شماره ۱۲۰۱ ـ پنجشنبه ۳۰ اکتبر ۲۰۰۸
در روزهای ۳، ۴ و ۵ اکتبر ۲۰۰۸، هشتمین کنفرانس “همایش سیاسی ـ مشورتی زنان” در دانشگاه دوسلدورف آلمان با شرکت بیش از ۲۰۰۰ زن و مرد برگزار شد. این کنفرانس هر دو سال یکبار، در شهر دوسلدورف، توسط زنانی از آلمان با گرایشات چپ و همچنین زنانی از ملیتهای دیگر که مقیم آلمان هستند، برگزار میشود(۱) و هربار کمیتهای از میان شرکت کنندگان کنفرانس، به عنوان “کمیته تدارکات کنفرانس آتی” تشکیل میگردد. برخی از فعالان “سازمان زنان هشت مارس (ایران، افغانستان)” در سال ۲۰۰۶، ضمن شرکت فعال در مباحث آن کنفرانس، به عنوان بخشی از کمیته تدارکات برای کنفرانس سال ۲۰۰۸ انتخاب شدند.
اولین روز این کنفرانس، با عنوان”سفر به سوی زنان جهان”، با شرکت بیش از ۲۰ سخنران از سراسر جهان، جلوهای از رنگین کمان جنبش جهانی زنان و تنوع آن بود. هر سخنران به مدت ۱۰ دقیقه، گزارشی از زنان سرزمینش میداد. سخنرانیها اغلب با تصاویری از کار و فعالیت زنان و مبارزاتشان همراه بود.
اولین سخنران روز جمعه، “داما شارما”، از حزب کمونیست نپال (مائوئیست)، نماینده پارلمان نپال و هم چنین سخنگوی اتحادیه زنان انقلابی نپال بود که در مورد جایگاه زنان در دولت جدیدی که پس از سرنگونی شاه و نظام سلطنتی شکل گرفته است، سخن گفت. وی در سخنان خود بر نقش حزب مائوئیست نپال در مورد تغییر و تحولات در موقعیت زنان تاکید کرد. البته کسانی که مبارزات حزب کمونیست نپال (مائوئیست) و اسناد مبارزه جنگ خلق را طی ده سال گذشته مطالعه و دنبال کردهاند، میدانند که بسیاری از دستاوردهای زنان نپال، مثلا ارتقا سطح آموزش و تحصیل زنان، لغو ازدواج های از پیش سازمان داده شده، لغو چند همسری، ممنوعیت خشونت علیه زنان، در هم ریختن نظام کاستی، طی جنگ توده ای که زنان در آن نقش مهمی داشته اند و در پروسه درهم شکستن ساختارهای کهن پدرسالاری، کسب شده است. متاسفانه “داما شارما” اشاره ای به رابطه این دستاوردها و جنگ ده سال گذشته نکرد و گزارش وی تلویحا این درک را می داد که گویا دستاوردهای زنان یک شبه به دست آمده و محصول شرکت حزب کمونیست نپال (مائوئیست) در دولت است.
مهمان عراقی موفق به کسب ویزا نشده بود، اما در گزارش ارسالی وی تاکید شده بود که زنان عراقی، همزمان هم علیه اشغالگری و هم علیه بنیادگرایی مذهبی مبارزه می کنند. سخنرانی از هند (از سازمان زنان مترقی)، سخنان خود را با گفتن “هند یکی از بزرگترین دمکراسی های جهان” است، آغاز کرد. این تعریف از هند را بسیار شنیده ایم. اما شنیدن حکایت ستم و استثماری که بر زنان هند روا می شود، تاکیدی دوباره بر این واقعیت عمیق است که مسئله رهایی و آزادی زنان با “دموکراسی” به معنای حق رای مردم حل نخواهد شد. در هند وحشیانه ترین ستم ها بر زنان در شرایط حق رای و آزادی بیان اعمال می شود. مگر نه اینکه هند بزرگترین پلانتاژ بردگی زنان است.
سخنران از پاکستان، از مبارزات قانونی و اتحادیه ای و تلاش برای متشکل کردن زنان کارگر گفت. وی در سخنان خود اشاره کرد که گاهی ناچارند به تفکرات و اعتقادات مذهبی، به عنوان ابزاری برای نفوذ در میان توده ها و گفتگو با آنان اتکا کنند. این سخنان در حالی گفته شد که بخش بزرگی از زنان فعال در خاورمیانه، افغانستان و پاکستان ناچارند برای برابری و آزادی زنان، مرتبا علیه خرافات و افکار و عقاید مذهبی در میان مردم مبارزه کنند. تجربه بسیاری از فعالان زن نشان داده است که عموما افکار و عقاید مذهبی توجیه و تقویت سرکوب و فرودستی زنان است و نمی توان از آنها برای تبلیغ و اشاعه برابری زن و مرد استفاده کرد.
