سفارت کانادا در تهران پس از سفارت ایالات متحده و بریتانیا سومین سفارتخانهی غربی است که بسته می شود. اولی را دانشجویان انقلابی و ضد امپریالیست (۱۳۵۸)، دومی را شبه نظامیان وابسته به حکومت (۱۳۹۰) و سومی را وزارتخارجه کانادا (۱۳۹۱) بست. نباید فراموش کرد که پس از کشتار حدود ۴۰۰ زائر ایرانی در عربستان سعودی، سفارت این کشور در تهران بسته نشد.
با توجه به سنت رفتاری جمهوری اسلامی در برخورد با سفارتخانههای خارجی، تصمیم وزارتخارجهی کانادا چندان غیرمنطقی و دور از انتظار به حساب نمی آید؛ در مقابل، باز بودن سفارتخانههای کشورهای غربی و متحد با غرب، مثل اعضای اتحادیهی اروپا و استرالیا، مایهی تعجب است. اگر بر این باور باشیم که دول غربی باید دیپلماتهای خود را در تهران علی رغم احتمال گروگانگیری و حملهی عناصر وابسته به حکومت نگاه دارند، می توان از تصمیم وزارت خارجهی کانادا تعجب کرد.
مخالفان و موافقان
از ساعات اولیهی بسته شدن سفارت کانادا سه گروه با آن مخالت کرده و دولت هارپر و وزیر خارجهی وی جان بِرد را رادیکال و کم خرد نامیدند: ۱) مخالفان کانادایی دولت موجود کانادا، ۲) ایرانیانی که می خواهند روابط غرب و جمهوری اسلامی را التیام بخشند (با اهداف متفاوتی مثل لابیگری، جلوگیری از بروز جنگ یا پرهیز از ایجاد دردسر برای ایرانیان مقیم خارج یا آنها که با خارج رفت و آمد دارند)، و ۳) آن دسته از سیاستمداران و نخبگان سیاسی غربی که هنوز به راه حل دیپلماتیک برای حل مسائل مشکل زا میان غرب و جمهوری اسلامی (برنامه اتمی، تروریسم، نقش حقوق بشر) امیدوارند.
اما موافقان بسته شدن سفارت کانادا در تهران می پرسند آستانهی تحمل دول غربی باید کجا باشد: درست به همان ترتیب که دربارهی اصلاح طلبان پرسیده شده، آستانهی مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی کجاست، در اینجا هم می پرسند دیپلماسی و ارتباط تا کجا؟ بحث مهم در اینجا دلایل له و علیه بسته شدن سفارتخانه های غربی نیست؛ بحث مهم آستانه و حد و اندازهی دیپلماسی با رژیمی است که برای کنوانسیون وین و دیگر قوانین و مقررات بین المللی ارزشی قائل نیست.
موافقان بر این باورند که کانادا می بایست روابط خود را با جمهوری اسلامی پس از کشته شدن زهرا کاظمی به دست مقامات امنیتی/قضایی و دفن وی بدون حضور خانواده اش قطع می کرد.
کسب اطلاعات
مهم ترین استدلالی که دیپلماتهای غربی و تحلیلگران سیاسی برای باز نگاه داشتن سفارتخانههای غربی در تهران ارائه می کنند، امکان جمع آوری اطلاعات توسط آنهاست، موضوعی که دستمایهی مقامات جمهوری اسلامی برای جاسوس خواندن همهی کادر آنها شده است.
باز ماندن دریچهی ارتباط نیز چندان مطرح نمی شود، چون واضح است که این دریچه در سه دههی اخیر فایدهی چندانی نداشته است. در حقیقت، هیچ دیپلمات غربی در ذیل حکومت پیش بینی ناپذیر جمهوری اسلامی و دشمن غرب امنیت ندارد و ارتباط، صرفا با توجیه کسب اطلاعات حفظ شده است.
اما تمرکز این نوشته بر منافع و مضار بسته شدن سفارتخانههای غربی یا تشدید بحران میان دولت جمهوری اسلامی و دول غربی برای مخالفان جمهوری اسلامی است. سخن این نوشته آن است که قطع روابط از هر جهت به نفع مخالفان (داخل و خارج کشور) است. پنج دلیل برای این ادعا قابل عرضه خواهد بود:
تنگ تر شدن عرصه برای نظریهی توطئه
پس از ظهور جنبش سبز، حکومت جمهوری اسلامی با بازداشت تصادفی چند تن از خارجیان مرتبط با سفارتخانههای غربی یا کارکنان ایرانی آنها ادعا کرد که کل جنبش زیر سر دول غربی است و از سفارتخانهها هدایت می شود. بعدا حداقل در یک مورد از این گروگانها، برای آزادی یک تروریست وابسته به دولت ایران استفاده شد. بسته شدن سفارتخانهها دست حکومت را برای این گونه ادعاهای عجیب و غریب یا مبادلات می بندد.
