بازتاب ایران تریبونال و گام های بعدی

در سال های گذشته در جلسات بسیاری که مربوط به حقوق بشر بودند، شرکت و یا سخنرانی کرده ام اما در ۲۳ اکتبر هنگامی که در انتظار سوار شدن به هواپیما به مقصد هلند بودم، احساس اضطراب زیادی داشتم.

احساس می کردم این سفر با سفرهای دیگر متفاوت است. این فقط یک سفر برای سخنرانی درباره ی بی رحمی و سبعیت نبود و  یا فرصتی برای صحبت کردن در مورد قربانیان زندان های جمهوری اسلامی، که این سفر برای قدرت دادن به “زندانیان دهه شصت” بود تا بیش از فقط یک قربانی جلوه کنند. در اینجا قرار بود چیزی شبیه عدالت به آنها داده شود.

به لاهه می رفتم تا به عنوان یک دادستان در تریبونال شرکت کنم. می دانستم که هزاران زندانی پیشین، کسانی که شکنجه های غیرانسانی و وحشیانه را تحمل کرده و شانس زنده ماندن یافته اند و هزاران تن از اعضای  خانواده ها که عزیزانشان را از دست داده  و نابود شده اند و سالها درد و رنج را تحمل کرده اند، در انتظارند که معلوم شود چه کسی مسئول است. مسئولیت سنگینی بود.

پس از قرائت حکم اعضای تیم دادستانی دستهای خود را به علامت پیروزی بالا بردند

بلندگوی فرودگاه پرواز را اعلام کرد. نفس عمیقی کشیدم تا اعصابم را آرام کنم. تشکیل ایران تریبونال برای دادخواهی بین نجات یافتگان زندانیان سیاسی سال های ۶۰ و خانواده های کشته شدگان آن دوران سابقه ی طولانی دارد، اما به طور رسمی این خواسته در کنفرانس استکهلم سوئد در سال ۲۰۰۸ توسط سازمان حمایت از حقوق زندانیان مطرح شد.

من افتخار شرکت در کنفرانس استکهلم را داشتم. سئوالی که با آن درگیر بودیم سئوالی است که معمولا آشنایان با مسائل حقوق بشر با آن مواجه اند: “چگونه قربانیان در حالی که تمام مکانیزم های بین المللی بر روی آنان بسته است، به عدالت دست یابند؟”

روشن است که دستگاه قضایی ایران در این مورد کارایی ندارد و خود بخشی از دستگاه موجد بی عدالتی است. در سطح بین المللی نیز دادگاهی وجود ندارد که در مورد این جنایت در ایران صلاحیت رسیدگی داشته باشد. برای نمونه “دادگاه جنایی بین المللی” فقط به جنایات بعد از سال ۲۰۰۲ رسیدگی می کند، به علاوه، اساسنامه ی دادگاه به نام “اساسنامه ی رم” توسط ایران پذیرفته نشده است.

آن گاه که گفته شد در حال حاضر راهی برای دادخواهی رسمی وجود ندارد، قربانیان، وکلا و فعالان حقوق بشر در استکهلم تصمیم گرفتند به کاری تاریخی دست زده و دادگاه غیررسمی بین المللی خود را تشکیل دهند.

ساختاری که تشکیل دهندگان این تصمیم بر آن متفق شدند شامل دو بخش بود:

۱ـ تشکیل کمیسیون حقیقت یاب تا برای تعداد زیادی از قربانیان، فرصتی برای گفتن خاطرات آنها برای ثبت در تاریخ به وجود آید.

۲ـ تشکیل “دادگاه” در لاهه که یک حکم قضائی برمبنای انجام شکنجه، اعدام، آدم ربایی و ناپدیدشدن افراد در دهه ی شصت صادر نماید.

برمبنای تصور قربانیان، وکلا و فعالان حقوق بشر، این حکم گرچه ضمانت اجرایی ندارد، اما قدرت اخلاقی فوق العاده ای خواهد داشت.

و اینگونه “ایران تریبونال” زاده شد.

***

حدود ساعت ۸ و ۲۰ دقیقه صبح روز ۲۵ اکتبر هیئت دادستانی به مجموعه ی کاخ صلح لاهه وارد شد. همان مجموعه ای که در آن مصدق بزرگ پیروزی مشهور خود را علیه دولت انگلیس به دست آورد.

مقرر بود که دادگاه در ساعت ۹ صبح شروع شود، اما دادخواهان و تماشاچیان در ساعت ۸ در محل حاضر بودند.

هیئت دادستانی، مجموعه ای از حقوقدانان ایرانی و غیرایرانی از نقاط مختلف دنیا از جمله شامل دادستان های سابق دادگاه رسیدگی به جنایت علیه بشریت در یوگسلاوی سابق، استراتژی دقیق و معینی را تعقیب می کردند.