سخنران مراکشی گفت که زنان کشورش برای رهایی و آزادی خود در مبارزه برای آزادی های دمکراتیک، شرکت فعال دارند. وی تاکید کرد که” استبداد دینی” یکی از آماج های مبارزاتی زنان مراکشی است.
سه تشکل مختلف از افغانستان، “دسته هشت مارچ افغانستان”،”شورای سراسری زنان در آلمان” و “زنان نهضت دمکراسی و ترقی”، مهمانانی از کشور افغانستان بودند. مهمان افغانی از “دسته هشت مارچ” موفق به حضور در این کنفرانس نشد و وجیهه برکزای، یکی از فعالین زنان هشت مارس، بخش هایی از گزارش او را ارائه داد. در این گزارش تاکید شده بود که سنت و مذهب، دو ابزار در هم تنیده شده سرکوب زنان در افغانستان هستند و اشغال امپریالیستی افغانستان هم، زمینه مساعدی برای رشد این دو ابزار سرکوب و نیروهایی که حیاتشان به آموزه های مذهب و سنت، وابسته است، فراهم کرده است. در بستر چنین شرایطی، زنان افغانستان برای رهایی و آزادی خود باید در چندین جبهه مبارزه کنند. در پایان گزارش تاکید شد که «سرنوشت زنان افغانستان، از سرنوشت زنان سایر کشورهای جهان جدایی ناپذیر است و مبارزه علیه اشکال گوناگون شوونیزم مردسالار حاکم بر جهان، یک مبارزه جهانی است. همبستگی مبارزاتی میان مبارزات زنان در کشور های مختلف جهان، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و بدون چنین همبستگی ای، این مبارزات در کشورهای مشخص نمی تواند به صورت اصولی و موفقیت آمیز پیش برده شود.»
مهمان ایرانی، مانا، از فعالان سازمان زنان هشت مارس، ضمن برشمردن سرکوب سیستماتیک دولتی زنان در ایران، به مسئله قوانین ضد زن که سرچشمه اش آموزه های قرآن و شریعت است، پرداخت و کارکرد این قوانین را در زندگی روزانه اکثریت زنان در ایران نشان داد. وی در انتهای سخنرانی خود، به دو گرایش در جنبش زنان ایران اشاره کرد: «این دو گرایش، زنان را بر سر یک دو راهی یعنی انتخاب بین نظام های مردسالار و ضد زن امپریالیستها و یا جمهوری اسلامی قرار داده اند. هر گونه حمایت از یکی از این راهها عملا و به ناگزیر به تقویت آن دیگری منجر خواهد شد. و با تاسف باید گفت که بنیادگرایان مذهبی چه به شکل حکومت جمهوری اسلامی و چه در شکل جنبش های اسلامی در منطقه خاورمیانه، متحدینی در میان برخی نیروهای مترقی و چپ جهان یافته اند. نیروهایی که عملا می بایستی متحد جنبش زنان و سایر جنبش های مترقی و مردمی در منطقه خاورمیانه باشند.» مانا، در پایان سخنان خود، بر استقلال جنبش زنان از این دو قطب ارتجاعی تاکید کرد.
مهمانان ونزوئلایی نقش ویژه ای در این کنفرانس داشتند. قرار است که آنها میزبان “کنفرانس توده ای زنان جهان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا باشند. به همین جهت در چندین نوبت طی کنفرانس صحبت کردند. گزارش آنان از موقعیت زنان در بستر تبلیغات برای دولت”چاوز” و “سوسیالیسم” در ونزوئلا، بسیار کمرنگ و گاه گم بود. نکته قابل تامل در گزارش زنان ونزوئلا، یکی شمردن منافع زنان ونزوئلا با منافع دولت “چاوز” بود. برای حضار روشن نشد که تغییر و تحولات در موقعیت زنان ونزوئلا، تا چه اندازه واقعی و فراتر از وعده و وعید معمول دولت ها رخ داده است. آیا مثل همیشه فعلا زنان باید منافع و مطالبات خود را قربانی منافع “کلی تر” و “مهمتر” کنند؟ یا نه؟! تجربه تاریخی نشان داده است که رهایی و آزادی زنان با درهم شکستن ساختارهای پدرسالارانه طبقاتی گره خورده است! این در حالی است که دولت”چاوز” در پروسه انتخاباتی، قدرت را به دست گرفته و دولت خود را بر همان ساختارهای کهن دولتی سازمان داده است! آیا می توان انتظار داشت با چند رفرم در عرصه سیاسی، منافع زنان در این ساختارهای کهن مردسالار گنجانده شود؟ آیا می توان در مناسباتی که پاشنه اش بر منطق سود و سرمایه داری می چرخد، جاده رهایی زنان را پیمود؟ آیا شریان اقتصاد ونزوئلا از طریق صادرات نفت، با قلب نظام امپریالیستی نمی تپد؟ اگر باور داریم که نظام سرمایه داری خود مولد اشکال ستم و استثمار زنان است و رهایی و آزادی واقعی زنان بدون درهم شکستن نظام سرمایه داری ممکن نیست، در آن صورت دامن زدن به تبلیغات در مورد ونزوئلا به عنوان الگوی رهایی زنان، در نهایت می تواند موجب تضعیف جنبش جهانی زنان شود، جنبشی که در جهان کنونی بیش از همیشه نیاز به انقلاب و درهم شکستن تمام ساختارهای کهن دولتی و ایجاد جهانی دیگر بر مبنای ساختارهای نوین دارد. از سوی دیگر می دانیم که یکی از متحدین نزدیک دولت چاوز، دولت جمهوری اسلامی است و طبعا این موضوع، هر فعال جنبش رهایی زنان، هر فرد انقلابی و کمونیست را به فکر وا می دارد که دولت ونزوئلا نوید چه آینده ای را برای زنان کشورش می دهد که برای تحقق اش در صحنه سیاست بین المللی، باید با یکی از زن ستیزترین دولت های معاصر جهان یعنی جمهوری اسلامی متحد شد؟
گزارش در مورد نکات سخنرانی مهمانان کنفرانس را با برشمردن اسامی سایر کشورها کوتاه می کنم. بخصوص اینکه گفته شد، کلیه سخنرانی ها در کتابی ویژه توسط “همایش مشورتی – سیاسی زنان” منتشر خواهد شد. فقط اشاره می کنم که علاوه بر مهمانان فوق، سخنرانانی از فیلیپین، اکوادور، برزیل، ایتالیا، هلند، روسیه، آلمان، فلسطین، بنگلادش، آرژانتین، کلمبیا و پرو نیز حضور داشتند.
روز دوم کنفرانس، با معرفی نشست ها و کارگاهها آغاز شد. مسئولان و مبتکران این نشست ها و کارگاهها، هر یک به مدت ۲ دقیقه به معرفی خود و موضوع نشست و کارگاهها می پرداختند. در مجموع ۱۷ نشست و ۱۳ کارگاه بین ساعت ۱۳ تا ۱۷ برگزار شد. می توان به نشست «زنان و دختران جوان، فعالانه علیه فاشیسم و راسیسم» با ابتکار زنان “کوراژ”، «دورنمای جنبش جهانی زنان» با ابتکار سابین لئوپولد از حزب “ام ال پ د” و دوروته اشپالینگر از حزب “د کا پ” و «بنیادگرایی مذهبی و زنان» توسط آذر درخشان از تشکل “زنان هشت مارس” و زمان مسعودی از “حزب چپ آلمان” اشاره کرد.
نشست “بنیادگرایی مذهبی و زنان”، با حضور ۷۳ زن و مرد تشکیل یافت. زمان مسعودی و آذر درخشان تعریف خود را از ماهیت بنیادگرایی مذهبی و به طور خاص “بنیادگرایی اسلامی” توضیح دادند. هر دو سخنران بر این نکته تاکید کردند که یکی از ویژگی های بنیادگران مذهبی، تلاش برای کسب قدرت سیاسی و تشکیل حکومتی بر پایه آموزه های بنیادین ادیان است. آذر درخشان تاکید کرد که “بنیادگرایی اسلامی” پدیده ای متعلق به قرن حاضر است و اصولا به این معنا نیست که بنیادگرایان می خواهند با تکیه بر ابزار کهن مثلا “شتر و قاطر” و یا اقتصاد “قسط اسلامی” و یا برده داری حکومت کنند، بلکه آنها از مدرن ترین تکنولوژی قرن، برای تحقق حکومت مذهبی شان استفاده می کنند. وی از ایران به عنوان نمونه مثال زد که چگونه بنیادهای مالی بزرگ در ایران، به طور فشرده ای در نظام اقتصادی امپریالیستی تنیده شده است. فشرده بحث این نشست، نشان دادن “بنیادگرایی اسلامی” به عنوان لایه ای از کل نظام امپریالیستی بوده، حتی اگر لایه هایی از کل این نظام، در مقاطعی در تضاد با بخش های دیگر آن قرار می گیرند، باید به این تضاد، به عنوان تضاد درون یک پدیده واحد نگریست. بد نیست در اینجا به سئوالات و نظرات مهمی که در این نشست طرح شد، اشاره ای شود. یکی از شرکت کنندگان اشاره کرد که امپریالیستها به دلیل نیازهای دوران جنگ سرد، نقش مهمی در تقویت و در برخی جاها شکل دادن جنبش های اسلامی داشتند. زن دیگری ضمن تائید موضع سخنرانان، به تجربه مراکش در زمینه چگونگی رشد جنبش اسلامی اشاره کرد. یکی از حاضران در نشست معتقد بود بحث های سخنران موجب انشقاق در جنبش زنان است و زمینه وحدت را حداقل برای کنفرانس ونزوئلا زیر سئوال می برد. یکی از حضار از او پرسید که زمینه وحدت با چه کسانی زیر سئوال می رود؟ و اصولا وحدت جنبش زنان باید بر چه اصول و مبناهایی شکل گیرد؟ یکی از شرکت کنندگان اعلام کرد که اصولا مبارزه علیه “بنیادگریان اسلامی” خواست چه کسانی است؟ و پایه اجتماعی نیروهای “بنیادگرای اسلامی” چه کسانی هستند؟ او در توضیح سئوال خود گفت که، ما در رسانه ها می بینیم که توده های مردم در این کشورها با حکومت های مذهبی همراهی می کنند، پس شما از مبارزه چه کسانی علیه “بنیادگرایی اسلامی” صحبت می کنید؟ این مباحث، نشان دهنده درک بخش غالب نیروهای چپ کشورهای غربی در مورد جنبش های اسلامی و دولت های مذهبی ای، چون رژیم جمهوری اسلامی ایران بود و این درک، ضرورت پیشبرد مباحث مهمی را در این زمینه در بین نیروهای ضد جنگ و ضد گلوبالیزاسیون نشان می دهد.
در مورد کارگاهها، می توان از «کشتن زنان به نام ناموس، ازدواج اجباری، ناقص سازی جنسی و خودکشی بس است!» توسط دفتر زنان کرد برای صلح و یا «از منشا خانواده تا چشم انداز نوین برابری زنان» توسط مونیکا گارتنر انگل از “ام ال پ د” نام برد. متاسفانه در کنفرانس، زمان ویژه ای برای گزارش از فروم ها و کارگاهها اختصاص داده نشده بود. بنابراین شرکت کنندگان نتوانستند دید جامعی از روند کار کلیه فرومها و کارگاهها به دست بیاورند. فقط از یکی از مسئولان شنیده شد که باید هر نشست، گزارشی از کار خود را مکتوب بفرستد. به هر حال امیدواریم که گزارش فرومها و کارگاهها جمع آوری شده و در دسترس علاقمندان آن قرار گیرد. (۲)
پس از برگزاری فروم ها و کارگاهها، همه شرکت کنندگان به سالن مرکزی، برای انتخابات “کمیته تدارکاتی کنفرانس سال ۲۰۱۰” بازگشتند. زنان و دختران جوان بسیاری خود را کاندید این کمیته کردند. در میان کاندید شدگان برخی از فعالان دو سال پیش نیز دوباره کاندید شدند. شرکت کنندگان توافق خود را با همه کاندیدشدگان این کمیته اعلام کردند.
در سه روز کنفرانس، دمیتیلا از بولیوی، نویسنده کتاب “بگذار سخن بگویم”، در کنار ما بود. او آرام و مسلط و پر شور از مبارزات مردم جهان و تلاش و مبارزه آنان برای ساختن جهانی عادلانه سخن گفت. او علیرغم سالخوردگی، با سخنانی سرشار از امید و مبارزه، نشان داد که هنوز جوانی سیاسی خود را حفظ کرده است.
روز سوم این کنفرانس، به مباحث تدارکاتی برای “کنفرانس توده ای زنان جهان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا، اختصاص داده شده بود. در قطعنامه کنفرانس همایش مشورتی سیاسی ۲۰۰۶، پیشنهاد برگزاری کنفرانسی جهانی برای زنان، در ونزوئلا ارائه شد. در همان قطعنامه گفته شد که «با نوشتن یک نامه به چاوز، رضایت او را برای برگزاری این کنفرانس در ونزوئلا جلب می کنیم، زیرا او مرد شجاعی است و در مقابل امپریالیسم ایستاده است!» (۳) مونیکا گارتنر انگل از حزب “ام ال پ د” اعلام کرد که ایده این کنفرانس را اولین بار او طرح کرده است.
از اکتبر ۲۰۰۶ تا مارس ۲۰۰۸ که ۶ تن از زنان “همایش مشورتی- سیاسی زنان” به ونزوئلا رفتند، کارهای تدارکاتی مختلفی برای تحقق این کنفرانس از جمله تهیه یک فراخوان و یا تماس با سفیر ونزوئلا در آلمان انجام گرفته است. در هفته اول هشت مارس ۲۰۰۸، هیئت های زنان از آلمان، اکوادور، آرژانتین با میزبانی “آنا سوتا”(۴) با یکدیگر ملاقات کردند. در طی یک هفته ملاقات با زنان مختلف و برخی مقامات دولتی ونزوئلا از جمله وزیر زنان این کشور، زمینه های تدارک این کنفرانس فراهم شد. این فراخوان با امضای “کمیته تدارکاتی جنبش زنان «آناسوتو»- ونزوئلا “، “اتحادیه زنان اکوادور برای تغییر” و “شورای سیاسی- مشورتی زنان آلمانی” منتشر شد. (متن این فراخوان و برخی گزارشات سفر به ونزوئلا به زبان های مختلف در سایت رسمی “شورای مشورتی- سیاسی زنان” قابل دسترسی است.)
