شهروند۱۱۷۴- ۲۴ یل۲۰۰۸

اول ماه مه؛ نمایش مصمم خواست طبقه کارگر برای از بین بردن اختلافات طبقاتی
بخش سوم و پایانی

اول تا چهار ماه مه ۱۸۸۶
در روز موعود حدودا ۵۰۰ هزار نفر به راهپیمائی دست زدند. این راهپیمائی تنها شامل شهرهای بزرگ و صنعتی نمیشد، حتی حاشیه شهرها هم شاهد راهپیمائیها بود. کارگران زیادی هم که در راهپیمائی شرکت نکرده بودند، اما آن روز را فقط ۸ ساعت کار کردند و اکثر جاها بدون اینکه چانه ای هم زده باشند، کارفرما حقوق کل روز را به آنها پرداخت کرد. قطعنامه هائی در میان صدای هلهله و شادی و کف زدنها به حمایت از ۸ ساعت کار به تصویب رسید. در این قطعنامه ها به عمل مستقیم سیاسی تأکید میشد. آنجا که انتظار میرفت راهپیمائی و اعتراضی در این روز صورت بگیرد، کارفرماها کارگاه و کارخانه ها را تعطیل کردند تا به قول خودشان از دردسر احتمالی جلوگیری کنند. در شهر سنت لوئیز تمامی ۲۰۰ لوله کش شهر صبح روز اول مه دست از کار کشیدند و خواهان روزکار ۸ ساعته شدند. کارفرماها در جواب گفتند که باید کمی به ما وقت بدهید تا روی آن فکر کنیم. این اولین باری بود که این بخش از کارگران شهر چنین مطالبه ای را مطرح میکردند. صبح روز اول ماه مه مجمع عمومی اتحادیه نجاران و بناها همان شهر تصمیم گرفت که از امروز روزکار قانونی ۸ ساعت است. کارفرماها هیچگونه مخالفتی نکردند و خواست آنها را بدون هیچگونه چانه زنی قبول کردند. روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که گرچه نگرانیهائی از چهره بعضی از کارگران مشاهده میشود، اما جو چنان همه را گرفته بود که با وجود این نگرانیها ۳۰ هزار نفر در مراسم مختلف روز اول مه شرکت کردند. حتی از اعتصاب ۲ نفره گزارش شده که کارفرما با خواسته های آنان موافقت کرده بود. در بسیاری از شهرها راهپیمائیها تا سوم مه ادامه داشت. جز در میلواکی و شیکاگو گزارشی از دخالت پلیس در دست نیست.

