روز یکشنبه در جلسه کنگره شرکت کردم. از آنجا که از ابتدای شکل گیری این نهاد، همواره آرزوی موفقیت آن را داشته ام، مایلم نکات زیر را در جهت تقویت اهداف واقعی این نهاد و با توجه به اساسنامه ی اولیه آن با شما در میان بگذارم. قصد من نه ایجاد جو ضد کنگره است و نه زیر سئوال بردن کلیه ی فعالیت های اعضای هیئت مدیره فعلی. قصد من استفاده از رسانه ها برای دامن زدن به بحث های جمعی برای موفقیت این نهاد است و البته تعهد به انجام وظیفه ای که بعد از رای دادن به عهده هر کسی است که عبارت است از: نظارت بر عملکرد آنها که با رای من انتخاب شده اند و درخواست توضیح از آن ها، آن جا که به بیراه می روند. این حق و وظیفه ی دموکراتیک من و همه کسانی است که به اعضای فعلی کنگره رای داده اند.
به هنگام بحث و گفت وگوی بعضی از شرکت کنندگان در گردهمایی روز یکشنبه، با شنیدن نظرات آنها که سرنگونی جمهوری اسلامی توسط این نهاد را وظیفه ی اصلی کنگره می دانستند، شگفت زده شدم و بیشتر به این موضوع واقف شدم که “قدرت” جمهوری اسلامی نه تنها در شیوه های سرکوبگرانه آن که همچنین ریشه در ندانم کاری فعالان سیاسی و بخصوص مدافعان حقوق بشر دارد.
به اعتقاد من حکومت ایران قدرت خاصی دارد که شاید حکومت های دیکتاتوری دیگر دنیا نداشته باشند. من آن را “میدان جاذبه انحراف نیرو” می نامم، میدان جاذبه ای که چون میدان مغناطیسی قوی، تمام توان فعالان اجتماعی ما را به یک جهت منحرف کرده و آن را نابود می کند. از ابتدای شکل گیری کنگره، هدف کنگره نه شرکت در فعالیت های سیاسی بر له و یا علیه حکومت ایران، که بر مبنای کمک به پیشرفت جامعه نوپای ما در کانادا بوده است. آنها که مسیر بحث را تغییر داده و استدلالشان این است که به خاطر وجود جمهوری اسلامی است که مردم بار سفر بسته اند، پس به همین خاطر باید براندازی رژیم در دستور کارشان باشد تا جامعه ما به شکوفایی برسد، همان هایی هستند که تحت تاثیر جاذبه میدان کذایی قرار گرفته و ناخواسته نیروهای فعال این جامعه را به بیراه می برند. این درست مثل این می ماند که ارگانی که وظیفه اش بهبود کیفیت زندگی بیماری است، و قرار است که در این جهت برنامه ریزی کند، به بیمار بگوید که تلاش در جهت بهبود وضعیت زندگی تو بی فایده است تا زمانی که این نوع بیماری در جهان ریشه کن نشده، برای بهبود وضعیت زندگی تو نمی توان تلاش کرد. واقعیت این است که باید بیماری را ریشه کن کرد، ولی آن کس که مسئول بهبود کیفیت زندگی بیمار است با آن کس که مسئول کنکاش و تحقیق در مورد بیماری و ریشه کن کردنش می باشد در دو حیطه مختلف کار می کنند، با دو هدف مختلف. آن کس که وظیفه اش بهبودی وضع زندگی بیمار است، نمی تواند و نباید که او را فراموش کرده و وقتش را با گروه دیگر به سر کند. بر این امر واقفم که این مثالی ساده لوحانه به نظر می رسد، ولی با توجه به گفتارهای شعارگونه مبارزان خارج از کشور، چاره ای نیست جز این که چنین ساده سعی در تفهیم موضوع کنم. گرچه جامعه ی ما بیمار نیست ولی نوپایی اش و نیازش به گرفتن حمایت در زمانی که به تازگی سعی در ریشه دواندن در این جامعه کرده، بی شباهت به وضعیت یک بیمار نیست. خلاصه کلام این که، کار کنگره، کار ارگانی است که قبول مسئولیت کرده تا وضعیت زندگی جامعه را بهبود بخشد. از آنجا که هستند گروهها و ارگانهای سیاسی که هدفشان را مستقیما بر ریشه کن کردن بیماری بنا نهاده اند، باید مواظب باشیم تا هر کس به وظیفه خود عمل کند، در غیر این صورت نه زندگی بیمار بهتر می شود و نه بیماری ریشه کن.
