گفتاری در تاریخ آئین بهائی /از تولد تا رسالت (۵)
پس از چندی دو دولت ایران و عثمانی با نفوذ ندای جدید به بیم و هراس افتادند و درصدد کشف علاجی عاجل به جهت قلع و قمع بهائیان برآمدند و سرانجام پس از گفتگو و مشورت مصلحت چنان دیدند که آن فداکار آسمانی را بار دیگر به دیار دیگر فرستند. پس عکا را از میان شهرها برگزیدند به این نیت و انتظار که نفی و حبس در شهری چنان جانکاه و پرخطر بی شک منجر به زوال و اضمحلال زندانیان شود. زیرا عکا از نظر کراهت هوا و تراکم حشرات و کثافات و کثرت بیماری ها مثل و مانندی نداشت و کمتر کسی را در برابر این همه ناسازگاری و ناملایمی توانایی زیستن بود.
مصائب و رنج هایی که حضرت بهاءالله و یاران در این شهر و محبس پر بلا بر دوش کشیدند خود داستانی است اندوهبار و غم انگیز که هرگز به بیان نگنجد.
نکتۀ آموزنده این ماجرا آنست که کوشش چهل سالۀ سه پادشاه خودسر و بیدادگر (ناصرالدین شاه ـ سلطان عبدالعزیز ـ سلطان عبدالحمید) و هزاران حسود و سخن چین و دشمن دیگر برای خاموش ساختن ندای یک زندانی مظلوم و به ظاهر بی پناه و پشتیبان حاصلی نبخشید، بلکه بلا موجب بقا گردید. بی سامانی و پریشانی سرمایۀ عزت جاودانی شد. در حالی که استبداد و قدرت و قساوت هر یک از این سه سلطان به حدی بود که اگر صدهزار از گروه بی گناهان را به حکمشان به دم تیغ می سپردند نفسی را جرأت و قدرت دم گشودن و شکوه نمودن نبود.
جای بهت و شگفتی بسیار است که دشمنان آئین جدید بی آنکه از نتایج تدابیر خویش آگاه باشند موجب شدند که مژده های پیمبران پیشین یک یک جامۀ عمل پوشد، زیرا انبیاء بارها به گفتاری روشن و رسا از روز ما سخن گفته و نویده داده اند که ندای جهان آفرین در روز واپسین از سرزمین مقدس فلسطین برخیزد. و بنا به قول برخی از محققان در آثار آسمانی مسیحیان و موسویان جمعاً ۱۸۴۵ باز ذکر طلوع روز خدا و رجوع مسیح موعود به عالم ما شده است. بسیاری از این مژده ها به صراحت حاکی است که سرانجام رستاخیزی شورانگیز در تاکستان یزدان (کرمل) که پیوسته به قدوم پیامبران پیشین متبرک گشته به پا خواهد شد.
البته اگر اجباری در کار نبود عزیمت آن موعود الهی به دیار عکا و کرمل بس بعید و عجیب می نمود.
باری چندی پس از ورود آن موعود الهی به شهر عکا اندک اندک از شدت سختی ها کاسته شد و تبعیدشدگان کمی آزادی و آرامش یافتند چندان که بهائیان دسته دسته به زیارت پیامبر خود شتافته از احوال زندانیان عکا آگاه می شدند. و گفتار و آثار برگزیدۀ یزدان را به اکناف و اقطار جهان به ارمغان می بردند.
حضرت بهاءالله در برابر اینهمه رنج و بلا و محنت و ابتلاء چون کوهی پرشکوه و پرتمکین استوار و پایدار بماند. و اگرچه قلبش آکنده از غم بود ولی امید به آرمان های آسمانی و اتکاء به احسان و عنایت یزدانی غم ها را می زدود و از شعله بلاخیز رنج و ستم پرتو شادی به پیروان می بخشید.
از زندان ظلم و بلا ستمدیدگان و مظلومان روزگار را دلگرمی می داد و نوید می فرستاد که از غم نهراسید و از ماتم رو مگردانید. و از دگرگونی های عالم دو روزه میفسرید.
قسمت آخر در هفته آینده
خوانندگان عزیز: در صورتی که راجع به این تعالیم و یا تعالیم دیگر آئین بهائی سئوالاتی داشتید می توانید به پیام گیر ما به شماره
۷۴۰۰ـ ۸۸۲- ۹۰۵ تلفن فرموده تا جواب سئوالات شما داده شود .