با به یاد آوردن اول ماه مه، همانطورکه اشاره کردم معمولا واقعه “هی مارکت” به ذهن خطور میکند. گرچه کنگره چند سال بعد انترناسیونال دوم بود که اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر (۳) پیشنهاد و تصویب کرد، اما پیش درآمد واقعه “هی مارکت” که در ۴ مه ۱۸۸۶ اتفاق افتاد، ۳ مه همان سال بود. کارگران کارخانه “مک کورمیک” از فوریه ۸۶ در اعتصاب بودند و کارخانه اعتصاب شکن استخدام کرده بود. رابطه بین کارگران و کارفرما از همان سال ۱۸۶۷ که کارگران این کارخانه بعد از ۸ ساعت کار دست از کار کشیده بودند، چندان خوب نبود، اما در فوریه سال ۸۶ بعد از اینکه کارخانه زیر یکی از قراردادهایش زده بود و کارخانه را موقتا تعطیل کرده بود (Lockout)، کارگران از همان روز وارد اعتصاب میشوند و کارخانه هم اعتصاب شکن استخدام میکند. روز ۳ مه ۸۶ از ۱۰ هزار کارگر یکی از کارخانه های چوب بری که روبروی مک کورمیک قرار گرفته بود، ۶ هزار تن در برابر این کارخانه برای روزکار ۸ ساعته تجمع میکنند. موقعی که یکی از رهبران کارگران سخنرانی میکند، تعدادی از اعتصاب شکنهای کارخانه مک کورمیک میخواهند وارد کارخانه شوند. حدود ۵۰۰ نفر از تجمع کنندگان کارخانه چوب بری در اعتراض به اعتصاب شکنها در حال شعار دادن، به طرف آنها حرکت میکنند. پلیس به سوی آنها شلیک میکند و شش تن جانشان را از دست میدهند. آگوست سپایز که بعدها در جریان دادگاه واقعه هی مارکت به اعدام محکوم میشود، خود در میان تجمع کنندگان بود. او که سردبیر یک روزنامه کارگری انگلیسی ـ آلمانی بود، همان روز مطلب تند و تیزی علیه بربریت پلیس مینویسد و فراخوان اعتراض به عمل شنیع و جنایتکارانه پلیس برای روز بعد در ساعت هفت و نیم بعدازظهر در مرکز “هی مارکت” را میدهد. پلیس گفته بود که هرگونه برخورد تند را از طرف تجمع کنندگان سرکوب خواهد کرد. گرچه اتحادیه های زیادی فراخوان تجمع داده بودند، اما به دلیل هوای سرد و بارانی آن روز تنها ۳ هزار نفر به فراخوان تجمع جواب مثبت دادند. پلیس شیکاگو در نزدیکی تجمع کارگران قرار گرفت. فیلیپ فانر Philip Foner نویسنده کتاب ده جلدی تاریخچه جنبش کارگری آمریکا میگوید که شهردار شهر شیکاگو نیز در میان تجمع کنندگان بوده و بعد از اینکه او میتینگ را ترک میکند، مخبران پلیس که لباس کارگری به تن کرده بودند، به رئیس پلیس خبر میدهند که شهردار میتینگ را ترک کرد. اواخر دقایق میتینگ بود که تعداد ۱۸۰ تن از افراد پلیس به تجمع کنندگان که حدودا ۲۰۰ نفر از آنها باقی مانده بودند، نزدیک میشوند و دستور متفرق شدن به آنها داده میشود. در حالی که سموئل فیلدن (Samuel Fielden)، یکی دیگر از رهبران کارگری که در جریان دادگاه واقعه “هی مارکت” دادگاهی شد، سخنانش را به پایان میرساند، به این درخواست پلیس اعتراض کرده و میگوید که این تجمعی مسالمت آمیز است. در همین هنگام بمبی به وسط افراد پلیس پرتاب میشود و یک تن در جا کشته میشود و حداقل ۷۰ نفر دیگر نیز زخمی میشوند. بعدها ۶ پلیس دیگر نیز در اثر جراحات عمیقی که برداشته بودند، کشته میشوند. پلیس به سوی کارگران شلیک میکند که در نتیجه چهار تن از تجمع کنندگان کشته و دهها نفر دیگر نیز زخمی میشوند.