اهداف ما عبارت بودند از:

۱ـ ثابت کنیم نقض حقوق بشر در دهه ی شصت در ایران با تعریف جنایت علیه بشریت در “قانون بین المللی” تطبیق می نماید.

۲ـ مسئول این جنایت علیه بشریت حکومت ایران است.

از آنجا که شخص معینی را به عنوان متهم در محل اجلاس متهمان نداشتیم، کوشش ما بر گذاشتن مسئولیت این عمل بر حکومت ایران متمرکز بود. ما از حکومت جمهوری اسلامی دعوت کرده بودیم تا برای دفاع علیه اتهامات خود نماینده ای به دادگاه گسیل نماید که متأسفانه جمهوری اسلامی در این مورد اقدامی نکرد.

جنایت علیه بشریت توسط دادگاه بین المللی جنایی (اساسنامه رم) به شرح زیر تعریف می شود:

ماده ۷:

جنایت علیه بشریت

۱ـ برای مقاصد به کار رفته در این اساسنامه “جنایت علیه بشریت” عبارت است از: انجام هر یک از اعمال ذیل که به عنوان بخشی از یک حمله سازمان داده شده علیه گروهی غیرنظامی که به شکل گسترده و یا سازمان یافته صورت گیرد.

الف) قتل

ب) نابودسازی

پ) برده داری

ت) اخراج یا انتقال اجباری جمعیت

ث) محبوس ساختن یا دیگر اشکال محرومیت شدید از آزادی جسمی که نقض کننده مفاد اساسی حقوق بین الملل باشد.

ج) شکنجه

چ) تجاوز جنسی، بهره کشی جنسی، فحشای اجباری، حاملگی اجباری، عقیم سازی اجباری یا هر نوع خشونت جنسی دیگر در همان سطح.

ح) آزار و تعقیب یک گروه یا جمعیت مشخص به دلایل سیاسی، نژادی، ملی، قومی، فرهنگی، مذهبی، جنسی به شرحی که در بند ۳ مشخص گردیده یا به دلایل دیگری در سطح جهان براساس قوانین بین المللی در ارتباط با هر یک از اعمالی که در این بند یا هر جرم دیگری که در حیطه ی صلاحیت این دادگاه باشد به عنوان یک عمل غیرمجاز به رسمیت شناخته شده باشد.

خ) ناپدیدشدن اجباری

د) جنایت نژادپرستی

ذ)…

کار ما تنها این نبود که ثابت کنیم این نقض حقوق بشر در ایران در مورد این قربانیان انجام شده، بلکه باید ثابت می کردیم این اعمال به طور گسترده یا سازمان یافته بوده است. برای اثبات مسئولیت حکومت باید ثابت می کردیم که این اعمال به دستور عوامل حکومت انجام شده است.

رأس ساعت ۹ صبح شش قاضی، همگی قضات مستقل از کشورهای مختلف دنیا که هرکدام دارای مشاغل سطح بالا در امور قضایی ملی و بخش های مختلف سازمان ملل بوده اند به دادگاه وارد شدند. گوشی هایی که ترجمه ی همزمان فارسی و انگلیسی را پخش می کرد، بر روی گوش ها گذاشته و تریبونال شروع شد.

کاوه شهروز عضو تیم دادستانی دادگاه ایران تریبونال

***

بر روی هم دادستان ها ۱۹ شاهد را به دادگاه معرفی کردند (این شهادت ها به ۷۵ مورد شهادت انجام شده در کمیسیون حقیقت یاب در لندن اضافه می گردد) ۱۶ نفر از این افراد مستقیم یا غیرمستقیم در سال های ۶۰ مورد آزار جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند. آنها از گروه های مختلف سنی، احزاب سیاسی، قومی و مذهبی بودند و سه شاهد دیگر متخصصانی در رابطه با ایران بودند. اول آقای موریس کاپیتورن نماینده ی مخصوص سابق سازمان ملل در ایران، دیگری خانم اَن بورلی گزارشگر سازمان عفو بین الملل در ایران در سال های ۶۰ و نفر سوم هدایت الله متین دفتری نایب رئیس سابق کانون وکلای ایران (نوه ی آقای دکتر مصدق). این سه در مورد مسائل قضایی ایران توضیح دادند.

در طی سه روز، قضات شهادت های تکان دهنده باورنکردنی از شهودی که در سنین زیر ۱۸ سال دستگیر شده بودند، شنیدند. این افراد به خاطر پخش روزنامه شکنجه شده و خشونت وحشتناکی را تحمل کردند که آثار آن هنوز در اعمال و کردار ایشان مشهود است و همچنین شهودی که پدران، مادران، عموها، خاله ها و برادران آنها بدون محاکمه اعدام شده بودند.

دادگاه در جریان شکنجه ای به نام تابوت (قیامت) قرار گرفت که در آن زندانی تحت فشار قرار می گرفت تا هفته ها در سکوت کامل و بدون تکیه به چیزی در فضای بسیار کوچکی بدون حرکت بنشیند.

