شماره ۱۲۰۳ ـ پنجشنبه ۱۳ نوامبر ۲۰۰۸
بیایید با اهدای اعضای بدن، نجات بخش دیگران باشیم
نم نم باران از آسمان ابری اتاوا می بارید که اتوبوس مدرسه دولتی هانتی سنتنیال Huntey Centennial با سر و صدا و به آهستگی به طرف پایین خیابان دو طرفه توماس دولان Tomas A.Dolan پارک وی سرازیر شد. ۷:۳۰ صبح ۲۵ می سال ۱۹۹۹ بود. اتوبوس زرد با ظرفیت ۴۸ نفر، پر شده بود از بچه های بین ۹ تا ۱۴ سال که با خوشحالی تند و تند صحبت می کردند. در صندلی سمت راست عقب اتوبوس، سندرین گریگ Sandrine Graig یازده ساله با دوستش جوانا ۱۲ ساله مشغول جوک گفتن بود.
در حالی که اتوبوس از تقاطع خیابان پنجم می گذشت ناگهان یک کامیون از تابلو توقف گذشت و با قسمت چپ جلوی اتوبوس تصادف کرد. اتوبوس دو بار به دور خود چرخید و به شدت به یک نرده و سپس به یک تیر سنگی برخورد و حدود ۳۰ متر دورتر از محل حادثه واژگون شد. بچه های داخل اتوبوس مثل عروسکهایی به دور و بر پرت شدند؛ تعدادی بر اثر ضربه بیهوش شده و تعدادی با شیشه های شکسته مجروح شده بودند.
دیان گریگ، مادر سندرین، در ماموریت شغلی در تورنتو به سر می برد که به یک مکالمه تلفنی فراخوانده شد. از دفترش به او زنگ زده بودند تا اطلاع دهند که اتوبوس مدرسه سندرین تصادف کرده است. دیان با عجله به طرف فرودگاه رفت تا با پرواز بعدی به اتاوا برگردد. در حالی که منتظر هواپیما بود، با دکتر دیوید کریری، متخصصی در بیمارستان کودکان تلفنی صحبت کرد. او خبر هولناکی داد؛ ساندرین به دلیل ضربه مغزی شدید بیهوش و در بخش مراقبتهای ویژه بستری بود.
صبح فردا دکتر کریری در سالن کوچک کنفرانس بخش آی ـ سی ـ یو با دیان و پسر ۱۶ ساله اش کنی، که از کلگری آمده بود، صحبت کرد.
او توضیح داد سندرین دچار مرگ مغزی شده و تستهای دقیق و کامل هیچگونه علائم بهبودی و پیشرفتی را نشان نمی دهد و او هرگز بهبود نمی یابد.
دکتر کریری با مکث و درک عمیق از درد و غم دیان پرسید: آیا تاکنون فکر کرده اید درباره ی . . .
دیان جمله اش را برای او تمام کرد . . . اعضای بدن سندرین را اهدا کنم؟ دو ماه قبل وقتی که دیان گواهینامه رانندگی اش را تجدید می کرد، یک بروشور درباره اهدای اندامها و یک کارت اهدا کننده (doner) دریافت کرده بود. او نگاهی سطحی به آنها کرده و آنها را گوشه ای گذاشته بود. حالا که او به دختر در حال مرگش فکر می کرد آن کارت را به خاطر آورد و با خود گفت چگونه می توانم یک قلب تپنده و یک شش تنفس کننده را دفن کنم؟ کنی پسر دیان بلافاصله موافقت کرد. او گفت:”مادر این درست ترین کاری است که می توان انجام داد.” دوازده ساعت بعد کنی، دیان و عده ای از دوستان برای آخرین بار دور تخت سندرین در بیمارستان حلقه زدند. آنها دعا کردند و همگی از “فرشته کوچکشان”خداحافظی کردند.
سخاوتمندی دیان گریگ زندگیهای افرادی را تغییر و نجات داد. یک کودک ۸ ماهه با بیماری مزمن، که والدینش خود را برای مراسم خاکسپاری او آماده کرده بودند، قسمتی از جگر سندرین را دریافت کرد. قلب و شش او در سینه یک زن سی و چهار ساله پیوند زده شد که از بیماری قلبی از زمان تولدش در رنج بود. او گزارش داده است که می تواند ورزش کند و به مسافرت برود و برای اولین بار از زندگیش لذت ببرد. دو نوجوان که هر کدام یک کلیه دریافت کردند و قرنیه چشم او دوباره بینایی را به یک بچه و یک زن مسن برگرداند. دیان نامه های بی امضا و تشکرآمیز زیادی دریافت کرد که حاکی از آن بود که اهدای اعضای بدن سبب نجات و بهبود زندگی دریافت شدگان شده است.
