شماره ۱۱۹۷ ـ ۲ اکتبر ۲۰۰۸
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری خبرساز، برای سومین سال برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل وارد نیویورک شد و به عنوان چهره جنجالی همچنان مورد توجه رسانه های آمریکائی قرار گرفت، زیرا صاحبان رسانه های جمعی آمریکائی نیاز به تکرار حرف های احمدی نژاد در مورد محو اسرائیل دارند که روی آن مانور سیاسی و تبلیغاتی کنند، هر چند احمدی نژاد این بار آموزش دیده تر و سیاسی تر جواب می داد و مخاطبانی را در کانادا و آمریکا تحت تاثیر قرار داد.
حرفهای احمدی نژاد در سازمان ملل از سوی رهبران سیاسی غرب محکوم شد و در مناظره تلویزیونی دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا، مسئله حذف اسرائیل سیاست خارجی آمریکا را تحت الشعاع قرار داده بود.
احمدی نژاد از توجه رسانه های آمریکایی با توجه به اینکه هیچگاه توسط خبرنگاران آمریکائی با پرسش های جدی روبرو نشد، استفاده کرد. به عنوان مثال احمدی نژاد در مصاحبه با لری کینگ از سی ان ان زمان کافی برای پاسخ ها که باید به فارسی ترجمه می شد داشت و کینگ هم تلاشی برای رد ادعاهای احمدی نژاد نمی کرد.
احمدی نژاد و آزادی بیان
به راستی احمدی نژاد به آنچه که در مورد آزادی بیان در ایران و تحمل عقیده می گوید، باور دارد؟ آیا واقعا به رسانه ها و نقش آنان در اطلاع رسانی باور دارد؟
با توجه به این که از دو ماه قبل خبر آمدن احمدی نژاد مشخص شده بود، از کانال وب سایت نهاد ریاست جمهوری اقدام به تقاضای مصاحبه رودررو در مورد مسایل جهانی بخصوص کانادا و اسرائیل و مسائل مورد علاقه ایرانیان خارج کشور کردم و تاکید کردم که از چارچوب حرفه ای خارج نخواهیم شد.
ای میل های اولیه بی جواب ماند و تلفن های اولیه هم به جایی نرسید. در ای میلی نوشتم که شما به نظر می رسد علاقه تان به مصاحبه با خبرنگاران غربی بیش از خبرنگاران ایرانی است که این برخلاف عدالت اسلامی است.
خبری که بعداً لس آنجلس تایمز آن را با آمار تایید کرد.
روزنامه «لس آنجلس تایمز» از کثرت مصاحبه محمود احمدی نژاد با خبرنگاران خارجی ابراز تعجب کرد. این روزنامه در گزارشی تعداد مصاحبه های احمدی نژاد با خبرنگاران خارجی را بیشتر از مجموعه تعداد مصاحبه های روسای جمهور سابق ایران توصیف کرد. این در حالی است که محمود احمدی نژاد تاکنون با هیچ خبرنگار داخلی مصاحبه اختصاصی نداشته است و در طول ریاست جمهوری دو سال و نیمه اش تنها یک بار با روزنامه «ایران» ارگان رسمی دولت مصاحبه کرده است.
بعد از اینکه موفق شدم با شخصی در دفتر ارتباط عمومی گفتگو کنم ـ که برخورد خوبی هم داشت ـ او گفت دوباره بفرستید حتما پاسخ تان را خواهیم داد. جواب الکترونیکی دفتر ارتباط عمومی آمد که ای میل در حال بررسی است. با توجه به گذشت زمان و برای اطمینان بیشتر از کانال دفتر مطبوعاتی نمایندگی جمهوری اسلامی در نیویورک نیز اقدام کردم.
دفتر نمایندگی در مورد تعیین وقت مصاحبه در آمریکا مشکلی نداشت منوط به این که تهران با آن موافقت کند، تصریح کردم که قصدمان اطلاع رسانی ست، به هیچ حزبی هم تعلق نداریم و پاسپورت هم برای آمدن به ایران نداشته و قصدی هم برای آمدن به ایران ندارم ولی از منظر ایرانی خارج کشوری مسائل را مطرح می کنم.
