نادژدا و پیوتر، هنرمندان شورشی روس، «پیش از انقلاب» به کانادا بازنمیگردند
آرش عزیزی: «هفتهی ضدآپارتاید اسرائیلِ» تورنتو شاید هر سال از جنجالیترین رویدادهای شهر ما باشد اما در عین حال، و اصلا شاید به همین علت، از محبوبترینها هم هست.
بهار سال گذشته یکی از شلوغترین جلسات سیاسی سال وقتی بود که جودیت باتلر، فیلسوف فمینیست آمریکایی اهلِ دانشگاه برکلی، مهمان ویژهی این «هفته» بود و در دانشگاه تورنتو برای بیش از ۵۰۰ نفر از حضار، که چند ساعتی پشت در صف کشیده بودند، سخنرانی کرد. باتلر برای علاقمندان به تئوریهای فمینیستی و مسائل دگرباشان جنسی همپایهی خدا و پیغمبر است و پر شدن این سالن جای تعجبی ندارد، اما شاید کمتر کسی در آن سالن میدانست که دختر جوان ۲۱ سالهای که به همراه همسرش پای صحبت باتلر نشسته بود حدود یک سال و نیم بعد به هنرمندی مشهور در سراسر جهان بدل میشود، آن هم از همان تیپی که باب ذوقِ همین جمع (و البته نه فقط آنها) باشد. تا چه برسد که این دختر جوان هزاران کیلومتر آنطرفتر به دست دولت خودکامهی روسیه به دو سال زندان محکوم شود.
نادژدا تولوکونیکوای ۲۲ ساله با آن موی صاف و نسبتا کوتاه (که بر خلاف باتلر، حسابی «دخترانه» است) و با آن چشمان بزرگ زیبا به قول گزارشِ روزنامهی «آیریش تایمز» به چهرهی گروه «پوسی رایت» در غرب بدل شده است. جالب اینجا است که نادژدا جوانترین عضو گروه است، اما مقامات قضایی روسیه که به زندانش انداختهاند، او را خرابکار اصلی و باعث «خراب شدن» دو همکار ۲۴ و ۳۰ سالهاش، یکاترینا و ماریا، معرفی میکنند. با این حساب شاید باید جودیت باتلر و شهر تورنتو را نیز جزو این عوامل «خرابی اخلاقی» دانست.
شوهرِ نادژدا، پیوتر ورزیلوف، که خود نیز دستی در هنر دارد، اخیرا در گفتگویی با تورنتو استار از روزهای خوش این زوج در تورنتو و از شرکتشان در سخنرانی باتلر گفته است. پیوتر در ضمن گفته وقتی نادژدا از زندان آزاد شد با هم برای دیدار دوباره به کانادا سر میزنند، اما فعلا وظیفهی خود را مقاومت علیه پوتین در روسیه میدانند و تا پیش از دستیابی به تغییر در این کشور برای زندگی به کانادا نمیآیند.
به گفتهی پیوتر، حرفهای باتلر نقش مهمی در رشد فکری نادژدا داشته است. میتوانیم حدس بزنیم تئوریهای باتلری از عواملی بوده که باعث شده او چند ماه بعد، پس از بازگشت به روسیه، گروهِ جنجالی «پوسی رایت» را بنیانگذاری کند.
«پوسی رایت» که خود را گروه موسیقی فمینیست و پانک-راک میداند، در اوت ۲۰۱۱ تشکیل شد و با اجرا در عجیب و غریبترین مکانهای مسکو، از ستون معروف «لوبنویه مستو» در میدان سرخ تا روی سقف تراموایی در حال حرکت تا روی داربستی در متروی مسکو معروف شد. در ۲۱ فوریهی امسال بود که اجرای جنجالیاش در کلیسای جامعِ «مسیحِ ناجی»، از مقدسترین اماکن پیروان مذهب ارتدوکس روسی، در ضدیت با سیاستهای پوتین، باعث شد سر از دادگاه در بیاورد. و بالاخره همین هفتهی پیش، در روز ۱۷ اگوست، بیدادگاهِ پوتین او و دو همراهش را به نفری دو سال زندان محکوم کرد تا بخش عظیمی از جامعهی هنری جهان علیه مسکو سخن بگوید و پوتین را محکوم کند.
جنجالهای نادژدای شورشی البته به مدتها پیش از اجرایی که به زندانی شدنش منجر شد بر میگردد.