روز بعد از این واقعه، حکومت نظامی در شهر شیکاگو اعلام میشود. صدها نفر از فعالان را دستگیر میکنند و بعد از بازجوئیهای اولیه هشت نفر از رهبران کارگری را برای نمایش انتقام و گرفتن زهرچشم انتخاب میکنند: آلبرت پارسونز (Albert Parsons)، جورج انگل، آگوست سپایز، سموئل فیلدن، مایکل شواب، آدولف فیشر، لوئی لینگ، و اسکار نیب (Oscar Neebe). پال اوریچ Paul Avrich نویسنده کتاب “تراژدی هی مارکت” میگوید که جریان دادگاه “هی مارکت” شروع اولین red scare (۴) بود. تصمیم گرفته شده بود که این رهبران را از بین ببرند تا دیگران درس عبرتی بگیرند! جز سموئل فیلدن هیچکدام از متهمان در موقع انفجار بمب در بین جمعیت نبودند. اعضای هیئت منصفه از میان تجار و افرادی که میدانستند کدورت خاصی با این رهبران دارند، برگزیده شده بودند. قاضی فرصتی به وکیل مدافع نمیداد که از شاهدان سئوال بکند. وکیل پلیس هرچه میخواست، علیه متهمان، حتی بیربط به موضوع، میگفت. دادگاه روز ۲۱ ژوئن ۸۶ شروع به محاکمه این هشت تن از رهبران کارگری میکند و تا ۲۰ آگوست طول میکشد. هفت تن به اعدام و اسکار نیب نیز به ۱۵ سال زندان با اعمال شاقه محکوم میگردند. وکیل مدافع تقاضای دادرسی مجدد از دادگاه عالی آمریکا میکند که این دادگاه به این خواست جواب منفی میدهد. جنبش کارگری اروپا و آمریکا به غیر از ترنس پاودرلی و اطرافیانش یکپارچه به این احکام اعتراض میکنند. چند روز قبل از اجرای حکم اعدام، دادگاه حکم اعدام دو نفر، شواب و فیلدن، را به حبس ابد تقلیل میدهد. روز جمعه ۱۱ نوامبر ۱۸۸۷ معروف به جمعه سیاه، چهار تن از متهمان ـ آلبرت پارسونز، جورج انگل، آگوست سپایز و آدولف فیشر به دار آویخته میشوند و لوئی لینگ که تنها ۲۳ سال سن داشت نیز در سلولش به گفته پلیس دست به خودکشی میزند. تعدادی بر این باورند که او را در زندان میکشند. روز ۱۳ نوامبر نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر به خیابانهای شیکاگو آمدند تا شاهد تشییع جنازه این رهبران باشند. هزاران کارگر جنازه این رهبران را تا گورستان همراهی کردند.

در ۲۶ ژوئن ۱۸۹۳ یک روز بعد از اینکه مقبره ای به یادبود این قربانیان در گورستانی که این رهبران به خاک سپرده شده بودند، ساخته شد، فرماندار ایلینویز جان پیتر آلتگلد (John Peter Altgeld) در فرمانی شواب و فیلدن را همراه با لوئی لینگ عفو میکند و میگوید که اینها و رفقایشان که اعدام شدند آدمهای بیگناهی هستند که قربانی کدورت قاضی و هیئت منصفه دستچین شده بودند.

در میلواکی نیز روز ۴ مه کارگران یکی از واحدهای شوالیه ها دست به راهپیمائی میزنند. آنها یکی از کارخانه های آبجو سازی را مجبور به تعطیلی کردند. روز بعد، ۵ مه، که روز بعد از واقعه هی مارکت بود، پلیس به طرف کارگران حرکت میکند و دستور میدهد که از جلوی کارخانه متفرق شوند. کارگران مقاومت میکنند و در نتیجه پلیس به کارگران شلیک کرده که ۹ نفر را که هشت تن از کارگران مهاجر لهستانی و دیگری کارگر آلمانی بودند را از پای در می‌آورد.

کارگران دوباره خود را سازمان میدهند
جنبش کارگری آمریکا قبل از تصمیم کنگره انترناسیونال دوم قصد داشت روز اول ماه مه ١٨٩٠ را هم به مناسبت بزرگداشت جانباختگان وقایع مه ٨۶ و هم مطرح کردن دوباره مطالبه روزکار ۸ ساعته در یک سطح عمومی و وسیعتر گرامی بدارد. فدراسیون در کنگره دسامبر ۱۸۸۸ خود بار دیگر مطالبه روزکار ۸ ساعته را به بحث گذاشت. تصمیم گرفته شد که طبقه کارگر متشکل در اول ماه مه ۱۸۹۰ روزکار ۸ ساعته را به اجرا خواهد گذاشت. طبقه کارگر تنها یک سال و نیم وقت داشت که به استقبال این روز برود. برای این منظور یک سازماندهی و کمپینی فشرده لازم بود. چهار روز مختلف را برای راهپیمائی خیابانی در نظر گرفتند که خودشان را برای اول مه ۱۸۹۰ آماده کرده باشند. روز تولد جورج واشنگتن در ۲۲ فوریه ۱۸۸۹ و ۱۸۹۰، روز استقلال آمریکا در ۴ ژوئیه ۱۸۸۹، و روز کارگر (لیبر دی) در اولین دوشنبه سپتامبر ۱۸۸۹. در اولین روز انتخاب شده، ۲۴۰ گردهمائی نسبتا بزرگ در شهرهای مختلف برگزار گردید. در گردهمائی های ۴ ژوئیه ۳۱۱ گردهمائی و در لیبر دی بیش از ۴۲۰ گردهمائی بدین مناسبت برگزار شد. کارگران در این گردهمائیها قطعنامه در حمایت از مصوبه کنگره ۱۸۸۸ فدراسیون به تصویب رساندند. کارگران صدها پیام همبستگی و حمایت از کارگران کشورهای اروپائی از جمله انگلستان، فرانسه و آلمان دریافت کردند.

