چقدر خوشحالم که رامنی انتخاب نشد. انصافن لیاقت چنین پست حساسی را نداشت. کسی که بعد از انتخابات می رود دست رقیبش را می فشارد و با لبخند به او تبریک می گوید به درد لای جرز می خورد نه  ریاست جمهوری.

هرکجای دنیا که بود! وقتی یکی ازکاندیداها می دید آراء رقیبش راستی راستی بیشتر است، مثل برق و شبانه صندوق ها را عوض می کرد، به لباس شخصی هایش دستور می داد دسته دسته ورقه تا نشده بریزند  توی صندوق های جدید، جوری که صبح که رقیب از خواب بیدارشد ببیند جا تره و بچه نیست. بعد هم خیلی ساده  دوربین تلویزیون را می آورد دم صندوق و می گفت مردم بینید. حاجی اوباما بیشتر رای آورده یا من؟

اگر رامنی عرضه داشت می آمد جلوی تلویزیون و می گفت بگم؟ بگم؟ بگم که خانم اوباما تصدیق کلاس شش ابتدائی اش را با پارتی بازی گرفته یا نگم؟

این بی لیاقتی نیست که آدم به رقیب انتخاباتی اش بگوید من شکست را می پذیرم و به شما که پیروز انتخابات هستید تبریک می گویم؟ پس احساست کو؟ انسانیتت کجا رفته؟

من اگر بودم براساس آنچه دیده ام و یاد گرفته ام، اول سعی در تخریب شخصیت اوباما می کردم بعد یواش یواش زیرآبش را می زدم و او را می فرستادم آنجائی که عرب نی انداخت، یعنی به حصر خانگی! وقتی یک سالی توی حصر خانگی آب خنک خورد، کم کم حالش جا می آمد و می فهمید یک من ماست چقدرکره داره!

 

زیمبابوه، الگوی ایران؟!

نه جانم اشتباه می کنید، این مادرمرده دزد نیست و بانک نزده است. آدم درمانده ایست که برای خرید چند قلم جنس به سوپرمارکت می رود!

اینجا زیمبابوه است. نرخ تورم ۲۳۱ میلیون در سال است و۲۵ میلیون دلار زیمبابوه برابر است با یک دلارآمریکا بنابر این  قدر دلار سه چهار هزارتومانی کشورتان را بدانید و اینقدر غر نزنید.

اصولا ما مردم نق نقوئی هستیم. روزی صد تا ایمیل برای همدیگر می زنیم  که سی و سه سال پیش دلار هفت تومان بود و الان سه هزار تومان است در حالی که اگر آدم خوش بینی باشیم می توانیم بنویسیم که خدا را شکر در مملکت ما یک دلار آمریکا سه هزارتومان است و در زیمبابوه  ۲۵ میلیون دلار زیمبابوه است و اسم هردوی آنها هم دلار است!

نمی دانم می دانید که بازی با اسکناس، یکی از شیرین ترین بازیهاست یا نه؟ از آنهائی که سه هزارمیلیارد تومان اختلاس کردند بپرسید، حرف من را تائید می کنند. اگرکوهی از اسکناس شبیه آنچه بغل این باباست به شما بدهند از شمارش و دسته کردن و بسته بندی آنها کیف نمی کنید؟ من که کیف می کنم. سردمداران کشور ما هم این را می دانند و برای همین تمام تلاش شان این است که پول ما هم به پول زیمبابوه نزدیک شود و مقداری از وقت بی ارزش مردم به جای آنکه صرف دیدن سریال های تکراری و آبکی شود، صرف شمردن اسکناس که کاریست لذت بخش بشود.

البته تا پول به بی ارزشی پول زیمبابوه شود راه درازی در پیش است و شاید تا آخردوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد طول بکشد، ولی نا امید نباید بود و غرولند نباید کرد. فقط باید نشست و منتظربود تا به آن دوران طلائی برسیم.

برای آنکه حظ بصری برده باشید عکس جدیدترین اسکناس زیمبابوه را که صد میلیارد دلار عرزش! دارد برایتان همینجا می گذارم تا از دیدن قیافه اش کیف کنید. می توانید مثل من  یک فتوکپی هم از رویش بگیرید و بگذارید توی کیف پولتان و هروقت احساس بی پولی کردید، با یک نگاه به این رقم، جگرتان حال بیاید.

فقط یادتان باشد که با این صد میلیارد دلار، سه تا تخم مرغ بیشتر نمی شود خرید!

راستی قبل ازاینکه تشریف ببرید سراغ مطلب بعدی یادم رفت بگویم که سفارت آلمان در ایران دیگر تومان و ریال قبول نمی کند و اگر ویزا می خواهید یا کار دیگری دارید یادتان باشد که یورو همراه ببرید. یورو از کجا بیاورید؟ از دلال ها بپرسید، راهنمائی تان می کنند.

ده میلیون ایرانی خوشبخت

 

آقا اینکه صحیح نیست همینطور الکی چشممان را ببندیم، دهانمان را بازکنیم و بگوئیم همه مردم ایران بدبختند. یک بلانسبتی هم باید گفت آخه .

چنین قضاوتی واقعن بی انصافی است چون رئیس سازمان نهضت سواد آموزی شخصاً تعداد بی سوادان کشور را نزدیک ۱۰ میلیون، یعنی ۹ میلیون و۷۱۹ هزارنفراعلام فرمودند.