مسئول دفتر محترمانه پیشنهاد داد که با آقای مشائی و یا وزیر امور خارجه مصاحبه داشته باشم و افزود “فکر نمی کنید که مصاحبه با آقای احمدی نژاد کمی زود است”. گفتم که منتقد قدرت هستم و ادعائی هم ندارم ولی با نخست وزیر و رهبران احزاب سیاسی کانادا مصاحبه و گفت وگو داشته ام که از نظر مقامی در سطح سیاسی رئیس جمهوری ایران هستند و البته گفتم که شکی ندارم که تلویزیونهای آمریکائی حاضرند پول هم برای مصاحبه بدهند، ولی ما نه تنها پول نداریم که مشکل تامین بودجه آمدن به نیویورک را هم داریم.
از من خواسته شد که سئوال ها را برای دفتر نمایندگی در نیویورک ارسال کنم. هر چند که با این شیوه به عنوان یک روزنامه نگار موافق نیستم.
در مورد سئوالات با روزنامه نگاری که به حوزه خطوط قرمز جمهوری اسلامی آشنائی دارد و مقالاتش علیرغم رعایت این سانسورهای نانوشته، باز هم سانسور می شود، مشورت کردم. وی تاکید کرد که نام بردن از ولایت فقیه به هیچ عنوان در سئوال و یا متنی مجاز نیست.
برای ما که در غرب زندگی کرده ایم و به آزادی بیان و طرح سئوالات از مقامات سیاسی عادت داریم، خودسانسوری چندان ساده نیست. از آنجا که می خواستیم به یک حداقل از پاسخ ها که آگاهی رسانی باشد، برسیم، سئوالات را تهیه و ارسال کردم. بعد از ارسال سئوالات که به نظر من غیرعادی نبود دیگر نه به تلفن ما جواب داده شد و نه پاسخ ای میل آمد و نه پاسخ به سئوالات داده شد. رئیس جمهور به سئوالات فیلتر شده و سانسور شده ای هم که در پایان این مطلب می خوانید، پاسخی نداد.
خبرنگاران و آزادی از دیدگاه احمدی نژاد
آقای احمدی نژاد در مصاحبه با رادیو ان.سی. آر می گوید: در ایران آزادی زیادی وجود دارد و نمونه آن همین مصاحبه ای است که شما با من انجام میدهید. آیا شما میتوانید این گونه سئوالها را با رییس جمهور خود مطرح کنید و این گونه آزادانه با وی صحبت کنید؟ هرگز. در حالی که خبرنگاران در ایران آزاد هستند و به راحتی سئوال میکنند.
آقای احمدی نژاد ممکن است نداند، ولی مشاور مطبوعاتی وی، آقای حمید مولانا که استاد ارتباطات دانشگاه در آمریکا بوده است به خوبی می داند که رسانه های آمریکائی چگونه عمل می کنند.
رسانه های آمریکائی در طرح بسیاری از سئوالات احتیاط می کنند، زیرا نمی خواهند حضور خودشان را در ایران ممنوع کنند. زیرا رد شدن از خط قرمز که در غرب خیلی کم رنگ است و تقریبا وجود ندارد، به معنی اخراج نماینده آن رسانه از ایران است. در نظر داشته باشید حضور در ایران که یکی از خبرسازترین کشورهای دنیاست، از منظر خبررسانی و جذب مخاطب بیشتر که به معنی درآمد بیشتر است، اهمیت فوق العاده ای دارد. البته خبرنگاران سئوالات خود را بی پروا از رئیس جمهوری آمریکا و یا نخست وزیر کانادا می پرسند، ولی در طرح سئوال با دیگران سعی می کنند متهم به جانبداری نشوند، لذا محتاطانه برخورد می کنند.
محدودیت پوشش خبری
در کانادا و آمریکا خبرنگار خارجی را به دلیل پوشش خبری اخراج نمی کنند. در حالی که جمهوری اسلامی در این زمینه به شدت حساس است و بسیاری از پوشش های خبری را برنمی تابد. به همین دلیل است که پوشش های خبری رسانه های غربی در مورد نظر مردم و برداشت آن ها در مورد حکومت و روحانیون به شدت آبکی و بیشتر محصور در حوزه شمال شهر تهران است. انگار نه انگار که در شهرها و جنوب تهران هم مردمی زندگی می کنند که مانند بسیاری از ما ایرانی ها از اظهار نظر علنی در زمینه سیاست و سیاستمداران خودداری می کنند.