دادگاه شهادت کسانی را شنید که در مقابل هیئت مرگ سال ۶۷ قرار گرفته بودند. هیئتی که مسئول کشتارهای جمعی زندانیان سیاسی با دادگاه های کمتر از دو دقیقه بود. این شهود افراد خوش شانسی بودند که فرصت زنده ماندن یافته اند، اما بیشتر کسانی که آنها می شناختند اعدام شده بودند.

شاید بهت آورترین شهادت مربوط به توّابی بود که پس از توبه از افکار خود مجبور شده بود ماشه را بر روی زندانیان دیگر بچکاند و تیر خلاص بزند.

***

بعد از سه روز شهادت های دردناک، دادستانی وظیفه ی خود را به انجام رساند. ما مطمئن بودیم که تجاوز به حقوق بشر،

گسترده، سازمان یافته و به دستور حکومت ایران انجام شده است.

شرکت کنندگان در دادگاه عکس عزیزان جانباخته شان را نشان می دهند

قضات پس از ساعت ها تأمل و سنجش موارد با رأی مختصر خود بازگشتند. آنها اعلام کردند با نظر دادستان ها موافقند و رأی کامل و مشروح طی یک ماه انشاء می گردد.

ما مطمئن هستیم رای کامل و مشروح هم با خواسته های ما مطابقت خواهد داشت و با تعداد زیاد شهود و اسناد در حقیقت هر رأی دیگری به جز آن غیرممکن است.

من فکر می کنم با اعلام رای مشروح و کامل بخشی از عدالت اجرا شده است. البته عدالت کامل وقتی اجرا شده خواهد بود که مجرمان در پشت میله های زندان باشند، اما در هر حال بخشی از عدالت بهتر از بی عدالتی کامل است.

مهم است که در زمانی که منتظر رای کامل هستیم در مورد گام بعدی فکر کنیم. تریبونال یک واقعه ی تاریخی بود که نباید اجازه داد انرژی ایجاد شده از این طریق به هدر برود.

به باور من قدم بعدی آن است که حکم ایران تریبونال را جهت لابی کردن برای کشورهای مختلف دنیا از جمله کشور کانادا استفاده نماییم تا این دولت ها اعدام های سال ۶۷ را رسماً به عنوان جنایت علیه بشریت بشناسند. فقط از این راه است که جامعه ی بین الملل متوجه انجام این جنایت وحشتناک در ایران سال ۶۷ خواهد شد.

به عنوان الگو می توان به کامیونیتی ارامنه نگاه کرد که سال های زیادی را صرف لابی گری در کشورهای مختلف کرده اند تا کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ در کشور عثمانی را به عنوان نسل کشی بشناسند.

***

گرچه از نظر روانی بسیار ناراحت کننده بود، اما ایران تریبونال با هر معیاری یک موفقیت بزرگ بود. توجه رسانه های جمعی دنیا را جلب کرد (مجله اکونومیست و روزنامه گاردین آن را گزارش کردند). در این جلسه سندی صادر می شود که در آینده در دادگاه واقعی می توان آن را مورد استفاده قرار داد و به دنیا نشان داد که قربانیان جمهوری اسلامی هنوز برای آزادی خود به مبارزه ادامه می دهند.

اما برای من مهمترین موفقیت اجازه یافتن قربانیان برای سخن گفتن در مورد دردهای کشنده ای بود که تحمل کرده اند و برای دهه ها دنیا به آن توجهی نکرده است. در جایگاه شهود شاهدان گریستند در حالی که توضیح می دادند چه بر سرشان آمده است، اما همگی با وقار باورنکردنی نشان دادند که تنها به دنبال عدالتند.

آخرین صحبت من در تریبونال با شاهدی بود که در دادگاه از او شهادت گرفته بودم. او و خانواده اش شکنجه ی غیرقابل تصوری را تحمل کرده بودند. او در زمان صحبت با من قبل از دادگاه گریه ی زیادی کرده بود. به من می گفت پاره ای از آنچه بر او گذشته است آنچنان دردناک است که از من خواست درباره ی آن در جایگاه از او سئوال نکنم هرچند قانونا به موضوع مربوط می شد.

در زمانی که در آخرین مرحله از کاخ صلح خارج می شدم از او سئوال کردم چه احساسی دارد؟ گفت: واقعا در پرواز به هلند مضطرب بودم. نمی دانستم آمادگی آن را دارم که درباره ی وحشتی که من و خانواده ام تحمل کرده ایم صحبت کنم یا نه؟ اما از این که آمدم و صحبت کردم خوشحالم. گرچه آزاد شده بودم، ولی در تمام ۲۵ سال گذشته خود را زندانی حس می کردم. دلم نمی خواست در زندان باشم و امروز برای اولین بار احساس می کنم آزادم.