انتخاب اعضای هیئت مدیره، به گونه ای به معنای دادن نوعی قدرت به آنهاست، نظارت بر عملکرد آنها و اطمینان از این که از قدرتشان سوءاستفاده نمی کنند نیز باز هم وظیفه من و شماست که به آن ها چنین قدرتی داده ایم. آن کس که با داشتن این قدرت، وظیفه اصلی اش را فراموش کرده و به بیراهه می رود باید که پاسخگو باشد. از آنجا که این بحث را با استفاده از همین تریبون ادامه خواهم داد، و از آنجا که سازندگی را برتر از آشفتگی و “براندازی” می دانم، مایلم چند مثال به عنوان نوع فعالیت هایی که کنگره به عنوان یک نهاد دمکراتیک برای بهبود وضع جامعه ایرانی می تواند انجام دهد، بزنم. فعالیت هایی که در اینجا ذکر می کنم می تواند این کنگره را در دستیابی به اهداف اصلی اش یاری دهد و با کمک به حفظ هویت ایرانی شهروندان ایرانی ـ کانادایی در جلب هر چه بیشتر افراد این جامعه به این نهاد کمک کند. کنگره نیز مانند هر نهاد دیگری باید برنامه های درازمدت داشته باشد و برنامه های کوتاه مدت همراه با تدابیری در برخورد با وقایع جاری نظیر بحران ارزی و بسته شدن سفارت. به اعتقاد من تدابیری که کنگره در برطرف کردن مشکل بانکی مردم با بانک تی دی داشت، قابل تایید و قابل تحسین است. اما به منظور رفع مشکلات تعداد قابل توجهی از تازه واردین کنگره می تواند چنین کند:
– در اقدامی سریع باید با دانشگاه ها و کالج ها تماس گرفته و توجه آنها را به وضعیت مالی دانشجویان ایرانی بخصوص دانشجویانی که با ویزای تحصیلی به اینجا آمده اند، جلب کند. هر دانشجویی که با ویزای دانشجویی در اینجا تحصیل می کند، الزامن بچه ی حاجی پولدار وابسته به رژیم ایران نیست! چه بسا خانواده هایی که با مشکلات فراوان و به خاطر نجات فرزندشان از وضعیت موجود در ایران، او را روانه ی این سرزمین کرده اند. آنها نیاز به کمک دارند. راستی، اگر قرار باشد ما هم بر کرسی قضاوت تکیه زده و نیرویمان را صرف تشخیص پول حلال و حرام مردم کنیم با جمهوری اسلامی چه فرقی داریم؟ (این یکی از بحث های داغ روز یکشنبه بود)
-کنگره باید در اقدامی مشابه، با وزیر آموزش و پرورش و یا روسای آموزش و پرورش در مناطق ایرانی نشین تماس گرفته و وضعیت خانواده های تازه وارد و مشکلات مالی دانش آموزان را به نظر آنها بیاورد. وظیفه اصلی کنگره لابی کردن در جهت رفع نیاز مردم در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
– کنگره باید برای تقویت نهادها، انجمن ها و گروههای صنفی، اجتماعی و فرهنگی درون جامعه لابی کرده و امکان گرفتن کمک های مالی برای این نهادها را فراهم کند. در حال حاضر، تعدادی از این انجمن ها که سالهاست به همت افراد مسئول جامعه ما فعال هستند، به علت عدم توانایی در گرفتن کمک مالی از لایه های مختلف دولتی، مجبورند که زیر لوای سازمان های دیگری کار کنند. به این ترتیب سازمان های غیر انتفاعی غیر ایرانی، با استفاده از نام و با همت و عملکرد فعالان جامعه ما، پول های قابل توجهی از دولت می گیرند ولی بخش بسیار اندکی از این پول را در اختیار انجمن مورد نظر ما قرار می دهند. از مسائل مالی گذشته، اعتبار کمک به ما “بیچارگان جهان سومی” هم نصیب این گروه های معمولن مذهبی مسیحی، یهودی و غیره می گردد! کسب این نوع اعتبار به آنها کمک می کند تا بودجه های بیشتری از سهم مالیات من و شما نصیبشان شود، و این چرخه به همین گونه می گردد. حال آن که انتظار می رود که کنگره در کنار تعهد به همکاری میان سازمان های غیر انتفاعی از جوامع مختلف کانادایی، در جهت کسب سهم برابر از بودجه های دولتی قدم بردارد تا سهم ما نیز از نهادهای مختلف دولتی تامین گردد. به این ترتیب همکاری انجمن های خدماتی ما با دیگر ارگانهای موجود همراه با احساس توانایی و برابری خواهد بود.
