از استثناها که بگذریم، انسان سرزمین آفتابی برون گرا و انسان سرزمین ابری درونگرا است. انسان برونگرا، نگاهی شکافنده دارد و به آنچه در جهان پیرامون وی میگذرد
شماره ۱۱۹۵ ـ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸
بخش نخست
جائی که خورشید سخاوتمند و آسمان خسیس است
نخلستان ها و باغ های مرکبات جنوب اسپانیا را بحران کم آبی تهدید می کند
مهاجرت های داخلی، هجوم مهار نشده مالکان خارجی و گسترش آپارتمان سازی، بخش اعظم شهرهای زیبای جنوب اسپانیا را به مجموعه ای خشک و بی قواره از بلوک های آپارتمانی زشت تبدیل کرده و معماری سنتی شکوهمند این کشور را به پس کوچه ها رانده است
خورشید در ۳۶۵ روز سال به طور متوسط روزی هشت ساعت و ۱۲ دقیقه در نواحی جنوبی اسپانیا می درخشد
اسپانیائی ها، برخلاف ساکنان اروپای شمالی و مرکزی، هنوز مردمانی برون گرا، شاد، اهل مدارا، آسانگیر و سرزنده مانده اند
از استثناها که بگذریم، انسان سرزمین آفتابی برون گرا و انسان سرزمین ابری درونگرا است. انسان برونگرا، نگاهی شکافنده دارد و به آنچه در جهان پیرامون وی میگذرد، مشتاقتر مینگرد. پس، بیشتر اهل ارتباط است. انسان درونگرا، نگاه به درون دارد، پس، کمتر به جهان پیرامون خود نظر میافکند و شوق چندانی برای ایجاد ارتباط ندارد.
در سفر جنوب اسپانیا، این تفاوت را، همه جا می بینم. آنچه در کوچههای تنگ، بلوارهای پهناور ساحلی و حتی محلههای فقیرنشین دامنه قلعههای سر بر آسمان کشیده و کهن به ندرت قطع می شود، صدای قهقهه ها و طنین گفتوگوهای بلند میان انسانها است. در تلالوی خورشیدی که از سپیده تا غروب، سخاوتمندانه می درخشد و گرما میبخشد و انسان را به حضور در زندگی روزمره دعوت میکند، نگاهها براق، پوستها شفاف، اندامها اغلب متناسب و رفتارها دوستانهتر از آن است که ظرف بیست و چهار سال اقامت در اروپای مرکزی تجربه کردهام.
خورشید سخاوتمند در آسمان خسیس
در فرودگاه الیکانته، میزبان، انتظار مرا میکشد. نخستین جمله اسپانیولی را در همان لحظه نخست از او می آموزم: "اونو کافه کلکشن". یعنی یک فنجان قهوه با شیر و شکر.
و با این یک فنجان قهوه ی آمیخته به شیر و شکر، سفری آغاز می شود که برخلاف نقشه قبلی، به جای استراحت مطلق به پرسه ای سرشار از کنجکاوی در اعماق تبدیل میشود. پس از صرف قهوه، در خودروی میزبان مینشینیم و فاصله تقریبا دویست کیلومتری الکانته تا آگیلاس در سواحل جنوبی اسپانیا را ظرف دو ساعت طی میکنیم. جاده، از میان روستاها و شهرکهائی میگذرد که بیش از همه نشانههای کم آبی در آنها نگاه را به خود می کشد. برگهای درختان نخلستان ها، انارستان ها، تاکستان ها و باغهای میوه و مرکبات، برخلاف برگهای درختان اروپای مرکزی و اسکاندیناوی و بنلوکس، همه سرافکنده و رنگ باخته اند.
در جنوب اسپانیا، براساس داده های کتابچه ای که سازمان جلب گردشگران منتشر کرده است، خورشید به طور متوسط سه هزار ساعت در سال می درخشد. تقسیم این رقم به ۳۶۵ روز سال، نشان می دهد که مناطق جنوبی اسپانیا به طور متوسط روزانه ۸ ساعت و ۱۲ دقیقه آفتابی دارند. این خورشید سخاوتمند و بعضا سوزان، در آسمانی می تابد که وقتی نوبت به باریدن می رسد، بسیار خسیس است. نتیجه، کم آبی شدیدی است که نمی گذارد درختان این ناحیه به خوبی سیراب شوند. در کنار و میان باغستانها، دم به دم خانهها و ساختمانهائی آشکار میشوند که رها شده اند تا با گذشت زمان ویران شوند.
میزبان توضیح میدهد: «اسپانیا کشوری بزرگ و کم آب است. مثل همه جای دیگر، جوانان، شهرنشینی را ترجیح میدهند. نسل پیشین میمیرد و خانهها رها می شوند و فرو می ریزند».
نتیجه مهاجرت های داخلی و گسترش توریسم
بعدها، نتیجه هجوم به شهر را، به ویژه در شهر ۳۵۰ هزار نفری ساحلی الیکانته می بینم: همهجا، بلوکهای ساختمانی مثل قارچ در دو سوی خیابانها قد برافراشتهاند. نگاه کنجکاو من، خانه ها و ویلاهائی را جست و جو می کند که پیش از پرواز در خیال مجسم کرده ام. در سه دهه پیش، هنگامی که شهرکهای تازه در کرانه های خزر و اطراف تهران یکی پس از دیگری اعلام حضور میکردند، به هر ساختمان ویلائی زیبائی که برخورد می کردی می گفتند به سبک معماری اسپانیائی ساخته شده است. اما حالا در جنوب اسپانیا، این معماری زیبا، قربانی آپارتمان سازیهای بی رویه ای شده است که چندان زیبا هم نیستند و انگار آفریده شده اند تا لانه ای برای زنبورهای دوپا دست و پا کنند و دیگر هیچ. تنها در محلههای قدیمی است که میتوان اینجا و آنجا، ساختمانی هنوز قابل تماشا یافت. بعدها، هنگامی مسیر آگیلاس تا آلیکانته را با قطار طی میکنم، در میان روستاها و باغستانهای بزرگتر، گهگاه سر و کله ویلاهای رویائی آشکار می شوند. اما قطار به راه خود ادامه میدهد و سهم من از تماشا، جز تصویرهائی همواره در حال گریز نیست.