حالا حتمن می پرسید تعداد بی سوادان کشور چه ربطی به خوشبختی و بدبختی دارد ؟

دارد جانم، دارد. کسی که سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد صبح به صبح اینهمه خبر بد را نمی خواند. پول خرید کتاب و روزنامه و مجله را صرفه جوئی می کند. از آمار بیکاران، و آدمهائی که زیرخط فقر زندگی می کنند بی خبر است. خبر ندارد که چقدر دختر تن فروش در تهران داریم، کاری به تعداد معتادان ندارد. نمی داند و نمی خواند که چرا زنان زندانی اعتصاب غذا کرده اند چون خبر ندارد بازرسی بدنی یعنی اینکه به آدم میگن …. ولش کن بابا …واسه چی شرح بدهم؟ بی سوادها که نمی خوانند، باسوادها هم که می خوانند و می دانند اما در فیس بوک هایشان سرگرم نوشتنِ “دوسِت دارم می دونی که این کاردله” هستند!

آزادی بیان که شاخ و دم ندارد!

 

آقای غلامعلی حداد عادل، شخصیتی که شانزده هفده تا شغل دارد و اول برج که می شود عزا می گیرد که اول به کدام سازمان مراجعه کند و اول کدام حقوقش را بگیرد، فرموده اند نمایشگاه مطبوعات، نمادی از وجود آزادی بیان درکشور است.

ایشان هنگام توضیح برای یکی ازکسانی که دراینمورد شک کرده بود، فیلم حمله به  نوری زاد  را از جیبش درآورد وگفت بی انصاف،  این آزادی بیان نیست که در نمایشگاه مطبوعات، اینهمه جمعیت افتاده اند دنبال یک نفر و هرچی از دهانشان درمیاد بهش میگن؟!

حساب کنید چند می ارزید!؟

یک خبرجالب برای همه. اگر چهارشانه و به قول معروف استخواندار هستید قدرخود را بدانید. استخوان دنده که نیم مثقال گوشت دارد و با آن فقط می شود آبگوشت بارگذاشت، کیلوئی ۴۵۰۰ تومان شده است.

با این حساب حتی منهم که چهارتا پاره استخوان بیشتر نیستم، آدم با ارزشی شده ام!

یک خبرخوش

 

خدا را شکر که بالاخره یک خبرخوش هم خواندیم: عفاف و پوشش آقایان هم ساماندهی می شود!

هرچه به این خانم ها می گفتیم عجله نکنید، برابری حقوق زن و مرد بالاخره در مملکت ما هم عملی می شود، مگر باورشان می شد؟

یکی شان توی روزنامه می نوشت کجای دنیا دیگران برای لباس مردم تصمیم می گیرند؟ و یکی شان توی اینترنت.

یکی می نوشت یک آقاهه را دیدم که دکمه یقه اش باز بود یک حالی شدم که نگو و دیگری می گفت مردی را دیدم با پیراهن نارنجی و هوش از سرم رفت.

می نوشتند: چرا آقایان اجازه دارند با پیرهن آستین کوتاه وسوسه انگیز به خیابان بیایند و ما مجازیم فقط یک چشممان را از چادر بیرون بگذاریم؟ و آنقدر راجع به نابرابری حقوق زن و مرد گفتند وگفتند و نوشتند و نوشتند که بالاخره مسئولان گفتند جهنم، طرح برابری حقوق زن و مرد یا همان “یا روسری، یا توسری” را برای آقایان هم اجرا می کنیم!

حمید شاه آبادی، معاون امور هنری وزارت ارشاد در گفتگو با خبرگزاری فارس اعلام کرد برنامه های رعایت عفاف و پوشش در مورد آقایان از سال ۹۲ عملیاتی می شود. به گفته ایشان طرح شناسه یکپارچه سازی مد و لباس ایرانی اسلامی “شیما” در مورد آقایان هم اجرائی می شود و لباس هائی که شناسه دارند در جامعه رواج می یابد.

این لباس چه شکلی خواهد بود را می توانید از اولین آخوندی که سرراهتان دیدید بپرسید!

مرغ تریاکی

 ذهن خلاق و مبتکر ما مردم ایران هرروز پدیده جدیدی به وجود می آورد.

تازه ترین نمونه این خلاقیت، تریاکی کردن مرغ هاست! می دانیم که در حال حاضر تریاک مثل نقل و نبات دراختیار همه ایرانی هاست و از خیار هم ارزانتر است، به این دلیل بعضی از مرغداران به این فکر افتاده اند که مرغ های نگون بخت را از این موهبت الهی برخوردارکنند.

به گزارش سایت پیک نت، برخی از مرغداران چند روز مانده به خداحافظی با مرغ ها، مقداری جزئی تریاک را در آبی که به مرغ ها می دهند حل می کنند و بخورد آنان می دهند تا مرغ ها آن چند روز را به استراحت مطلق بپردازند، به دستشوئی مراجعه نکنند و در نتیجه وزن شان بیشتر شود.

یکی از این افراد که از قضای روزگار طرفدارحمایت از حیوانات هم هست به خبرنگار ما می گفت به کی به کی قسم من موقع سر بریدن مرغ ها دچار عذاب وجدان می شوم  و همینطور استغفارمی کنم و دعا می خوانم و به مرغ ها فوت می کنم تا از عذاب آنها موقع کباب شدن کم کنم.

او می گفت من یکی تریاک به این نازنینی را به این دلیل به خورد مرغ هایم می دهم که موقع سربریدن در عالم هپروت باشد و اصلا نفهمد چی به چی هست و اصلا قصد اضافه کردن وزن آنها را ندارم. این کار به نفع مردم هم هست و بعد از خوردن مرغ های تریاکی می توانند کنار سفره دراز بکشند و یک چرت راحت بزنند!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.