این بیانیه که مخاطب خود را زنان جهان قرار داده است، به ستم و استثمار زنان در گوشه و کنار جهان می پردازد و نظام امپریالیستی جهانی را دلیل اصلی ستم و استثمار زنان دانسته که اشکال گوناگون ستم و استثمار زنان را تولید و بازتولید می کند. در پانویس این فراخوان به یکی از اشکال سرکوب زنان جهان یعنی “بنیادگرایی مذهبی” به عنوان موضوعی که مورد توافق جمعی مبتکرین فراخوان نیست، اشاره می شود. آن هم در شرایطی که بخش بزرگی از زنان جهان از ایالات متحده گرفته تا کشورهای خاورمیانه و افریقا به طور روزمره سرکوب بنیادگرایی مذهبی را تجربه می کنند.
از همان ابتدای انتشار این فراخوان “فعالین تشکل زنان هشت مارس”، در کمیته تدارکاتی این کنفرانس نسبت به آن موضع انتقادی اتخاذ کردند. در طی روزهای کنفرانس، زنان هشت مارس تلاش کردند تا از طریق بحث و استدلال، زنان شرکت کننده در این کنفرانس را قانع کنند که بدون موضع گیری بر سر بنیادگرایی مذهبی، این پلاتفرم ناکامل بوده و راه را برای سازش بر سر منافع بخش بزرگی از زنان جهان باز می گذارد.
گزارش روز اول زنان هشت مارس در مورد ایران و هم چنین فروم “بنیادگرایی مذهبی و زنان”، تلاشی برای تحلیل از بنیادگرایی مذهبی نه فقط به مثابه یکی از مکانیسم های سرکوب زنان در جهان کنونی، بلکه به مثابه بخشی از ستم و استثمار در نظام امپریالیستی کنونی بود.
پس از این توضیحات، بازمی گردم به ادامه گزارش روز سوم! در ابتدا گروه زنانی که از آلمان به ونزوئلا رفته بودند خود را معرفی کردند. سپس پیام سفیر ونزوئلا در آلمان خوانده شد، او ضمن آرزوی موفقیت برای کنفرانس، به دلیل اجلاس مهمی که با سایر وزرای دولت داشت، از عدم شرکت خود در این کنفرانس پوزش خواسته بود. هم چنین مونیکا گارتنر انگل در مورد چگونگی شکل گیری ایده “کنفرانس توده ای جهانی زنان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا و پروسه تحقق این ایده صحبت کرد. پس از آن زنان ونزوئلا از حمایت دولت شان برای برگزاری این کنفرانس اطلاع دادند و سپس نوبت به شرکت کنندگان در کنفرانس بود که حول “کنفرانس توده ای جهانی زنان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا و فراخوان آن بحث و گفتگو کنند.(۵) در ابتدا دو تن از فعالین زنان هشت مارس، ضمن نقد فراخوان در زمینه بنیادگرایی مذهبی، به توضیح جایگاه آن، چه در مقام دولتها و چه در موقعیت جنبش ها، در سرکوب زنان پرداختند و هم چنین تاکید کردند که علیرغم اینکه، این جریانات با دول غربی و دولت آمریکا به طور خاص تضاد دارند، اما این تضاد آنان، ماهیتی ارتجاعی داشته و هیچ ارتباطی با تضاد مردم جهان با امپریالیستها و نظام امپریالیستی ندارد. یکی از این زنان تاکید کرد که جنبش زنان، نباید منافع زنان را قربانی نیازها و سیاست های این دولت و یا آن سازمان و حزب کند و با اشاره به عنوان فراخوان “کنفرانس توده ای جهانی زنان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا، گفت که، جنبش بیداری زنان نباید چشم خود را بر منافع پایه ای بخش بزرگی از زنان جهان ببندد! همانجا تاکید کردیم که متاسفانه برخی زنان در کشورهای غربی، با تکیه بر تئوری نسبیت فرهنگی، سرکوب زنان در کشورهای خاورمیانه را نادیده می گیرند و برخی پا را فراتر گذاشته و با زنان حکومتی در این کشورها همراهی کرده و معتقد به جنبه های رهائی بخش مذهب برای زنان هستند. (۶)
پس از نقدهای زنان هشت مارس، اعلام شد که صبح امروز قبل از شروع کنفرانس، زنانی که “فراخوان اولیه ونزوئلا” را امضا کرده اند، به توافق رسیده اند که مسئله بنیادگرایی مذهبی را در فراخوان درج کنند و مونیکا گارتنر انگل فراموش کرده است که در گزارش خود آن را اعلام کند!
