پژوهشی در رابطهی انسان و عدد در گذر تاریخ
بخش ششم
سه
ادامه
دامنهی کاربرد عدد ۳ در تاریخ و فرهنگ و ادبیات و دینها چنان بیکرانه است که میتوان آن را طبیعی و یکی از بنیانهای هستی انگاشت. به طور نمونه، آیا تصادفیست که واژگان زبان سه رکن اصلی دارد: نام، صفت، فعل!؟ یا حالت رویدادهای یک فعل در زبان سه شکل دارد: گذشته، حال، آینده!؟
یک نمونهی جالب دیگر اینکه، فیساغورس از کسانیست که برای عدد ۳ اهمیت ویژهای قایل بود. وی مثلث را که از سه گوشه و سه خط به وجود آمده، آغاز گسترش دریافتهای کیهانی میدانست. نمونههای دیگر:
در سرودهای مربوط به مریم باکره، سه نام یا سه جلوه برای او ذکر شده است: مادر، باکره، ملکه
در ریگ ودای هند، ترکیب خدایان سه گانه به فراوانی دیده میشود، از جمله: اگنی(Agni)، سوما(Soma)، گاندهاروا Gandharva))
سه جنبهی خورشید اهمیتی همپایهی سه گام ویشنو دارد، که در واقع نمادِ همان سه جنبهی خورشیدند.
گروههای ۳۳ خدایی (۳×۳۳) نیز وجود دارد که در مهاباراتا* به ۳۳۳۳۳ گسترش یافته است.
بزرگترین جلوهی سه گانگی در کیش هندو، ترکیب براهما (آفریدگار)، شیوا (ویرانگر)، ویشنو(برپا دارنده) می باشد. این سه، بعدها به عنوان سه جنبه یا تجلی یک حقیقتِ دست نیافتنی توضیح داده شده است.
در کیش بودایی مهایانه، به ویژه گسترهی ژاپنی آن، سه نیروی آسمانی توسط آمیدا، شِی شی، و کوانون جلوهگر میشوند
در ایلیاد هومر از سه خدای زئوس، آپولو، و آتنا یاد شده است.
در مصر باستان، مذهب درباری شهر تبس سه خدا به نام آمون، چونسو، و موت (زنخدا) داشته، در حالی که در مذهب سرّی سه خدای دیگر، یعنی اوزیریس، ایزیس، و فرزند آن دو، هوروس را نیایش میکردند.
به این ترتیب می بینیم که تثلیث (پدر، پسر و روحالقُدس) هماهنگی کامل با جریان تاریخی دیگر مذهب های باستانی دارد و شاید که اهمیت و تقدس ۳ را از آنها به ارث برده باشد.
در ایران باستان، کیش زرتشت بر ۳ اصلِ پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک استوار گردیده است
کیمیاگران یا شیمیدانان سدههای میانه از وجود و فعالیت ۳ عنصر یا مادهی اسید، باز، نمک در بدن نام میبرند. شیمیدانهای امروز هم مواد را به همین ۳ عنصر بخش میکنند؛ و در فیزیک از روابط سه گانه بین جرم، نیرو، و چگالی سخن میرود.
در قرآن و ادبیات صوفیانه از سه گونه نفس سخن رفته است: امّاره(فرمانروا)، لوّامه(ملامتگر)، و مطمئنه(آرام شده).
از ابونصر فارابی نقل شده است که با نی سه گونه نغمه مینواخته: با نخستین نغمه شنوندگان را شاد و خندان میساخته، با دومی به گریه میانداخته، و با سومی شنونده را خواب میکرده است.
صوفیان سفر معنوی انسان را شامل ۳ مرحله میدانند: شریعت، طریقت، حقیقت. صوفیان همچنین بر این باورند که ذاکر و مذکور سرانجام با ذکر “یکی” میشوند(۳ تبدیل میشود به ۱)، همچنان که عاشق و معشوق در پیوند نهایی در عشق فانی میشوند و تنها عشق باقی می ماند. باز هم در تصوف میخوانیم که: مردم ۳ گروهاند: عوام، خواص، و خواصِ خواص.
در کتاب عهد عتیق آمده است که خداوند از ابراهیم سه حیوان خواست که هرکدام سه سال داشته باشند: گاو ماده، بز ماده، و قوچ (باب ۱۵، پیدایش، آیه ۹).
در روم باستان برای خدایان معمولن ۳ حیوان قربانی میکردند: یک خوک، یک گوسفند، و یک گاو اخته؛ یا یک خوک، یک گاو، و یک قوچ.
حضرت یونس ۳ شبانه روز در شکم ماهی(نهنگ) بود و با ۳ ظلمت رویارو شد: ظلمت نفس، ظلمتِ درون خویش، و ظلمتِ شبِ دریا.
