شهروند ۱۱۵۳ ـ ۲۲ نوامبر ۲۰۰۷

هر روز بیشتر از روز پیش، سایه شوم جنگی ویرانگر بر میهن تیره روزمان گسترده می شود. بر واژه “ویرانگر” به عنوان ویژگی این جنگ تاکید می کنم، زیرا این ویژگی اصلی جنگی خواهد بود که طرفین مربوطه از هم اکنون هیزم بیار آتش افروزی آن هستند. این جنگ، که هر دو طرف آتش افروز در آن منافعی برای خود می یابند و برای مردم ایران نتیجه ای جز ویرانگری و نابودی همه زیرساخت های کشور ندارد هیچ شباهتی به جنگ های متعارفی که می شناسیم ـ جنگ هشت ساله ایران و عراق و حمله نظامی آمریکا و متحدان به عراق و افغانستان ـ نخواهد داشت و چنان که همه شواهد و گفته های آگاهان نشان می دهند، نیروهای مهاجم با بهره گیری از فناوری نیرومند نظامی خویش، هدفهایی از پیش تعیین و شناسایی شده را مورد هجوم هوایی و از راه دور قرار خواهند داد و آنها را نابود خواهند کرد. شاید بتوان نمونه ای کوچک و محدود از این نوع جنگ را در حمله ۳۳ روزه تابستان گذشته اسرائیل به لبنان سراغ کرد.

درباره احتمال فزاینده درگرفتن این جنگ همه و همه اعم از جناح های درونی نظام ولایت مطلقه فقیه و کارشناسان خارجی ـ بجز آقای احمدی نژاد که ادعا می کند با محاسبات دقیق ریاضی به این نتیجه رسیده که جنگی رخ نخواهد داد! ـ اتفاق نظر دارند. از جناح موسوم به ملی ـ مذهبی، آقایان مهندس عزت الله سحابی و دکتر ابراهیم یزدی درباره اش ابراز نگرانی می کنند. حتی فردی چون آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری، که تا همین چند ماه پیش می گفت که ما امریکا را محاصره کرده ایم، زیرا نیروهای آمریکایی در عراق و خلیج فارس و افغانستان در تیررس مان قرار دارند! امروز ضمن ابراز نگرانی شدید می گوید که جمهوری اسلامی در محاصره ماشین جهنمی نیروهای آمریکایی قرار گرفته است! در درون حاکمیت به اصطلاح یکدست این وضع به همین روال است.

آقای محمد نبی رودکی، نایب رئیس کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی روز دوشنبه ۱۹ نوامبر گفت: “هفته آینده کمیسیون امنیت و سیاست خارجی موضوع تهدیدها را بررسی می کند. با توجه به اینکه برخی از شخصیت های نظام تهدیدها را جدی و برخی آنها را کم اهمیت می دانند، ما از مسئولان وزارت خارجه، اطلاعات، شورای عالی امنیت و فرماندهان سپاه، ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح خواستیم تا با حضور در جلسه کمیسیون به بررسی این موضوع بپردازیم. ما باید در شرایطی که تعدادی از کشورها از جمله فرانسه و انگلیس به آمریکا پیوسته اند، بیشتر هوشیار باشیم و دشمن را دست کم نگیریم.”

آقای داریوش قنبری، عضو کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی نیز می گوید: “در شرایط حساس، خطرناک و بحرانی به سر می بریم”!

ظاهر و رویه قضیه این است که جنگ بر سر پرونده هسته ای ایران و غنی سازی اورانیوم در خواهد گرفت، اما واقعیت این است که جنگ یک جنگ واقعی قدرت است که در یکسوی آن حکومت آخوندی برای تضمین ماندگاری و موجودیت خود می کوشد و در سوی دیگر آمریکا که طرح های دور و دراز و بلند پروازانه ای را در منطقه خاورمیانه برای تسلط بر منابع انرژی دنیا دنبال می کند و تا امروز بیش از ۵/۱ تریلیون (۱۵۰۰ میلیارد) دلار برای آنها هزینه کرده، در حکم دو پادشاهی اند که به گفته سعدی در اقلیمی نمی گنجند! آنچه که در این میان به حساب نمی آید، سرنوشت و منافع ۷۰ میلیون نفر مردم ایران است!

