شارون در سال ١٩۴۲ در سانفرانسیسکو متولد شد. خودش میگوید: “ابتدا کالونیستی جهنمی بودم، و البته در درونم باورمند به خدایان متعدد و نیز وحدت وجودی. در کلیسا، هم ادبیات زیبا یافتم و هم ادبیات زشت.” او در پانزدهسالگی خود را از هر آنچه که بر باورش سنگینی میکرد، رها و یله یافت و به این نتیجه رسید که “کسی نیست، دفتر و دستکی هم در کار نیست.” در دانشگاه استنفورد ادبیات انگلیسی خواند و از دانشگاه کلمبیا در عروض شعر امرسون دکترا گرفت. جوایز متعددی برده و همان شاعری است که دعوت خانم بوش را به خاطر جنایاتی که معتقد است به نام دموکراسی و به دست دولتمردان آمریکا در زمان بوش صورت گرفت، رد نمود.
شارون اولدز
پس از آن که سراسر کشور را پوییدیم
به بستر رفتیم و با بدنهامان خوابیدیم
ظریف و زیبا بر هم همچون دو نقشه
رو به رو دل به دل به هم چسبیدیم
شرق من بر غرب تو
غرب تو بر شرق من
سانفراسیسکوی من بر نیویورک تو
“جزیرۀ آتش” تو بر “سونوما”ی من
نیواورلئان من در اعماق تگزاس تو
ایداهوی روشن تو بر دریاچۀ بزرگ من
کانزاس سوزان من بر کانزاس آتشین تو
کانزاس سوزان تو بر کانزاس آتشین من
زمان شرقی تو در زمان غربی من
و نبض زمان کوه های من
زنان در نبض زمان درههای تو
خورشید تو دمندهای سریع ز سوی راست
خورشید من دمندهای سریع ز سوی چپ
ماه طالع تو آرام از فراز راست
ماه طالع من آرام از فراز چپ
چهار جسم نورانی آسمان نور افشان به روی ما
آنچنان که گویی بستهاند ما دو را
شهرهای ما همه همزادان
و خیابانهامان همه همگامان
یک ملت، یک رأی،
همه رها، آزادان