در داستان زایش مسیح میخوانیم که مژدهی زایش مسیح را به عنوان پیامبر خدا، ۳ مغ فرزانه به اورشلیم بردند و به زیارت نوزاد رفتند. در انجیل یوحنّا آمده است که رستاخیز مسیح ۳ روز پس از به صلیب کشیده شدن روی داد و ۳ نوبت بر شاگردانش ظاهر گردید. عیسا مسیح، آن گونه که خود به زبان آورده، ۳ نقش برای خویش قایل بوده: راه (طریقت)، حقیقت، و زندگی.
سرستون برج امپراتوری مائوریان (Mauryan)** که توسط امپراتور اشوکا (Ashoka) در ۲۴۰ سال پیش از زایش مسیح ساخته شده، بالاتنهی ۳ شیر به هم چسبیده است که به ۳ جهت نگاه میکنند.
بی استثنا، در همهی فرهنگها، و حتا قصههای خرافی، حضور عدد ۳ به صورتهای گوناگون فراوان به چشم میخورد. ما خود در روایتها، قصهها، و افسانههای دوران کودکی، همیشه با عدد ۳ سر و کار داشتهایم. بارزترین و جاری ترین حضور این عدد را پای سفرهی عقد میبینیم که تا شخص عقد کننده سه بار خطبه را تکرار نکند عروس بله نخواهد گفت! زبانزد بسیار معروفی هم داریم که میگوید، “تا سه نَشِه بازی نشه – یعنی کار گره خورده درست نخواهد شد مگر آنکه ۳ بار تکرار شود!
چهار
می توان انگاشت که نخستین بار که انسان در طبیعت با عدد ۴ رویارو شده مشاهدهی چهار حالت تکراری و مشخص ماه در آسمان بوده است: هلال(طلوع)، تربیع، بدر، و محاق که هر ۲۸ یا ۲۹ روز یک بار تکرار می شود. گویا همین چهار حالت ماه بوده که برای انسان اولیه، بنیان زمان سنجی قرار گرفته است.
جلوه اساسی و آغازین دیگر برای آشنایی انسان با این عدد، کشف و شناخت ۴ عنصر بنیادی هستی یعنی آب، خاک، باد، و آتش است که در همهی فرهنگها، شاید با اندک دگرگونی چهره مینماید. اشاره خیام در چهارپارهی زیر به همین چهار عنصر (و هفت اختر) میباشد:
ای آن که نتیجهی چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
مِی خور که هزار بار بیشت گفتم
بازآمدنت نیست چو رفتی رفتی
بعدها که انسان هوشمندتر شد با نگاه دقیق تری به نقاط برآمدن و فروشدن خورشید در خط افق و تکرار آن پس از مدت زمانی مشخص (یک سال خورشیدی) چهار فصل را شناخت و اهمیت این عدد در زندگی، هستی، و طبیعت بر آو آشکار گردید و در نتیجه جنبهی تقدس به آن داد.
کشف چهار جهت اصلی بر روی کرهی زمین و اهمیت یافتن آن، نقطه عطف دیگری بود که ۴ را با زندگی انسان پیوند داد. چنان که امروز با بررسی تاریخ و فرهنگ ملتها حتا در قاره آمریکا و پیش از کشف آن، به آسانی میتوان به نقش ۴ در جامعه پی برد. احتمالن بر پایه کشف چهار جهت اصلی بوده که در زمان های اولیه زمین را چهارگوشه تصور میکرده اند.
بدین ترتیب و بر پایهی آن کشفیات، جلوه های گوناگونی از ۴ در تصویرها، روایتها، و قصهها به وجود آمد که بیشتر جنبه تقدس و الوهیت دارد. در آثار بجا مانده از تمدنهای باستانی، مثلن تمدن چین، اهمیت ۴ به آن اندازه بوده و هست که شکل چهارگوشه (مربع) به صورت یک اصل درآمده (قانون فنگ چی***) و پایهی شکلبندی کشتزارها و خانهها و روستاها قرار گرفته است.
بررسیها نشان می دهد که با گذر انسان از دوران پیش از تاریخ به تمدنهای بعدی، چهرهی “چهار” رنگ قدسیتری به خود گرفته و همان اندیشه چهارجهت به صورت چلیپا (صلیب) در شکلها و طرحهای گوناگون، و گاه در یک دایرهی بسته، کاربردی فراوان پیدا کرده است.
احتمال نزدیک به یقین این است که چلیپا (صلیب) اساسن از پیوند چهار نقطه در چهار جهت اصلی (خاور به باختر و شمال به جنوب) به وجود آمده؛ اما در کیشها و آیینها به دلیل حضور آن در طبیعت، جنبهی مذهبی و قدسی به خود گرفته است.
در مصر باستان خط هیروگلیف علامتی داشت به شکل صلیب که نماد و مفهوم “نمیرایی” بود. مصریان باستان خداگونهای را پرستش می کردند که “خدای چهار جهت” نام داشت.