او در فوریهی ۲۰۰۸ تنها ۱۸ سال داشت و هفت هشت ماهه حامله بود که به عنوان اجرایی هنری با شوهرش، پیوتر، که در آن هنگام ۲۱ ساله بود، مشغول عشقبازی وسط موزهی جانورشناسی مسکو شد.
زندگی هنری ورزیلوفِ اکنون ۲۵ ساله اما چند سال پیش و در کانادا آغاز شده بود. خود او شهروند دوگانهی روسیه و کانادا است و نادژدا نیز به اعتبار او، اقامت دائم کانادا را دارد.
پیوتر بعضی از سالهای مهم کودکی خود را در تورنتو گذراند و در دبستان «سوانسی» و دبیرستان «هامبرساید» درس خوانده است. در همین تورنتو بود که او ساز زدن در گروه موسیقی پانکی را شروع کرد و در عین حال با دوستانش فیلمهای «تجربی هنری حاشیهای» میساخت.
ورزیلوف به تورنتو استار میگوید: «تورنتو شهری بخصوص هنری و چندفرهنگی است. مهم بود که در آنجا با فرهنگ غربی آشنا شوم.» او در ضمن گفته در سنین کودکی «ماجراهای مفرحی با انواع و اقسام هولیگانها» داشته است. چهارده سالش بود که با دوستان اوکراینیاش به «های پارک» میرفتند و یواشکی ویسکی «مونشاینی» میخوردند که بچههای اکراینی در بطریهای سهلیتری از اکراین قاچاق کرده بودند. («مونشاین» در لغت به معنی «نور ماه» است. این ویسکی با ۹۵ درصد الکل از به قول معروف «خفن»ترین نوشیدنیهای الکلی است و نامش را از اینجا گرفته که معمولا غیرقانونی ـ «زیر نور ماه»ـ رد و بدل میشود.)
بعد از کلاس ۹ بود که پیوتر برای پایان دبیرستان به مسکو بازگشت و سپس عازم تحصیلات فلسفه در دانشگاه دولتی مسکو شد. در همانجا بود که با همکلاسیِ فلسفهخوانش، نادژدا، آشنا شد و مدت کوتاهی بعد ازدواج کردند.
هنرمند شورشی به استار میگوید: «همیشه آیندهام را در روسیه دیدم. من مردی روسی هستم. از زبان روسی و واقعیت روسی الهام میگیرم.»
پارسال بود که پیوتر همسرش را به تورنتو آورد و نادژدا خیلی زود شیفتهی تورنتو شد. این دختر جوان حامی پر و پا قرص جامعهی دگرباشان جنسی در روسیه است و دیدن فعالیتهای این جامعه و آزادی آن در تورنتو بخصوص برایش جذاب بود.
نادژدا در ضمن از جو هنری شهر خوشش آمد و دوست داشت در مغازههای دست دوم خرید کند و به اردکهای بسیار شهر غذا دهد. جای تعجبی نیست که بیشتر از هر جایی کنزینگتون مارکتِ هیپیماب و دانشگاه تورنتو را دوست داشت. همان دانشگاهی که در آن باتلر را دید تا از او تاثیری دیرپا بگیرد.
پیوتر در مورد شرکتشان در سخنرانی فیلسوف آمریکایی میگوید: «برای رشد نادیا (صورت صمیمی اسم همسرش-آ.ع) خیلی مهم بود. خیلی شانس آوردیم که آن موقع در شهر بودیم.»
حالا که نادژدا پشت میلههای زندان است، یار زندگیاش حتما حسابی دلتنگ او است. اما میخواهد در طول این ۲ سال ثانیهشماری کند تا او بیرون بیاید و روزی دوباره با هم به کانادا سفر کنند. اما این شورشی جوان نمیخواهد سختیهای روسیه را به مقصد آغوش راحتطلبانهی تورنتو ترک کند. به استار میگوید: «نمیتوانیم روسیه را در چنین اوضاع بدی رها کنیم. باید تلاش کنیم اوضاع را تغییر دهیم.»
البته پیوتر هم کم دلباختهی تورنتو نیست و میگوید جو این شهر به تهاجمی و سرسختی مسکو نیست. همین است که در پس ذهنش احتمال این هست که روزی دوباره برای زندگی به این کشور بازگردد. اما تنها زمانی که انقلابِ مردم شر پوتین و دیکتاتوری را از سر روسیه کم کرده باشد.
او میگوید: «شاید همه چیز که در روسیه خوب شد، به کانادا نقل مکان کردیم. انقلاب که صورت گرفت، کشور که حکومت درستی داشت و پوتین که سر کار نبود.»