تغییر فراخوان و افزودن “بنیادگرایی مذهبی” به مثابه شکلی از سرکوب زنان، موجب تقویت همبستگی بیشتر زنان این کنفرانس شد و نشانه ای از ضرورت به کسب تجارب زنان جهان از یکدیگر و ادغام این تجارب و آگاهی در یک ظرف جهانی است. از طریق عمیق تر کردن درک زنان جهان از نظام مردسالارانه و طبقاتی حاکم بر جهان و اشکال پیچیده و متنوعی که این نظام، جهت سرکوب و ستم و استثمار زنان تولید و باز تولید می کند می توان به جنبش قدرتمند و جهانی زنان برای تحقق جهانی عاری از هر شکل ستم و استثمار زنان دست یافت. (۷)
فعالین تشکل هشت مارس از بدو انتشار فراخوان برای”کنفرانس توده ای زنان جهان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا و مشاهده کمبود آن در مورد نقش “بنیادگرایی مذهبی” در سرکوب زنان، مجادله ای پیگیر را برای تقسیم کردن درک و تجارب خود بر سر “بنیادگرایی مذهبی” به ویژه “بنیادگرایی اسلامی” با زنان این کنفرانس به پیش بردند. مسئله، صرفا جا انداختن یک موضع گیری سیاسی نبوده و نیست! بلکه روشن کردن یک واقعیت انکار ناپذیر در نظام امپریالیستی حاکم است. در این کنفرانس هدف ما این نبود که فقط در مورد مسائل زنان ایران و یا افغانستان و عراق صحبت کنیم و یا از منافع آنان دفاع کنیم. مسئله این بود که زنان جهان در مبارزه خود، تجربه و آگاهی کسب کنند و مرتبا این آگاهی و تجارب را به یکدیگر منتقل نمایند. زنان ایرانی همان گونه که نیاز به آموختن از دانش و تجربه دیگر زنان جهان دارند، وظیفه دارند تجربه سه دهه مبارزه و مقاومت خود علیه “بنیادگرایی مذهبی” را، به عنوان شکلی و بخشی از سرکوب زنان در نظام امپریالیستی حاکم بر جهان، به سایر زنان جهان منتقل کنند، حتی اگر در مقابل این تبادل تجربه مقاومت و سختی نشان داده شود! جنبش جهانی زنان پیکری واحد است که با یک نظام جهانی مردسالار و سرکوبگر روبروست، که در هر گوشه جهان شیوه و شکلی را برای استثمار و ستم بر زن و تقویت نظام مردسالاری اتخاذ می کند. غفلت از هر بخش آن و یا سازش با هر بخشی از این نظام به تضعیف کل جنبش جهانی رهایی زنان می انجامد.
این کنفرانس سه روزه بدون کوشش مداوم دهها زن و مرد ممکن نبود. نظم و برنامه ریزی دقیق حکایت از دقت و تلاشی شبانه روزی در تدارک این کنفرانس داشت. تقسیم کار بسیار جدی و مناسب کنفرانس، پیشبرد همه بخش های برنامه ریزی شده را امکان پذیر کرد. در زمینه مالی نیز، بخشی از مخارج این کنفرانس، از طریق پرداخت ورودی شرکت کنندگان تامین می شد. مخارج سخنرانان مهمان، بر عهده گروههای مختلف زنان در هر شهر و منطقه ای بود. هر تشکل و انجمن زنان، هزینه سفر و پروسه اخذ ویزا برای ورود به آلمان را، برای هر سخنران تقبل کرده بود.
در سه روز کنفرانس، شاهد میزهای اطلاعاتی گروههای زنان و هم چنین صنایع دستی ملل مختلف جهان بودیم. سازمان زنان هشت مارس نیز، میزی از مجموعه ای از انتشارات خود به زبان های انگلیسی و آلمانی، برای آشنایی شرکت کنندگان کنفرانس با این سازمان و هم چنین گرفتن تماس های جدید، در گوشه ای برپا داشته بود.