در هر حال خبرنگاران خارجی در ایران مشکل جدی دارند. نمونه اخیر آن اخراج نماینده تلویزیون العالم عربستان از ایران به دلیل پوشش خبری فیلم “خمینی امام خون” که در مصر به تلافی فیلم “اعدام یک فرعون” (ترور انورسادات) ساخته شده است از ایران اخراج می شود.
ـ استوارت ویلیامز، معاون دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران، مرداد ۸۷ از ایران اخراج می شود. (رادیو زمانه ۱۲ شهریور ۱۳۸۷)
ـ در دیماه ۸۶ رابرت تیت خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین، پس از سه سال فعالیت در ایران با عدم تمدید اجازه اقامت و کارش اخراج شد. وی به دلیل انتشار مقالاتی انتقادی بویژه درباره وضعیت دستگیری دانشجویان مورد غضب قرار گرفته بود.
ـ انگس مک دووال، روزنامهنگار روزنامه انگلیسی اندیپندنت، نیز تیرماه ۲۰۰۷ پس از آن که مدارک اقامتش تمدید نشد، مجبور به ترک ایران شد.
ـ تلویزیون الجزیره به علت پوشش خبری درگیری های شهر اهواز در ایران به مدت ۱۴ ماه ممنوعیت فعالیت داشت. (سایت تابناک)
ـ کاملیا انتخابی فرد خبرنگار تلویزیون العربیه می نویسد: در سال ۲۰۰۱ مسئول دفتر خبرگزاری رویترز ـ جاناتان لاینز و همسرش ژنوی عبدو (نویسنده لوموند) نیز عذرشان خواسته شد. آن ها به دلیل مصاحبه مخفیانه ای که با اکبر گنجی در زندان و گفت وگو با آیت الله منتظری در حصر خانگی اش داشتند، توسط حکومت ایران عذرشان خواسته شد. اما این زن و شوهر مجبور شدند تا از ترس جانشان (به گفته خودشان) نیمه شب از خانه شان گریخته و با اولین پرواز ایران را ترک کنند.
ـ در پی افشای فیش حقوقی نمایندگان مجلس در اواخر سال ۸۳، در اولین جلسه مجلس شورای اسلامی بعد از تعطیلات نوروزی مسیح علی نژاد خبرنگار پارلمانی خبرگزاری کار و روزنامه همبستگی در مجلس هفتم اخراج شد. (آفتاب، ۱۵ فروردین ۱۳۸۴)
و این نمونه ها ادامه دارد…
احمدی نژاد که به خوبی با این شیوه رسانه ای آشناست، اسب خود را در نیویورک می تازاند و می گوید که ایران آزادترین کشور دنیاست! کاشکی دولت آمریکا به احمدی نژاد اجازه می داد که به لس آنجلس می رفت و وی از نزدیک صدها هزار ایرانی مهاجر و پناهنده را که به دلیل سیاست های تنگ نظرانه و ضد اسلامی و تفتیش عقاید روحانیون حاکم بر ایران از سرزمین پدری خود رانده و در آمریکا مقیم شده اند، می دید و آن وقت شاید به بازیافت فراموشی حافظه وی از تاریک ترین دوران تاریخ ایران کمک می کرد.
رییس جمهوری در پاسخ به سئوال دیگری از لس آنجلس تایمز مبنی بر وجود فضای خفقان در ایران و زندانی شدن فعالان سیاسی می گوید: این حرف ها، حرف های آمریکا و رژیم صهیونیستی است و در ایران آزادی مطلق وجود دارد و قانون بر آن حاکم است.
احمدی نژاد از حس عمیق وطن پرستی ایرانیان سوءاستفاده می کند و عشق به وطن را با حمایت از جمهوری اسلامی که بقای حاکمیت را در سرکوب عمیق مخالفان سیاسی خود به مانند زیمبابوه، تثبیت کرده است، برای خبرنگاران خارجی یکی می کند.
احمدی نژاد در حالی می گوید “در ایران کسی در زندگی شخصی افراد تفحص نمیکند و به کسی در خانهی خود کاری ندارد” (مصاحبه با سی ان ان . ۲۰۰۸ )، که در دوران تصدی اش به عنوان شهردار تهران، پوشیدن چادر برای کارمندان زن شهرداری اجباری می شود.