– کنگره باید سعی در اشاعه زبان فارسی از طریق تقویت کلاس های فارسی در مقاطع مختلف تحصیلی از کودکستان گرفته تا دانشگاه کند. محمد تاج دولتی در مطلبی خواندنی در شماره ۲۵ اکتبر ۲۰۱۲ ، تحت عنوان “در جامعه مهاجرت، تکیه بر فرهنگ ایرانی بدون توجه به زبان فارسی لاف، در غربت زدن است” با استفاده از آمار آخرین سرشماری در کانادا، به نکات جالبی اشاره می کند که باید از طرف کنگره مد نظر قرار گیرد.
-کمک به معرفی جشن ها و مراسم ایرانی در مدارس به منظور دادن هویت فرهنگی به کودکان و نوجوانانمان از دیگر کارهایی است که کنگره باید انجام دهد. به عنوان مثال، به زودی در همه مدارس تزیینات مربوط به کریسمس و هانوکا، در و دیوار مدارس را رنگین خواهد کرد، وقت آن رسیده که تزیینات شب یلدا هم در کنار آنها قرار گیرد. تلاش کنگره باید تقویت همکاری هنرمندان و آموزگاران ایرانی تبار در ارائه چنین محصولاتی باشد. کار کنگره، لابی کردن با وزارت آموزش و پرورش در استفاده و گنجاندن این فعالیت ها در ادارات آموزش و پرورش است. در حال حاضر به همت والدین و تعداد معدودی از آموزگاران ایرانی چنین فعالیت هایی انجام می شود ولی جنبه رسمی و همگانی ندارد. کنگره باید چنان لابی کند که نوروز و یلدا هم چون جشن سال نوی چینی، و جشن هندی دیوالی بخشی از برنامه های آموزش و پرورش شود.
– در سطحی وسیع تر شهرداری ها نیز باید به این جشن ها توجه کنند. زمانی کودک ایرانی- کانادایی به ماهیت خود افتخار خواهد کرد، که در گوشه و کنار شهر، و مدرسه اش جلوه هایی از فرهنگ خانواده اش را نیز ببیند.
– سعی در گنجاندن مضامینی از فرهنگ ایرانی در کتاب ها و مواد درسی می تواند از دیگر اهداف دراز مدت کنگره باشد. یکی از دلایل عدم موفقیت کودکان و نوجوانان مهاجر در مدارس، عدم برقراری رابطه با متون درسی است. مثلن نوجوانی که در بحبوحه بلوغ، سخت به دنبال هویت خود می گردد، در کلاس دهم و در درس اجباری تاریخ باید بتواند این حق را داشته باشد که یا در مورد کشتار جنگ جهانی دوم بیاموزد و یا تاثیرات جنگ جهانی دوم بر کشور ابا اجدایش را. تقویت هویت ملی به همان اندازه حائز اهمیت است که کمک به رشد هویت فردی. تحقیقات نشان می دهد که یکی از عوامل بالا بردن سطح موفقیت تحصیلی دانش آموزان، انعکاس فرهنگ و آداب و رسوم آنها در متون درسی است.
– جوانان دگرباش ایرانی نیاز به حمایت و توجه خاص دارند. کنگره باید با همکاری گروه های فعال در زمینه پناه دادن به جوانان دگرباش ایرانی نقشی فعال داشته باشد.
– بیکاری در میان مردان و زنان متخصص ما یکی از دلایل عمده ناراحتی های روحی و از هم پاشیدگی خانواده های ماست. لابی کردن در میان وزارتخانه های مختلف برای ایجاد تسهیلات در استخدام متخصصان ما یکی از کارهای عمده کنگره می باشد. شعار هیچ ایرانی نباید بیکار بماند، باید شعار کنگره شود.
اگر بخواهم این لیست را ادامه دهم، مطلب به درازا خواهد کشید. اینها نمونه هایی از کارهای فراگیر و عام المنفعه ای است که کنگره می تواند انجام دهد تا هر کس با هر گرایش سیاسی و توان مالی را به تایید فعالیت های کنگره جلب کند. حرکت بر محور وجوه مشترک یک جامعه می تواند کمک به فراگیری و استفاده بهینه از شیوه های دموکراتیک کند. این گونه است که وضعیت زندگی ما در کانادا بهبود می یابد. طبیعی است که در جامعه آزاد و دموکراتیکی چون کانادا، هر کدام از ما مجزا از فعالیت های کنگره، این امکان را داریم که در حزب و گروه مورد نظر خود برای رسیدن به اهداف سیاسی خود چه در عرصه سیاست کانادا و چه به منظور حمایت از مبارزات مردم ایران شرکت کنیم. فقط باید برای موفقیت کار کنگره از آوردن دستور جلسات این نهادها به درون کنگره دوری کنیم که اگر چنین کنیم به زودی پای گروه های چپ و راست و مجاهد و سلطنت طلب و سبز و آبی و قرمز به گونه ای به جلسات باز خواهد شد که بیمار بیچاره تا صبح نخواهد کشید!