اول ماه مه روز جهانی کارگر
در ابتدای این نوشته گفتم که یکی از فاکتورهای مهم در مبارزه کارگران تجربه موفق است. رزا لوکزامبورگ میگوید که کارگران استرالیا در سال ۱۸۵۶ تصمیم میگیرند برای مطالبه روزکار ۸ ساعته روز ۲۱ آوریل کار را تعطیل کرده و به شادی بپردازند. قرار بود که فقط همان سال این اقدام صورت بپذیرد، اما تأثیر این اقدام چنان عظیم بود که از آن به بعد تصمیم میگیرند هر سال این عمل را تکرار کنند. لیبر دی آمریکای شمالی هم تقریبا یک چنین سرنوشتی دارد. کارگران در سال ۱۸۸۲ تصمیم میگیرند که روزی را به احترام کارگر جشن بگیرند. مارش آن سال چنان تأثیری بر کارگران میگذارد که در سال ۱۸۸۴ “اتحادیه مرکزی آمریکا” تصمیم میگیرد هر ساله این عمل را در اولین دوشنبه سپتامبر تکرار کنند. چنانکه امروز لیبر دی روز تعطیلی کارگر در آمریکای شمالی است. گرچه لیبر دی حاصل مبارزه کارگران بود، اما امروز به روزی برای جدا کردن طبقه کارگر آمریکای شمالی از طبقه کارگر جهانی بدل شده است.

کنگره پاریس انترناسیونال دوم (در واقع کنگره مؤسس) در سال ۱۸۸۹ تصمیم میگیرد که در حال حاضر مهمترین مطالبه کارگران روزکار ۸ ساعته است. ریموند لوین Lavigne به نمایندگی از “فدراسیون انجمنهای کارگران و اتحادیه های کارگری” فرانسه قطعنامه ای را به کنگره میبرد که خواهان در دستور گذاشتن روزکار ۸ ساعته میباشد. او از کنگره میخواهد که این خواست به صورت یک اعتراض دست از کار کشیدن هماهنگ در سراسر جهان به نمایش گذاشته شود. نماینده آمریکا هیو مک گرگر Hugh McGregor که در واقع نماینده سموئل گامپرز بود و خود جنبش کارگری آمریکا کسی را به عنوان نماینده رسمی به آن کنگره نفرستاده بود، به اطلاع کنگره رساند که کارگران آمریکا قصد دارند روز اول ماه مه را در اعتراض به طولانی بودن ساعات کار و روزکار ۸ ساعته دست به راهیپمائی بزنند و خواست که انترناسیونال نیز این روز را اول ماه مه در بزرگداشت سالگرد وقایع ماه مه ۱۸۸۶ برگزیند. کنگره این پیشنهاد را پذیرفت و قطعنامه ای به تصویب میرساند مبنی بر اینکه روز اول ماه مه ۱۸۹۰ برای مطالبه روزکار ۸ ساعته، کارگران همه کشورها با در نظر گرفتن شرایط موجود در کشور مربوطه در مراسم اول مه شرکت کنند. همین اضافه کردن قسمت “با در نظر گرفتن شرایط موجود در کشور مربوطه” بود که راه را برای تفسیرهائی باز گذاشت و تعدادی از اتحادیه های کارگری انگلیس در سال ۱۸۹۰ اقدامی نکردند. در اول ماه مه ۱۸۹۰ کارگران اروپا، استرالیا و آمریکای شمالی دست از کار کشیدند و در خیابانهای شهرهای کشورهای مربوطه به راهپیمائی پرداختند. تأثیر اعتصاب اول ماه مه ۱۸۹۰ چنان تکاندهنده بود که کارگران تصمیم میگیرند این اقدام را هر سال تکرار کنند، تا به مطالبه روزکار ۸ ساعته خود دست بیابند. النور مارکس در سخنرانی اش در اول ماه مه ۱۸۹۰ در هاید پارک میگوید: “به یاد دارم که زمانی ده دوازه نفری اینجا برای مطالبه روز کار ۸ ساعته جمع میشدیم و سال بعد این ده دوازده نفر به چند صد نفر میرسید و سال بعد به چندین هزار نفر و آن چندین هزار نفر اکنون به این عظمتی تبدیل شده که مشاهده میکنید!”