صدها خانه مورد بازدید غیر قانونی (بدون حکم بازرسی) در ایران قرار می گیرند و نمونه آخر هم مرگ جانخراش یک زن جوان که از ترس ماموران بدون حکم از بالکن اقدام به فرار کرده و کشته می شود.
نمونه ای که اگر در آمریکا و کانادا اتفاق بیفتد برای دولت و پلیس عواقب سیاسی دارد، ولی در ایران جان یک زن بی حجاب که ارزشی ندارد!
رئیس جمهوری ایران و آمریکا
احمدی نژاد می گوید: آیا در آمریکا کسی میتواند بدون اینکه عضو دو حزب مطرح آمریکا باشد در انتخابات کاندیدا شود؟ در ایران هشت گزینه وجود داشت و مردم میتوانستند از بین این هشت گزینه فردی را انتخاب کنند. حال شما بگویید کجا آزادتر است؟
احمدی نژاد در حالی مبارزات ریاست جمهوری آمریکا را به انتقاد می گیرد که یا نمی داند و نباید سخن بیهوده بگوید و یا می داند و آگاهانه تحریف می کند. چرا که در آمریکا هر کسی می تواند کاندیدا شود و در انتخابات باقی بماند، ولی هزینه سرسام آور انتخابات عملا امکان باقی ماندن در مسابقه را نمی دهد و اگر شما از حمایت سرمایه های اصلی برخوردار نباشید، امکان برنده شدن شما بسیار کم است. این از بنیان با جمهوری اسلامی متفاوت است که برای کاندیدا شدن باید از فیلتر شورای نگهبان رد شد تا نامزد شد. شورای نگهبان، خودش هم کاندیداست و هم تعیین صلاحیت کاندیداها را بر عهده دارد. “آن ها در جایگاهی قرار میگیرند که باید در رابطه با صلاحیت رقبای خود اظهارنظر کنند. هیچجای دنیا این گونه نیست.” (محتشمی پور عضو مجمع روحانیون مبارز، ۲۳ مرداد ۱۳۸۶ آفتاب)
تحمل مخالفان عقیدتی و منتقدان
آمریکا نوام چامسکی بزرگترین مخالف رئیس جمهوری بوش را به خاطر انتقاداتش که منبع اصلی بسیاری از جریانات ضد آمریکائی ست به دلیل اقدام علیه منافع ملی به زندان نمی اندازد، کاری که در ایران هر فعال جنبش زنان و یا دانشجویی برای خواست صنفی خود، متهم، دستگیر و به زندان می افتد.
در حالی که در آمریکا برای انتشار روزنامه نیاز به مجوز نیست، در ایران روزنامه ها با هزار مشکل مجوز کسب می کنند و به سادگی توقیف می شوند و روزنامه نگاران از کار بیکار می شوند. عفو بین الملل ایران را بزرگترین زندان روزنامه نگاران می داند.
کانادا و احزاب
در کانادا با ۲۰۰ امضا می شود حزب تشکیل داد. هر کسی آزاد است حزب تشکیل بدهد. اینترنت و روزنامه ها هم آزاد در دسترس همگان است. مردم به هر کسی که خواستند رای می دهند. هر چند به دلیل سرخوردگی مردم در حدود ۴۰% در انتخابات شرکت نمی کنند، ولی نه کسی به دشمنی با خدا و نه دشمنی با رسول خدا متهم می شود. تفاوت کانادا با ایران در این است که در اینجا همه احزاب و سیاستمداران اصل بازی را پذیرفته اند و معتقد به حذف دیگران نیستند. در عوض همه به اندازه تعدادشان سهمی از قدرت می برند. حزب کمونیست کانادا در حدود ۴ هزار رای دارد، ولی مشروعیت انتخابات را به رسمیت می شناسد. این دموکراسی است ممکن است ایده آل نباشد، ولی مطلوب اکثریت است.
