روز جهانی حیوانات اول بار در سال ۱۹۳۱ در کنوانسیون محیط زیست در فلورانس ایتالیا مطرح شد و هدفش این بود که  زندگی حیوانات در همه ی اشکال آن، به دیده گرفته و باارزش شمرده شود. از آن زمان روز ۴ اکتبر روز جهانی حیوانات نامیده شد و در گوشه و کنار جهان برنامه هایی به همین مناسبت برگزار می شود.

پوستر روز جهانی حیوانات

ولی برای جامعه ی ایرانی که هم خودش و هم کشورش با هزار و یک مشکل و مسئله روبروست، از گرانی سرسام آور و بالا رفتن قیمت ارز و تحریم اقتصادی در ایران گرفته تا مسائل اجتماعی و سیاسی بیشمار دیگر، اندیشیدن به روز جهانی حیوانات کمی شیک به نظر می رسد.

من اما از کودکی به حیوانات علاقه داشتم ـ البته اگر سوسک را جزو حیوانات نگذاریم ـ از گربه و سگ و خرگوش گرفته تا خر و اسب و گاو و دیگر حیواناتی که فقط در باغ وحش و تلویزیون می دیدمشان مثل فیل و شیر و پلنگ. هیچ وقت فکر نکردم که این دوست داشتنم چیز عجیب و غریبی ست و برای بچه ای در موقعیت من، در خانواده ای معمولی و نیمه مذهبی با وضع مالی پایین، نمی شود با آوردن گربه و سگ، نان خور دیگری به خانواده افزود. اما از همان بچگی همیشه حیوانی در خانه داشتم، بیشتر گربه، گاهی خرگوش. سال ۱۹۷۳ نوجوانی بودم که برادرش سوغاتی از آمریکا برایش یک سگ پودل خاکستری آورد. از همان آغاز مسئله درست شد، بابام غر می زد که بچه های مردم سوغاتی میارن، بچه ی ما هم سوغاتی آورده. کم کم همسایه ها صداشون درآمد، پارس کردن سگ شما نمیگذاره بخوابیم. بعضی از مهمان هایی که برای دیدن برادرم و همسرش می آمدند، از سگ یا می ترسیدن یا خوششون نمی آمد. این شد که من دو ماه بیشتر صاحب سگم نبودم و آن را به خانواده ای بخشیدیم که امکانات بیشتری داشت.

بزرگتر که شدم، اگر دست نوازشی بر سر سگی ولگرد می کشیدم، تا دم خانه دنبالم می آمد و مرا اسکورت می کرد.

بزرگتر شدم، حالا دیگر کودکی داشتم. سال ۱۳۶۹ در شهرک ژاندارمری حوالی پارک پردیسان زندگی می کردم. یک روز صبح با صدای تیر از خواب پریدم. از پشت پنجره دیدم سگی که همیشه دستی بر سرش می کشیدم و به تازگی بچه دار شده بود، در خون خودش غلت می خورد.

ماموران شهرداری برای “حفظ محیط زیست” او را به این شیوه کشتند.

بگذریم… نمی خواهم زیاد تراژدی اش بکنم. از وقتی که به این سو آمدم، و سگی خیابانی نمی بینم که فکر کنم حالا چه می خورد، از سرما کجا می رود، بچه ها برای تفریح به او سنگ نخواهند زد، دمش را نمی کَنند، و … دلم می خواست در ایران هم سگی در خیابان نبود، نه اینکه همه را به آن شیوه بکشند تا از جلوی چشم محو شوند، بلکه راهی انسانی تر برای محدود کردن جمعیتشان پیدا شود.

مارچ ۲۰۰۹ خانم فاطمه معتمدی را دیدم. او کسی ست که اولین پناهگاه حیوانات بی سرپناه را در ایران بنیان گذاشته. پناهگاه وفا در هشتگرد کرج. با او مصاحبه ای کردم و در شهروند منتشر شد. از آن زمان