گرچه اول ماه مه از دل مبارزه برای روزکار ۸ ساعته متولد شد، اما حتی آنجا که کارگران به روزکار کمتر از آن هم دست یافتند، این روز را به عنوان سمبل مبارزه علیه نابرابری گرامی میدارند. اول ماه مه سمبل مبارزه و اتحاد کارگران است. امروز دیگر در اول ماه مه لزوما مطالبه روزکار ۸ ساعته مطرح نمیشود. برای مثال در سالهای گذشته در ایران مطالباتی چون لغو کار قراردادی، افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار روزانه، آزادی تشکل کارگری، به رسمیت شناخته شدن اول ماه مه، بیمه بیکاری و غیره مطرح شده اند. قطعنامه کنگره زوریخ انترناسیونال دوم درباره اول ماه مه میگوید: “نمایش مصمم خواست طبقه کارگر برای از بین بردن اختلافات طبقاتی”. اما متأسفانه امروز در برخی جاها با وجود زمینه برای طرح مطالبات جنبش کارگری، به یک روز تعطیل صرف بدل شده است. حتی در کشورهایی هم آن را در روزهای آخر هفته و یا بعد از کار واگذار میکنند که کار نخوابد. رسالت اول ماه مه خواباندن کار به نشانه اعتراض بود. البته که باید اول ماه مه تعطیل رسمی باشد، اما در عین حال باید در این روز با برگزاری برنامه های مختلف بر تضاد طبقاتی و خواستهای اصلی طبقه کارگر انگشت گذاشته شده و تأکید شود.
آوریل ٢٠٠۵

پانویس ها:
۳ ـ کنگره انترناسیونال دوم در واقع این روز را به عنوان روز جهانی کارگر پیشنهاد نکرد، بلکه آن را فقط برای اول ماه مه ۱۸۹۰ پیشنهاد کرد.
۴ـ Red Scare را به دوره هائی در آمریکا میگویند که از وحشت کمونیسم هیئت حاکمه از سایه خودش هم میترسد. در این دوره ها هر کسی را که از نظرشان مشکوک به نظر برسد دستگیر میکنند. نشریات چپها را توقیف میکنند. تشکلات دمکراتیک را مورد حمله قرار میدهند و رهبران کارگری را جزو لیست سیاه قرار میدهند. به کلامی دیگر یک جو ارعاب تمام معنا بر جامعه حاکم میکنند. فیلمهای A Beautiful Mind, و Guilty by Suspicion مثالهای خوبی از این دوره ها را به نمایش میگذارند.

منابع:
در نوشتن مطلب بالا از منابع زیر استفاده شده است:
The History of May Day, Alexander Trachtenberg
– May Day: A short history of the International workers’
Holiday 1886 – 1986, Philip S. Foner
– What are the origins of May Day? Rosa Luxemburg
– Anarchy and the Knights, Terence Powderly
– Eleanor Marx’s Speech at the First May Day
Hyde Park,
– May Day: Made in

America, Joseph North

– Western Labor Parades, New York Times May 2, 1886