سئوالات ما از آقای احمدی نژاد بر پایه این سه محور دور می زد:
ـ امور خارجی، هسته ای، و اسرائیل
ـ وضع احزاب، مطبوعات و توسعه سیاسی
ـ اوضاع اقتصادی و وضع عمومی مردم
امور خارجی، هسته ای و اسرائیل
۱- چه تحول یا سیاستی باعث شد که دولت شما روابط خود را با کشورهای آمریکای جنوبی توسعه دهد؟ آیا به خاطر این که در این اواخر این کشورها به طرف سوسیال دموکراسی رفته اند؟
در این صورت چرا فکر می کنید که علیرغم حقانیت موضع ایران در رابطه با مسئله هسته ای، کشورهای برزیل و آفریقای جنوبی به ضرر ایران رای می دهند؟
۲- در مورد برنامه توسعه هسته ای ایران، سیاست دولت نهم را با دولت آقای خاتمی چگونه مقایسه می فرمائید؟ در سطح کلان، از طرف آژانس بین المللی و کشور های ۵+۱ چه موضع و عکس العمل متفاوتی مشاهده کرده اید؟
۳- دولت حضرتعالی ، تاثیر تحریم ها را بر ایران چگونه ارزیابی می کند؟ چه برنامه هایی برای مقابله با تحریم ها در تدارک دارید؟
۴- تبلیغات غرب در مورد مسئله هسته ای بسیار وسیع می باشد که موضع ایران را غیر معقول جلوه دهد. در تاریخ مشاهده می شود که موفقیت دکتر مصدق در ملی شدن صنعت نفت، گزارش به مردم در بزنگاه های مختلف بود. آیا فکر می کنید که به طور کل مردم با مطالب کلی مسئله هسته ای آشنا هستند؟ آیا دولت شما و مطبوعات، اخبار پرونده هسته ای را به اندازه کافی به مردم گزارش می کنند؟
۵- در مطبوعات غربی و حتی جهانی، هر لحظه که موضوع ایران مطرح می شود، عنوان می کنند که ایران در صدد نابودی رژیم صهیونیستی است (البته بخاطر اظهارات شما در مورد محو اسرائیل). آیا مشاورین دولت، و کارشناسان وزارت خارجه ابعاد صدمه به دیپلماسی و سیاست خارجی کشور را به شما گزارش نموده اند؟
۶- اسرائیل تنها یک محدوده جغرافیائی نیست، بلکه سرمایه های جهانی در بیرون از اسرائیل و نفوذ لابی آن ها است. به طور مثال هارپر نخست وزیر کانادا برای اعلام تاریخ انتخابات با کنگره یهودیان کانادا که از حامیان سیاسی اسرائیل است رایزنی کرده است در حالی که دیگر اقلیت ها و مذاهب را رسما به حساب نمی آورد. آیا مسئله فلسطین اشغالی (اسرائیل) راه حل سیاسی دارد و نه نظامی، زیرا اسرائیل در صلح حل می شود. در خاورمیانه با صلح پایدار، اسرائیل برای دریافت کمک های سخاوتمندانه چند میلیارد دلاری آمریکا به عنوان امنیت اسرائیل مشکلات جدی در افکار عمومی آمریکا خواهد داشت.
۷- دولت هارپر در کانادا بر خلاف دولت های قبلی عموما به نفع اسرائیل موضع گیری کرده است به طور نمونه وزیر امور خارجه اسرائیل به سفیر کانادا در اسرائیل گفته بود دوستی کانادا ثابت تر از دوستی آمریکاست (نقل به مضمون) آیا این نزدیکی به اسرائیل را در فله ای رد کردن ویزا در ارتباط می دانید. نزدیک به ۴۰ هنرمند ایرانی مانند محسن نامجو را کانادا ویزا نداد ولی آمریکا به وی ویزا داد. به حدود ۹۰% استادان دانشگاه که قرار بود برای کنفرانس دو سالانه ایران شناسی به تورنتو سفر کنند ویزا داده نشد. مورد دیگر پاسپورت آقای اشکوری را علیرغم انصراف ایشان نگه داشتند. و نیز بی احترامی های سفارت کانادا درتهران به متقاضیان ایرانی.