ملاحظات سیاسی در این کنفرانس سه روزه
روح این کنفرانس سه روزه در خدمت” کنفرانس جهانی توده ای زنان در سال ۲۰۱۱ ” در ونزوئلا بود. این مسئله حتی در اجزا برنامه هم قابل مشاهده بود. زنان مهمان از ونزوئلا و برخی زنان دیگر، عملا تبلیغ برای “کنفرانس جهانی توده ای زنان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا را، با تبلیغ برای دولت چاوز و تبلیغ دولت “سوسیالیستی” ونزوئلا ادغام کرده بودند. به نظر می آید برخی گروههای زنان، بویژه برخی مبتکرین این کنفرانس، اهداف متفاوتی فراتر از “جنبش بیداری نوین جهانی زنان” را از برگزاری این کنفرانس در ونزوئلا دنبال می کنند و این مسئله کاملا در سخنرانی ها و برخوردهای زنان ونزوئلا و هم چنین برخی زنان آلمان آشکار بود. برخی سخنرانی ها تلویحا این درک را می داد که در پی شکل دادن جبهه ای “ضد امپریالیستی”، حول سیاست های آقای چاوز هستند. گاه دستور کار کنفرانس، که ایجاد فضایی برای بحث در مورد موقعیت زنان و مبارزات آنان بود و چگونگی دامن زدن به جنبش جهانی زنان! با دستور کار ایجاد جبهه ای حول نیازهای سیاسی دولت چاوز قاطی می شد.
مسئله بالا، حسی بسیار گزنده و نگران کننده، زیر پوست فعالان زن کمونیست و یا زنان انقلابی فمینیست ایجاد می کرد. بویژه برای زنان ایرانی که چنین تجربه ای را در سال ۱۹۷۹ داشته اند! تجربه زنان در ایران در سال ۱۹۷۹یعنی زمانی که هیاهوی ضد امپریالیستی روحانیون، چشمان بسیاری از نیروهای کمونیست، چپ و دمکرات را بر منافع زنان بسته بود! زنان ایرانی با این تجربه می پرسند که آیا بار دیگر منافع جنبش زنان، باید قربانی سیاست این حزب و یا آن دولت شود؟ آیا ما زنان ایرانی حق داریم در مقابل زنانی که ممکن است همان خطای ما را در سال ۱۹۷۹ تکرار کنند، سکوت کنیم و شانه بالا اندازیم که به ما چه؟ یا غیرمسئولانه، صرفا به خاطر منافع برخی احزاب، فضا را برای خواهرانمان در ونزوئلا بیشتر مه آلود کنیم؟ آیا ما حق داریم صرفا زنان سازمان “آنا سوتا” را نماینده میلیونها زن ونزوئلایی بدانیم؟ آیا تجارب تاریخی نشان نداده است که در برخی تغییرات سیاسی در حکومتها، گروههایی از زنان به قیمت منافع میلیونها زن به امتیازاتی دست می یابند؟
جنبش رزمنده جهانی زنان برای زنان ونزوئلا، می تواند یک پیام داشته باشد و آن اینکه تحولات دمکراتیک در جامعه و پیشروی به سوی سوسیالیسم، با رهایی و آزادی واقعی زنان گره خورده است و نمی توان آنها را به رفرم هایی در سطح چند بند سیاسی ـ حقوقی، در مورد حقوق زنان تقلیل داد. امر رهایی و آزادی زنان فقط از طریق تلاش برای تحقق انقلابی که زنان یکی از ستون هایش باشند و با درهم شکستن کلیه ساختارها و نهادهای مردسالار طبقاتی، از حیطه اقتصاد گرفته تا سیاست و فرهنگ و آموزش میسر است.
پس از گزارشات زنان آلمان و ونزوئلا در مورد نقش دولت ونزوئلا برای کنفرانس ۲۰۱۱، مهمانی از برزیل اعلام کرد که آنها در این کنفرانس شرکت نمی کنند، چون که این کنفرانس، کنفرانسی کاملا دولتی است. مونیکا گارتنر انگل، در پاسخ به وی گفت که «این نشانه بی اعتمادی جنبش زنان، به خود است». این پاسخ حیرت انگیز بود! جنبش زنان، تاریخی طولانی برای حفظ استقلال خود از دولتها دارد. حتی در جامعه سوسیالیستی هم، زنان نیاز به تشکلات مستقل خود دارند. بحث استقلال زنان رابطه ای جدایی ناپذیر با حس اعتماد به نفس در زنان دارد و برعکس سخنان مونیکا گارتنر، وابستگی به دولتها، نشانه عدم اعتماد به نفس جنبش زنان است. زنان دیگری از جمله یکی از فعالین هشت مارس، بر ضرورت استقلال جنبش زنان از دولتها تاکید دوباره کرد و افزود اگر کنفرانس زنانی که قرار است در ونزوئلا برگزار شود، شرطش وابستگی به دولت ونزوئلا و تبلیغ برای این دولت باشد، تحقق گام هایی جهت فراخوان “جنبش نوین بیداری زنان” نمی تواند انرژی زنان جهان را رها کند! در ابتدای طرح این ایده گفته شد که این کنفرانس کاملا با اتکا به زنان و مستقل از دولت ونزوئلا است، اما به تدریج و بویژه طی کنفرانس برخوردها و مواضع متفاوتی را شاهد بودیم! روشن بود که برخی گرایشات تمایل داشتند از این کنفرانس به عنوان محملی برای ایجاد جبهه ای تبلیغاتی یا سیاسی دولت ونزوئلا استفاده کنند. در حالی که گرایشات دیگری بر ضرورت حفظ استقلال این کنفرانس پافشاری می کردند.