در عین حال، بود و نبود سفارتخانههای خارجی هیچ تاثیری بر جنبشهای سیاسی داخل کشور ندارد تا حذف آنها بتواند ضرری برای این جنبشها داشته باشد.
محدود شدن کار اطلاعاتی جمهوری اسلامی در خارج
سفارتخانههای جمهوری اسلامی محل استقرار نیروهای امنیتی و برنامه ریزی برای فشار بر مخالفان و جاسوسی علیه آنها بوده است. با توجه که این که اکثر مخالفان در اروپا و امریکای شمالی مستقر هستند، بسته شدن سفارتخانهها در این کشورها ضریب امنیتی مخالفان را در خارج کشور بالا می برد.
تجربه نشان داده که مخالفان جمهوری اسلامی، در ایالات متحده که جمهوری اسلامی سفارتخانهای در آنجا ندارد، بسیار ایمن تر از کشورهای اروپایی بودهاند.
محدود شدن لابی جمهوری اسلامی
از سفارتخانههای جمهوری اسلامی به عنوان مرکز و پایگاهی جهت لابی با برخی گروهها و شرکتهای غربی استفاده می شود. حتی اگر سفارتخانهای وجود نداشته باشد، جمهوری اسلامی از دیگر موسسات خود مثل دفتر نمایندگی در سازمان ملل، مدارس و مساجد و موسسات مذهبی زیر نظر حکومت در این جهت استفاده می کند.
قطع روابط با جمهوری اسلامی، این رژیم را در کمک به لابی خود و خریدن نیرو در کشورهای دیگر محدود می کند. این لابی تا آن حد جدی است که وزارت خارجه از قطع روابط، مثل سالهای اولیهی جمهوری اسلامی که مقامات هنوز قدرت لابی را نمی دانستند اظهار نگرانی می کند. واکنش سریع و تند وزارت خارجه به بسته شدن سفارت ایران در کانادا نمایانگر این نکته است که جمهوری اسلامی بیش از کانادا از این امر متضرر می شود.
علی خامنهای در دیدار چندی پیش خود با دانشجویان بسیجی، در عین آن که بریتانیا را مجددا خبیث خواند، از حمله به سفارت انتقاد کرد تا پس از انجام این عمل توسط منسوبان حکومت، راه را برای بازگشایی سفارت بریتانیا در تهران و در مقابل بازگشایی سفارت جمهوری اسلامی در لندن باز کند.
محدود شدن عمل هستههای خوابیده
قدرت جمهوری اسلامی در جهان خارج، نه در دیپلماسی آن، نه در ایدههایش، و نه در محصولات و خدمات آن است. قدرت این رژیم در نیروی تهدید کنندهی آن است. هرگاه سخن از فشار به جمهوری اسلامی می آید، لابی این رژیم مردم کشورهای غربی را از هستههای خوابیدهی تروریستی که از سوی جمهوری اسلامی هدایت می شوند می ترساند. بسته شدن سفارتخانهها، مراکز و موسسات وابسته به جمهوری اسلامی، این عامل ترس در کشورهای غربی را تضعیف می کند.
محدود شدن منافع اشراف حکومتی
و سرانجام آنکه بسته شدن مراکز زیر نظر حکومت و دولت در کشورهای غربی، طبقهی اشراف این نظام (آقازادهها و اعضای خانواده هایشان، مقامات سابق و وابستگان به بیوت روحانیون حامی حکومت) را از بخش مهمی از منافع اقتصادی خود در خارج از ایران محروم می کند. همچنین مانع از این می شود که سفارت و اقامتگاههای متعلق به ایران در خارج کشور و بالاخص کشورهای اروپایی مورد استفادهی مقامات و خانوادههایشان برای گذراندن تعطیلات قرار گیرند. این در حالی است که اشرافیت جمهوری اسلامی علاقهی خاصی به سفر و صرف دلار در کشورهای غربی دارد.
خشنودی در سکوت
قابل انکار نیست که مردم عادی در خارج کشور از تعطیلی سفارتخانه ها رضایت ندارند، چون خود آنها و اعضای خانواده شان می خواهند با داخل رفت و آمد یا معامله داشته باشند و تعطیلی سفارتخانه برای آنها دردسر ایجاد می کند.
با این حال، بسیاری از مخالفان حکومت ایران، بالاخص آنها که معتقد به براندازی هستند، از تعطیلی سفارتخانهها خشنود می شوند، چون بعضا به نکات فوق واقفند. هرچند رسما از ابراز خشنودی خودداری می کنند.
* مجید محمدی جامعه شناس مقیم ایالات متحده است.