۸- مسئولان وزارت امور خارجه هارپر کانادا می گویند علت رد ویزاها سیاسی نیست، بلکه افزایش تعداد متقاضیان ویزا از زمان روی کارآمدن دولت شماست؟ نظر شما چیست؟
توسعه سیاسی
۱- به نظر شما در انتخابات آینده رئیس جمهوری، چه موضوعاتی اهمیت فوق العاده خواهند داشت؟ موقعیت خودتان را در مقابل دیگر اصولگرایان (معتدل)، و اصلاح طلبان چگونه ارزیابی می کنید؟
۲- حمایت شما از آقای کردان در شرایط مشکلات حقوقی وی، توجه بسیاری را جلب کرده است. آیا به عنوان وزیر کشور در انتخابات آینده وی از مشروعیت کافی سیاسی/قانونی برخوردار خواهد بود؟
۳- این گونه به نظر می رسد که دولت سابق، اصلاحات و مشارکت سیاسی را بر اصلاحات و مشارکت اقتصادی اولویت داد. ولی شما عدالت را می خواستید به توسعه سیاسی اولویت دهید. آیا قبول دارید که توسعه سیاسی و مدنی در زمان دولت شما پیشرفت نکرده است؟ فشار زیاد بر مطبوعات را چگونه ارزیابی باید کرد؟ تعداد بسیاری از روزنامه ها تعطیل شده اند. همین هفته پیش هم روزنامه “تهران امروز” تعطیل شد.
۴- درانتخابات مجلس هشتم، گروه نزدیک به شما “رایحه خوش خدمت” خیلی موفق نبود، چرا؟
اکنون رابطه خود را با مجلس هشتم چگونه ارزیابی می کنید؟
۵- به عنوان یک فعال و کنشگر در این ۳۰ سال گذشته، شما شخصا چه توضیحی برای ” نظارت استصوابی” ارائه می دهید؟
به طور یقین برای توسعه مدنی، و از طرف دیگر برای مقابله با فشارهای دول غربی باید به سطح مشارکت سیاسی، نشاط و اشتیاق مردم افزوده شود تا مردم نسبت به سرنوشت جامعه احساس تعلق کنند. ولی در انتخابات مجلس هشتم، حذف کاندیداهای اصلاح طلب و مستقل در چنین ابعاد وسیعی، شگفتی ناظران را جلب کرده است. دراین رابطه چه توضیحی می توان ارائه داد؟
سیاست اقتصادی
۱- در پیوند با تحولات اخیر، چون پائین آمدن قیمت نفت، و وضع خراب اقتصاد دنیا، دولت شما چه برنامه اقتصادی برای کشور تهیه دیده است؟
۲- مشکلات اقتصادی اخیر، چه تاثیری در انتخاب شما خواهد داشت؟ توزیع رایانه به خانواده ها را می توان حرکت سیاسی اقتصادی نامید؟ این شیوه در کانادا بسیار مرسوم است و احزاب حاکم نزدیک انتخابات چنین حرکتهائی را انجام می دهند. یعنی حداقل این برنامه های اقتصادی را نزدیک به انتخابات انجام می دهند.
۳- سفرهای استانی شما فرهنگ جدیدی در میان مردم در برابر روسا بوجود آورده است. شما به عنوان عنصری که فساد مالی ندارد و قصد دارد به محرومان کمک کند، ولی مانند همه دولتها با ممانعت ها و مخالفت های جریانی سیاسی که درهمه دوره ها با شدت و ضعف وجود داشته و محدودیت های مالی روبرو هستید. آیا آقای احمدی نژاد ۲۰۰۸ می داند که دولتش نمی تواند در محو فقر موفق شود زیرا کنترل ۴۰% از صنایع مالی و خدماتی خارج از حوزه مدیریت دولت است؟ آیا فکر می کنید می توانید مناطق محروم را در دوران مدیریت خود متحول کنید؟
۴- دو هفته پیش آقای مزروعی سرمقاله ای (در روزنامه کارگزاران) در مورد شکاف طبقاتی و اقتصادی در جامعه ایران داشتند. شعار شما در انتخابات دولت نهم، انتقادی بر قدرتمندان تعبیر شد، و این که درآمد نفت را بر سفره شهروندان ایرانی و کارگران ببرید. آیا موفقیتی در این زمینه حاصل شد؟ آیا شکاف طبقاتی کاسته شده است؟
۵- تئوری عجیبی بین بعضی بدبینان مطرح شده است که سرمایه نفت که هر ساله به جیب دولت ریخته می شود، دولت روز را در مقابل مردم و نهادهای مردمی بسیار قوی می کند، چرا که آن درآمدی است مستقل، و این فرآیند از پاسخگویی دولت در قبال مردم می کاهد.
آیا درآمد نفت به طور کل مزاحم توسعه مدنی و دموکراتیک می شود؟
۶- آیا می شود گفت که فشار کشورهای آمریکا و متحدانش، مزاحم توسعه مدنی و جنبش دموکراتیک ایران می شود؟