داستان زندگی دیان گریگ الهام بخش است اما، با کمال تاسف افراد زیادی از آن پیروی نمی کنند. کانادا پایین ترین نرخ هدیه اعضای بدن را در میان کشورهای پیشرفته دارد. دکتر هتر راس (Heather Ross) رئیس برنامه پیوند قلبی در جنرال هاسپیتال تورنتو و رئیس پیوند اعضا بدن در کانادا می گوید: کمبود اساسی در اهدای اعضای بدن در سراسر کشور وجود دارد. سال گذشته ۲۵۰ نفر از افرادی که به طور رسمی در لیست انتظار بودند درگذشتند. در حالی که به دریافت اعضا امیدوار بودند.
۲۸ بیمارستان در سراسر کانادا وجود دارد که پیوند اعضا انجام می دهند. “ما متخصصانی داریم که زندگی های زیادی را نجات می دهند، اما عضو برای پیوند در دسترس نیست. رئیس کمیسیون انجمن پزشکی در اخلاق کانادا می گوید: “این برای تک تک ما یک فاجعه است.”
یکی از علتهای اصلی کمبود اعضای قابل پیوند این است که از نزدیکان افرادی که درگذشته اند، تقاضای اهدا نمی شود. برخی از پزشکان فراموش می کنند در مورد ارگان و بافتهای اهدایی بیماران با مرگ مغزی تامل کنند یا به غلط تصور می کنند که خانواده های اعطا کنندگان بیش از آن پریشان و ناراحت هستند که بتوان با آن ها صحبت کرد.
باورهای زیادی که درباره اهدا اعضای بدن وجود دارد باید شکسته شود. در واقع بیشتر ادیان از این عمل به عنوان یک حرکت بشر دوستانه حمایت می کنند.
البته دکترهای متخصص پیوند تا زمانی که تمام تلاششان را برای حفظ زندگی بیماری با مرگ مغزی انجام نداده باشند دست به هیچگونه اقدامی نخواهند زد، مگر این که رضایت برای اهدای ارگان و بافت مورد تایید قرار گرفته باشد.
جریان اهدای اعضای بدن حدود ۲۴ ساعت طول می کشد و بریدگی محل جراحی کاملا دوخته می شود. سپس پیکر اهداکننده برای انجام مراسم خاکسپاری به خانواده اش برگردانده می شود.
مخارج اهدای اعضای بدن را اداره بهداشت پوشش می دهد. بنابر این هیچگونه هزینه ای به اعضای خانواده ی اهداکننده تحمیل نمی شود.
هیچ محدودیت سنی برای فرد اعطاکننده وجود ندارد. مسن ترین فرد اهداکننده کانادایی بیش از ۹۰ سال سن داشته است. یک فرد نوجوان یا جوان، نیازمند رضایت نامه والدین یا قیم قانونی است. اعضای قابل اهدا شامل قلب، شش، کلیه، کبد، روده، لوزالمعده، و معده است. بافتها شامل استخوان، پوست، تاندوم و . . .
مادامی که بیشتر کانادایی ها با اهدای اعضا بدن خود موافقت نکنند و پزشکان در تقاضا از خانواده ها برای اهدای اعضای بدن عزیزانشان پیگیرتر وارد عمل نشوند، بیماران زیادی بی دلیل خواهند مرد.
***
آدام هانیبال (Adam Hanibal) زمانی که مادر ۵۶ ساله اش که مدیر اتحادیه بهداشت کارگران بود، به او گفت نیاز به پیوند قلب دارد، شوکه شد. مادرش هرگز به او نگفته بود که بیماری اش تا این حد جدی است، اما او مطمئن بود که سیستم بهداشت کانادا می تواند برای مادرش یک قلب پیدا کند.
در اکتبر ۱۹۹۸ آدام و جودی دریافتند که یک قلب در دسترس است. چون منیتوبا تسهیلات پیوند قلب نداشت، هر دوی آنها توسط آمبولانس هوایی به سرعت به مرکز علمی بهداشت لندن در انتاریو انتقال داده شدند. آنها به شدت مأیوس شدند زمانی که دریافتند قلب اهدایی به اندازه کافی برای پیوند زدن سالم نبوده است.
آدام عاجز از هرگونه کمکی، فقط نظاره گر بود. وضعیت مادرش رو به وخامت گرایید.
آدام ۲۹ ساله می گوید:”قلب مادرم به شدت ضعیف شده بود و او دچار یک حمله قلبی دیگر در بیمارستان شد.”
در دسامبر بیماری جودی رو به وخامت گرایید و سرانجام قلبش از حرکت باز ایستاد. او به هنگام مرگ ۵۷ سال داشت.
