است.

از ترجمه هایش “لطیف است شب” و “گیلگمش” و “دولت های فرومانده” اثر چامسکی، از کتاب های علمی “روانشناسی نوجوان” و “روانشناسی خواندن و ترویج کتابخوانی” و دو رمان او به نام های “نفیر کویر” و “زیگورات” را می توان نام برد.

اکرم پدرام نیا در آغاز از برگزارکنندگان برنامه و همچنین از شهروند برای حمایت از برنامه های ادبی ـ اجتماعی ـ هنری شهر تشکر کرد و سپس رمان اخیرش، زیگورات را معرفی کرد.

از راست: عیدی نعمتی، فریبرز شیرزادی و اکرم پدرام نیا

پدرام نیا گفت: زیگورات پروژه ی واکاوی ریشه یابی از خودبیگانگی انسان است و این اثر برای رسیدن به این هدف به گذشته های بسیار دور یعنی چهارهزار سال پیش برمی گردد و زندگی انسان متمدن یکی از بزرگترین مراکز تمدن آن روز جهان را در تپه های سیلک وارسی می کند تا اینکه به امروز می رسد و کنش و واکنش انسان امروز را در یکی دیگر از مراکز بزرگ تمدن جهان باز ترسیم می کند و این دو بخش درهم تنیده و دست به دست هم به زندگی راوی داستان و مردمان دیرین شکل می دهد.

 پدرام نیا پس از توضیحاتی بیشتر بخش هایی از کتابش را خواند.

فریبرز شیرزادی اولین نوشته اش با اسم مستعار ف ـ شاگرد، ۲۱ سال پیش در شماره ۶۷ شهروند چاپ شد. چند نوشته ی او در فصلنامه ی آرش و سایت های ادبی چاپ شده است. کتاب “شب رازی دارد عریان” اولین کتابی ست که توسط نشر زاگرس در تورنتو منتشر شده است.

فریبرز شیرزادی نیز از کانون کتاب تورنتو و بویژه سعید حریری تشکر کرد و بخشی از پیشگفتار “داستان های محبوب من” را خواند. این مجموعه ی هفت جلدی نوشته علی اشرف درویشیان درباره ی ادبیات داستانی و داستان کوتاه و چهل سال داستان نویسی ایران است.

در این پیشگفتار آمده است: «پس از مشروطیت، انقلاب در نثر در آثار چهار نویسنده و اندیشمند بیش از همه مشهود است: ـ حاج زین العابدین مراغه ای با “سیاحت نامه ی ابراهیم بیک”، ـ میرزا عبدالرحیم طالبوف با کتاب “احمد” و “مسالک المحسنین”،  ـ میرزا علی اکبر دهخدا با کتاب “چرند و پرند”، ـ سیدمحمدعلی جمالزاده با کتاب “یکی بود یکی نبود”… انقلاب مشروطیت پایه های سیستم ساکن و ایستای فئودالیسم را وسیله ی بورژوازی نوخواسته تکان داد و سرانجام تأثیری عظیم بر فرهنگ و ادب و هنر ما به جای گذاشت.  باید توجه داشت که در غرب تاریخ رمان و داستان در حدود سیصد سال از ما جلوتر است یعنی آنها چهارصد پیش، قدم در این راه گذاشته اند….. هنگامی که جمالزاده  اولین داستان کوتاه به سبک امروزی به نام “فارسی شکر است” را نوشت، یعنی در حدود ۱۳۰۰ خورشیدی، در اروپا جیمز جویس ایرلندی، در ۱۹۲۰ میلادی آخرین حرف را در تکنیک داستان نویسی در “یولیسیس” زده بود و مارسل پروست فرانسوی در ۱۹۱۳ یعنی هفت سال پیش از جمالزاده با اولین جلد رمان “در جستجوی زمان از دست رفته” در قله ی  تکنیکی ترین رمان عصر ایستاده بود….»

شیرزادی از داستان هایش به نام کابوس نام می برد. او در ادامه یکی از کابوس هایش به نام “زنده باد مرگ، مرگ بر فکر” را برای حاضران خواند. او در توضیح نام داستانش گفت: در جریان جنگ های داخلی اسپانیا، بعد از اینکه جمهوریخواهان شکست می خورند و فرانکو و فاشیسم مسلط می شود، شعار اصلی دولت فرانکو این بود: زنده باد مرگ، مرگ بر فکر.

عیدی نعمتی در نشریات کانادا نوشته هایی منتشر کرده. در سال ۹۳ با تنی چند از دوستانش جنگ زمانه را منتشر کرد و دو کتاب منتشر کرده است یکی “چقدر سوراخ روی این دیوار است” و دیگری “صمیمیت های غارت شده” . کتاب دیگری هم در دست انتشار دارد.

نعمتی نیز با نقل قولی از زنده یاد شاملو، شعرخوانی اش را آغاز کرد.

او از قول شاملو گفت: «من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند. نه ابرو درهم می‌کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایه‌بان دیگران است. نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح می‌دهم نه ایرانی را به ایرانی. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارس‌زبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی آمریکایی ِ آسیایی‌ام، یک سیاه‌پوستِ زردپوستِ سرخ‌پوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم، بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس می‌کنم. من انسانی هستم میان انسان‌های دیگر بر سیاره ی مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم. ترجیح می‌دهم شعر شیپور باشد، نه لالایی.»

نعمتی افزود: تمام پیکره ی ادبیات به اعتبار آنچیزهایی که سند است تاکنون، به باور من جوهره اش اعتراض است. منتها دو نوع نگاه هست. یک نگاه باستانی صدای مولوی ست. عارف، زمین و خاک را کنام  ددان می داند و به ریشه رجعت می دهد. یعنی در حوزه ی ادبیات نافرمانی می کند و در شعر ما هم نمایندگان مختلفی داشته از جمله سهراب سپهری نماینده آن است… و صدای باستانی دیگر هم صدای حافظ است.

نعمتی در ادامه چندین شعر از کتاب جدیدش را خواند.

به ما فرصت ندادند عاشق باشیم

به ما فرصت ندادند آب خوردن پرنده را سیر تماشا کنیم

گلدان را آبی بدهیم

گرد از رخسار آینه بگیریم

از همسایه حلالی بطلبیم

تنها دستی در هوا تکان دادیم و

چهره ها در حجاب باد پنهان شدند.

می رفتیم و پژواک پاهامان در دهلیزهای تردید

به وهمی کهنه می مانست

می رفتیم بی آنکه نشانی ها را بدانیم

ما آشنای این جاده نبودیم

و خیس از عرق ندانستن

از راه های تردید می گذشتیم

….

بخش آخر برنامه به پرسش و پاسخ اختصاص داشت.

برنامه ی بعدی کانون کتاب تورنتو در ماه سپتامبر با سخنرانی محمد امینی، پژوهشگر تاریخ، همراه خواهد بود.