گسترش بی رویه آپارتمان سازی در شهرهای جنوبی، تنها برآیند مهاجرت های داخلی نیست. صاحب اصلی این آپارتمان ها، که چهره منطقه را زشت کرده، بیشتر ساکنان اروپای شمالی و مرکزی هستند. بسیاری از آن ها، در سال های گسترش بی رویه توریسم، این آپارتمان ها را خریده اند تا محلی برای تعطیلات خود داشته باشند. آن ها، در سال چند هفته ای از آپارتمان های خود استفاده می کنند و در بقیه روزهای سال آن ها را یا خالی می گذارند و یا به مسافران دیگر اجاره می دهند. مردم اسپانیا، سال ها است متوجه عوارض جانبی این نوع سرمایه گذاری شده اند.
"مانوئل روییس" صاحب یک بنگاه معاملات ملکی در الیکانته به من می گوید: "گسترش بی رویه توریسم و همراه با آن گسترش آپارتمان سازی، عوارض جانبی زیادی برای اسپانیا داشته است. نابودی معماری بومی و گرانی زمین و مسکن، یکی از مهمترین آن ها است. با این که اسپانیا نسبت به بسیاری از کشورهای اروپائی بزرگتر و نیروی کار در آن ارزان تر است، نرخ زمین و ساختمان را، در بیشتر مناطق آن، می توان با گرانترین شهرهای پرجمعیت اروپای شمالی و مرکزی مقایسه کرد. تا سال های دهه هفتاد میلادی، هر اسپانیائی جوانی می توانست اندکی پس از ورود به بازار کار صاحب خانه شود. اما حالا این دیگر یک رویا است".
بحران کمرشکن مستغلات
بحران مستغلات، پس از ایالات متحده آمریکا به اسپانیا هم سرایت کرده است. بسیاری از شرکت های بزرگ ساختمانی این کشور، در ماه های گذشته اعلام ورشکستگی کرده اند. کارشناسان پیش بینی می کنند که این روند ادامه یابد. حتی بسیاری از شرکت های ساختمانی، که قبلا پشتیبان اصلی باشگاه ها و تیم های ورزشی معروف اسپانیا بودند، اکنون کمک های خود را به این باشگاه ها و تیم ها قطع کرده اند و درنتیجه، بحران مستغلات، ورزش پیشروی اسپانیا را نیز، به خطر انداخته است.
در آستانه سفر، شنیده ام که بهای مستغلات ظرف دو ماه اخیر حدود ۳۰ درصد کاهش یافته است. با این همه، وقتی در روزنامه ها و ویترین بنگاه های معاملات ملکی متعدد آگیلاس، مورسیا، لورکا و آلیکانته قیمت ها را بررسی می کنم، می بینم که میانگین هر متر مربع زمین و آپارتمان، بعضا حتی بالاتر از شهرهای پرجمعیت آلمان است. رد پای بحران مستغلات را، تنها در تابلوهای بی شماری می توان پی گرفت که همه جا بر پشت پنجره آپارتمان ها آویخته اند: Se Vende یعنی به فروش می رسد.
درختان تشنه اما همچنان پربار
اسپانیا، از سه جانب در محاصره اقیانوس است، اما آب شیرین کم دارد. همه جا، برای آبیاری درختان، از سیستم آبیاری موضعی استفاده می شود. آن هم با رعایت صرفهجوئی کامل. شلنگ های خفته در زیر خاک، در پای هر درخت، خروجی کوچکی دارند که برای آبیاری همان درخت گشوده می شود. آن هم چند دقیقه در یک هفته. درختان همیشه تشنه اند، با این همه، هنوز چنان پربارند که احساس میکنی همه شاخههاشان هر لحظه ممکن است بشکند و از تنه جدا شود. اما چنین نیست. هر بهار و زمستان در برابر این فشار تاب میآورند تا سالی دیگر برسد و باز بار بدهند.
بخشی از مرکبات و خرمای مصرفی اروپا را، همین باغستانها و انارستانها و نخلستانها تامین میکنند. ایالتهای آندلس، مورسیا و والنسیا، همسایگان اروپائی قاره آفریقا هستند و آب و هواشان، پهلو به آب و هوای قاره سیاه میزند. با توجه به جهانی شدن بحران کم آبی، اسپانیا اگر چاره ای برای تبدیل آب شیرین نیابد، نه تنها بخش قابل توجهی از درآمد ملی خود را خواهد باخت، بلکه با دشواری های زیست محیطی شدیدی روبرو خواهد شد. آنچه امروز مناطق کم آب و خشک جنوب اسپانیا را از آفریقا متمایز کرده، همین نخلستان ها و باغ های وسیع میوه و مرکبات است که سبب می شوند زمین، در برابر تابش سوزان آفتاب اندکی نفس بکشد و به شوره زار تبدیل نشود. خشک شدن این نخلستان ها و باغ ها، بخش وسیعی از خاک اسپانیا را به شوره زار تبدیل خواهد کرد. مناطق مرکزی اسپانیا را، اصولا صحراهای خشک تشکیل می دهند و اگر روی نقشه نگاه کنید، شهرهای این کشور، بدون استثنا در کنار سواحل مدیترانه بنا شده اند.
ادامه دارد