این عکس ها فقط یک نمونه ی کوچک است از آلبوم های پر از عکس وفا در فیس بوک

پناهگاه های دیگری هم در شهرهای دیگر ایران از جمله مشهد درست شده که باعث خوشحالی ست. این پناهگاه ها را انسان های عاشق درست کرده و می گردانند. همه داوطلبانه وقت و نیروی انسانی شان را صرف این کار کرده اند. آنها سگ های ولگرد را جمع می کنند، البته در حد توان و امکاناتشان، آنها را عقیم می کنند، از آنها نگهداری می کنند و چندی ست اگر خانواده ای خارج از ایران بخواهند آنها را بپذیرند، با هزینه های افراد نیکوکار ترتیب سفر آنها را به خارج از کشور می دهند و خبرهای آن را در وب سایت و فیسبوک خود می گذارند و همه می خوانند و می بینند. مشهورترین آنها امید است؛ سگی که از دوپا فلج بود و امروزه عکسش روی جلد مجلات حیوانات آمریکا چاپ می شود، چون داستانش و چشمانش و نامش پر از امید است. امید به فردایی که در کشوری زندگی کنیم، که هم جان انسان ها و هم حیوانات بی پناه ارزش داشته باشد.

جایی خواندم که فرهنگ یک ملت را از روی رفتارش با حیوانات می فهمیم.

چندی ست که دوستداران پناهگاه وفا، در تورنتو هم خود را به ثبت رسانده اند و می توانند به طور قانونی کمک های مردمی دوستداران حیوانات را جمع آوری کرده و به پناهگاه وفا در ایران برسانند.

من با این گروه همکاری دارم، به عنوان فردی که هم انسانها را دوست دارد و هم حیوانات را. و اگر ده بار از انسان ها می نویسم، دوست دارم یک بار هم از حیوانات بنویسم.

خیلی ها می گویند، ای بابا این همه بچه ی گرسنه در جهان هست، بیاییم به سگ ها کمک کنیم؟

این هم امید روی جلد نواداگ

خوب به همین کانادا نگاه کنیم. این همه بنیاد خیریه برای کمک به بچه های گرسنه، بچه های بیمار، و … وجود دارد، نمی آیند پناهگاه حیوانات تورنتو را ببندند که چون بچه ی گرسنه در کانادا و جهان وجود دارد. هر کسی گوشه ای را می گیرد، یکی کمک می کند تا بچه ای در آفریقا به مدرسه برود و نانی داشته باشد، یکی هم کمک می کند تا حیوانات مورد آزار و اذیت قرار نگیرند. حیوانات هم مثل بچه ها بی دفاع هستند و بی زبان. بعضی ها می گویند، آنها که نمی فهمند، ولی می فهمند. به تازگی فیلمی دیدم به نام Hachi: A Dog’s Tale داستان سگی ست که هر روز در مقابل ایستگاه راه آهن در انتظار آمدن صاحبش با قطار می نشسته، تا او بیاید و باهم به خانه بروند. زمانی که صاحبش نابهنگام سکته می کند و می میرد، او همچنان تا پایان عمرش در برف و سرما در مقابل در ایستگاه به

انتظار می نشیند. این داستان نیست، بلکه سرگذشت واقعی این سگ است که امروزه مجسمه اش را در میدان آن شهر در ژاپن برای یادبودش قرار داده اند.

دوستداران وفا، Friends of the Center for Animal Lovers ماهی یک بار جلسه دارند. سومین جلسه همین یکشنبه ۳۰ سپتامبر برگزار شد. قرار شد جلسات را در یک مکان عمومی تر برگزار کنیم تا دوستداران و علاقمندان بیشتری به ما بپیوندند.

روز دوم دسامبر هم قرار است یک برنامه فروش داشته باشیم برای جمع آوری کمک مالی. حتما در جریانتان خواهم گذاشت که کجا برگزار می شود.

بیایید مشکل حیوانات بی سرپناه خیابانی را هم جزو همان هزار و یک مشکلمان بگذاریم که نیاز است به آن فکر کنیم و برایش کاری کنیم.

شماره حساب برای دریافت کمک های مالی:

Friends of the Center

Bank: RBC (Royal Bank of Canada) -003

Address: 10 St.Clair Ave. West Toronto ON M4V 1L4

Transit: 06402

Account number: 1004837

Wire: ROYCCAT2

 

Website: www.cal.ir

Vafa Animal Shelter on Facebook

http://www.facebook.com/pages/Vafa-Animal-Shelter/212270544782

لطفا پس از واریز پول، مراتب را با ایمیل به ما اطلاع دهید تا امکان تشکر و پیگیری بانکی‌ فراهم شود.

info@cal.ir