بین استفاده از امکانات دولتی برای پیشبرد منافع جنبش زنان، با استفاده از جنبش زنان برای پیشبرد منافع دولتها تفاوت بسیار است. امروز یک هفته پس از پایان این کنفرانس باید فکر کنیم که زنان علاقمند به این فعالیت باید چه اقدامات و راهکارهایی اتخاذ کنند تا “کنفرانس توده ای جهانی زنان در سال ۲۰۱۱” در ونزوئلا، به منافع جهانی جنبش رهایی زنان خدمت کند؟
اکتبر ۲۰۰۸
توضیحات:
۱ – تشکلات گوناگون زنان در آلمان، از مسئولین دائمی این کنفرانس هر دو سال یک بار هستند. از جمله “کوراژ” (زنان ملل گوناگون که برخی با تعلقات حزبی عمدتا چپ آلمان هستند.)، “لیزا” ، زنان حزب چپ (لینک پارتاید)، زنان حزب کمونیست آلمان (د کا پ)، زنان حزب مارکسیست لنینیست آلمان(ام ال پ د). به نقل از تاریخچه این همایش: «در سال ۱۹۹۷، سی و سه زن و یک مرد گرد هم آمدند و همایش سیاسی- مشورتی زنان را تاسیس کردند. از آن تاریخ تا کنون همایش قادر شده است، توجه بسیاری را به خود جلب کند. در حال حاضر همایش سیاسی – مشورتی زنان به بزرگترین گردهمایی زنان از گروههای زنان، زنان شاغل، زنان جنبش صلح و زنان جنبش تظاهرات دوشنبه ها تبدیل شده است. در این همایش زنانی شرکت دارند که با کوشش بسیار زندگی روزمره خود را اداره می کنند، ولی خود را “فعال سیاسی” نمی دانند.»
http://frauenpolitischerratschlag.de
۲ – سخنرانی ارائه شده در این فروم به زودی به زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود.
۳ – می توان برای مطالعه این قطعنامه به سایت فوق مراجعه کرد.
http://frauenpolitischerratschlag.de
۴ – بنا بر توضیحات این تشکل در کنفرانس و برخی اسناد دیگر، این تشکل در ۸ فوریه ۲۰۰۸ برای تدارک کنفرانس ونزوئلا ساخته شده است و به نظر می آید که ارتباط تنگاتنگی با دولت ونزوئلا دارد.
۵ – فراخوان به زبان فارسی در سایت “همایش مشورتی- سیاسی زنان” قابل دسترس است:
http://frauenpolitischerratschlag.de
۶ – اغلب بحث زنان مسلمان فمنیست، با “فمنیست های اسلامی” قاطی می شود. مهم است توجه کنیم که گروه اول زنانی با اعتقادات مذهبی هستند که برای حقوق زنان مباره می کنند و برخی از آنان حتی رزمندگانی برای جدایی دین از دولت، به مثابه گامی جهت تحقق حقوق برابر زنان با مردان هستند. از سوی دیگر برخی مواقع زنان رفرمیست در پی اصلاحاتی در نظام های “بنیادگرای مذهبی” مانند ایران هستند و تلاش دارند مذهب را سکولاریزه کنند! اما زنان “فمنیست اسلامی” اغلب زنان حکومتی هستند که رهایی و برابری زنان را در آموزه های مذهبی (اسلام و شریعت) جستجو کرده و معمولا مدافع و توجیه گر سرکوب زنان توسط دولت های “بنیادگرای اسلامی ” و یا برخی “جنبش های اسلامی ” در منطقه خاورمیانه و افریقا هستند.
۷ – بد نیست در اینجا یادآوری کنیم که زنان مهمان از نپال، ضمن نقد فراخوان ونزوئلا در مورد عدم اشاره آن به زنان دهقان تاکید کردند که بخشی بزرگی از زنان جهان را زنان دهقان تشکیل می دهند. فئودالیسم و مذهب پیوند لاینفکی با یکدیگر دارند و مبارزه علیه بنیادگرایی مذهبی باید همراه با مبارزه با فئودالیسم باشد و این مسئله یکی از آماج های مبارزاتی جهت رهایی زنان دهقان از یوغ ستم و استثمار خشن فئودالی تنیده شده در لفافه مذهب است.
Azar_darakhshan@yahoo.com