در ادامه روند پرونده هسته ای، قرار است تا پایان هفته جاری آقای محمد البرادعی، رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته ای، گزارش جدید خود را به نشست شورای حکام این آژانس ارائه کند. همه این شواهد حاکی از آن هستند که این گزارش نیز مانند گزارشهای پیشین ـ که به صدور دو قطعنامه درباره توقف غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد منجر شده اند ـ دو پهلو و بنحوی خواهد بود که هر یک از طرفین دعوا از ظن خود یار آن خواهند شد. دستگاه تبلیغاتی حکومت آخوندی، پیشاپیش با ذوق زدگی کودکانه این گزارش را به نفع خود تفسیر کرده و خواستار آن شده که پرونده هسته ای از شورای امنیت به آژانس انرژی اتمی عودت داده شود. در همین حال، وزارت امور خارجه آمریکا نیز بر این امر پا می فشارد که با گزارش البرادعی نه تنها پرونده اتمی جمهوری اسلامی آنطور که آقای احمدی نژاد می گوید “بسته” نشده، بلکه زمینه را برای صدور قطعنامه سوم در مورد تشدید تحریم ها هموار کرده است. سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی نیز در گفتاری که تناقض از آن می بارد می گوید که اگر شورای امنیت نسبت به صدور قطعنامه سوم اقدام کند “واکنش شدید” نشان خواهد داد. این در حالی است که آقای احمدی نژاد هنگام صدور دو قطعنامه پیشین، عمل شورای امنیت را “غیرقانونی” و قطعنامه ها را “ورق پاره بی ارزش” خوانده بود!

تناقض های آشکار بسیاری در این نوع رفتار و گفتار وجود دارد که حاکی از ناتوانی و درماندگی حکومت آخوندی است. نخست این که سازمان انرژی اتمی یکی از زیرمجموعه های سازمان ملل متحد است که شورای امنیت بالاترین مرجع اجرایی آنست. چگونه می توان شورای امنیت را قبول نداشت و مصوبات آن را “ورق پاره ی بی ارزش” خواند، اما با ذوق زدگی گزارش دوپهلوی رئیس آژانس انرژی اتمی را معتبر شمرد؟! تناقض دیگر این است که اگر به راستی عمل شورای امنیت در تصویب دو قطعنامه پیشین “غیرقانونی” بوده و قطعنامه ها چیزی جز “ورق پاره ی بی ارزش” نیستند، به چه دلیل دستگاه دیپلوماسی حکومت آخوندی برای جلوگیری از تصویب قطعنامه سوم تلاش می کند و برای واداشتن چین و روسیه به مخالفت با صدور قطعنامه سوم به آنها از کیسه مردم به فقر کشیده شده ایران باج و امتیاز می دهد و چرا می گوید اگر این تلاشها نتیجه ندهد ـ که نخواهد داد ـ “واکنش شدید” نشان خواهد داد!

در این هنگامه یاوه پراکنی های متناقض، بحران ساز و خطرآفرین، سرانجام خانم شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۳، از خواب گران بیدار شد و وکالت زندانیان زندانهای “گوانتانامو” و “ابوغریب” را ـ شاید موقتا ـ کنار نهاد و روز دوشنبه ۱۹ نوامبر گفت: “ایران باید به قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد تعلیق فعالیتهای غنی سازی اورانیوم احترام بگذارد. انرژی هسته ای حق ایران است، اما ایرانی ها حقوق دیگری از جمله امنیت، زیستن در صلح و برخورداری از رفاه نیز دارند. حق مردم این است: جنگ نمی خواهیم، می خواهیم در صلح زندگی کنیم.”

این بیداری اگرچه دیرهنگام خانم شیرین عبادی را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که در حکم از خواب پریدگی کوتاه بین دو چرت نباشد. آیا این را نیز می توان امیدوار بود که خانم شیرین عبادی دریافته باشد که به مصداق “چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.” دفاع از حقوق زندانیان زندانهای گوآنتانامو و ابوغریب را واگذارد و با دفاع پیوسته و پیگیر از حقوق و منافع مردم ایران برای کوتاه کردن آوای شوم جغد جنگ بکوشد؟!