در کیش مسیحی سخن از چهار فرشته می رود که مظهر گسترهی قدرت پروردگار بر کل هستی هستند. در رویای حزقیال نبی از “چهار مخلوق” نام برده شده که نماد چهارگونه از جانداران اصلی یا مهم هستند: انسان، شیر، گاومیش، و عقاب. جایگاه این چهار موجود در آن رویا، در کنار تخت الاهی (عرش) می باشد.
در کیش هندو “براهما” و خداگونهها هر کدام دارای ۴ سر هستند، که بی ارتباط با چهار جهت نمی باشد. “شیوا”، خدای بزرگ هندو نیز دارای ۴ دست است و در رقص خود به گونهای نمادین جهان را منهدم می کند و از نو می سازد. در سازمان اجتماعی هندوان، مردم به ۴ طبقه یا “کاست”، تقسیم میشوند که هر یک جایگاه ویژه خود را دارند و با دیگران نمیآمیزند: برهمنان، رزمآوران، مردم عام، و بردگان. در چین نیز چنین طبقه بندی چهارگانه وجود دارد.
پزشکی قدیم ایران بنیادش بر چهارگونه طبع (خلط) طب بقراط بوده است. بقراط عقیده داشت که خون از چهار جزء صفرا، ماده سرخی، بلغم (ماده سپید)، و سودا (ماده زرد) تشکیل شده است. در این نظریه بار دیگر پیوند انسان با عدد ۴ در هستی نمایان می گردد. پورسینا نیز که “شاهزاده”ی علم پزشکی نام گرفته، طب ایرانی را بر پایهی همین چهار طبع بنیان نهاده است****.
در قدیم، اصولن باور کلی بر این بوده که جهان از ۴ عنصر(عناصر اربعه)، یا چهار ارکان، یا چهار آخشیج به وجود آمده است: آب، خاک، باد، آتش. این ۴ عنصر را پایه و اساس همه چیز میدانستند.
صوفیان چهار عنصر را به ۴ نفس تشبیه کردهاند: آتش را به نفس اماره، باد را به نفس لوامه، آب را به نفس مُلهِمه، و خاک را به نفس مطمئنه. در عرفان، هچنین، گفته شده که سفر معنوی سالک شامل ۴ منزل است: سفر از ناسوت (زندگی بشری) به ملکوت (جهان فرشتگان)، از ملکوت به جبروت (جایگاه قدرت الاهی)، از جبروت به لاهوت (الوهیت).
در احکام اسلامی نیز حضور عدد ۴ چشمگیر است، از جمله:
اجازهی داشتن ۴ زن عقدی
لزوم حضور ۴گواه عادل برای اثبات اتهام
لزوم ۴ بار اعتراف داوطلبانه برای مسجل شدن جرم
پس از پیامبر ۴ خلیفهی راشدین جانشین او شدند
۴ تکبیر بر جنازهی مرده
کودک مسلمان وقتی سنش به چهار سال و چهار ماه و چهار روز رسید باید با کلمههای قرآنی آشنا گردد.
کابالا، عرفان یهود، کیهان را شامل ۴ عالم می داند: آتسیلوت (عالم فیض)، بریا (عالم آفرینش)، پتسیرا (عالم تشکل)، عسیا (عالم چیزهای رویت پذیر).
در فرهنگهای قومی باستانی قارهی آمریکا هم به نظر می رسد حتا امروز، عدد ۴ جایگاه ویژهای دارد. در جامعهی مردم “مایا” در برکاتان مکزیک، مردم باید در کشتزارهای ذرت که منطبق بر چهار جهت اصلی ترتیب داده شده کار کنند. همچنین مراسم پیوستن کودک به جامعه در چهارسالگی انجام می گیرد.
بجا به نظر می رسد که بخش عدد ۴ را با دو زبانزد پارسی پایان دهیم: “چهارچشمی پاییدن” و “چهاردستی قاپیدن”.
(ادامه دارد)
* سرودهای حماسی از سدهٔ پنجم یا ششم پیش از میلاد به زبانِ سانسکریت و به همراهِ رامایانا یکی از دو حماسهی تاریخِ هند است.
** شعبه ای از مردم هند باستان بودند که هند شمالی را در ۳۲۲ تا ۱۸۴ پیش از میلاد متحد ساختند.
*** فانگ چی به معنای باد و آب است، یک فلسفه و فن باستانی در چین است و برای پیدا کردن دکوراسیون مناسب و چیدمان درست اشیا در ساختمان های مسکونی، تجاری، باغ و غیره استفاده میشود تا بهترین اثر را بر سلامت، شادی، موفقیت، هماهنگی و به طور کلی انرژی مثبت “چی” داشته باشد.
**** بول چون سرخ آید از خون است
زردی آن علامت صفرا
ور سپیدست بلغمش سبب است
ور سیاه است باشد از سودا