آدام می گوید:”هر روز دلتنگ مادرم هستم. من داستان خودمان را بازگو می کنم برای این که احساس می کنم خیلی مهم است که مردم فرصت را از دست نداده و کارت اهدای اعضای بدن را امضا کنند. امضای آنها می تواند تفاوتی باشد بین مرگ و زندگی.”
در حالی که سنجش افکار عمومی توسط بهداشت کانادا در سال ۲۰۰۱ نشان می دهد که بیشتر از نود درصد کانادایی ها اهدای اعضا و بافت را تایید می کنند، فقط ۴۶ درصد کارت اعطاکنندگان را امضا کرده اند و یا به عنوان یک اعطاکننده ثبت نام کرده اند. آمار نشان می دهد که تنها تصمیم به اهدا، لزوما منتهی به اهدای واقعی و عملی نمی شود.
دیان گریگ می گوید: امضا کردن یک کارت کافی نیست، اهداکننده باید با اعضا و خانواده خود در مورد قصد و هدفش جهت اهدا صحبت کند. صحبت کردن با خانواده در این مورد، در شرایط و زمان حساس، فشار زیادی را هم از دوش خانواده و هم از دوش هماهنگ کنندگان در بیمارستان می کاهد.
البته تا زمانی که خانواده یک اهداکننده، علیرغم خواست عزیزشان، برای اهدا موافقت نکنند، جراحان دست به هیچ گونه اقدامی نمی زنند.
***
Pia Henriksson روزی را در سال ۱۹۹۷ به خاطر می آورد که پسرش لن (Len) استاد دانشگاه بازرگانی به منزلش در شمال ونکوور آمد و گفت هم اکنون دفتر ثبت استانی مربوط به اهدا اعضا بدن را امضا کرده است. پیا می گوید، لن همیشه در حال کمک به مردم بود. من دیگر به این موضوع فکر نکردم.
پنج سال بعد، زمانی که لن ۴۳ ساله با سکته سنگینی که سبب مرگ مغزی اش شده بود، بر تخت بیمارستان آرمیده بود، “پیا” حرفهای پسرش را درخصوص اهدای اعضا در ذهنش مرور می کرد.
“پیا” می گوید، وقتی دکترها شرایط “لن” را توضیح دادند و متوجه شدیم او هرگز بهبودی پیدا نخواهد کرد، در وضعیت وحشتناکی قرار گرفتیم.
ما متوجه شدیم “لن” قبلا برای اهدا اعضا بدنش ثبت نام کرده. یک نرس به آرامی از “پیا” و دخترش کریستین پرسید، آیا آنها با این آرزو و خواسته عزیزشان موافق هستند؟ “پیا” می گوید درست مثل این بود که ناگهان برقی روشن شود. “لن” قبلا تصمیم خودش را گرفته بود و ما فقط می توانستیم آن را انجام دهیم. حتی در حال مرگ هم او می خواست به مردم کمک کند.
از لن و خانواده اش به خاطر روحیه سخاوتمندانه شان متشکریم که زندگی هفت بیمار وخیم کانادایی به آنها بازگردانده شد. چند ماه بعد از مرگ پسرش، “پیا” نامه ای دریافت کرد که او را به گریه انداخت.
آن نامه از همسر دریافت کننده کبد “لن” بود:”متشکرم که همسرم را به من برگرداندید، پدر سه فرزندمان را. ما عاشق او بودیم و شدیدا به او نیاز داشتیم. بسیار حیرت انگیز است که او از بستر بیماری برخاسته است. انرژی و هیجان او برای زندگی، درستی تصمیم شما را آشکار می کند.
“پیا” به لذتی که از دل یک اندوه عظیم بیرون آمده فکر می کند و می گوید، من به پسرم افتخار می کنم.
چگونه اهدا کنیم
آیا می دانید که اهدای اعضا بدن شما می تواند به هشت بیمار در وضعیت وخیم شانس جدیدی در زندگی بدهد و اعطا بافت بدن شما می تواند تا ۵۰ نفر را نجات دهد. ولی شما باید خواسته خودتان را مطرح کنید.
یک کارت اهدا اعضا و بافت را امضا کرده و با خود حمل کنید.
چون بیمارستان هیچ ارگانی را بدون رضایت بستگان از بدن شخص دچار مرگ مغزی خارج نمی کند. خواسته و آرزویتان را با بستگان نزدیک خود مطرح کنید. برای اطلاعات بیشتر به وزارت بهداشت استان خود، گروه پیوند اعضای بدن استانی تلفن بزنید یا به تارنمای www.hc-sc.gc.ca مراجعه کنید.