ترجمه: حمید پرنیان

وقتی پای مناظره در میان بیاید، جمله ‌بندی نقش مهمی بازی می‌کند. همه‌ چیز بستگی به این دارد که سوالِ مناظره چگونه مطرح شده باشد. دهمین مناظره ‌ی نیمه ـ سالانه ‌ی مانک با حضور چارلز کراتامر، برنده ‌ی جایزه‌ ی پولیتزر و مفسر فاکس‌ نیوز، و آموس یادلین، سرلشگر سابق ارتش اسرائیل در برابر فرید زکریا، از سی ‌ان ‌ان، و ولی نصر، عضو هیات مشاوران سیاست‌ خارجی ایالات متحده، به روشنی طوری ترتیب داده شده بود تا به ضرر مخالفان تمام شود.

این مناظره که حسابی رویش تبلیغ می‌کنند، روز دوشنبه ۲۶ نوامبر در روی تامسون هال تورنتو برگزار شد و همه‌ی بلیت‌هایش فروش رفت و نخبگان سیاسی کانادایی نیز در میان تماشاگران ‌اش حضور داشتند، نخبگانی مانند مایکل ایگناتیف، رهبر سابق حزب لیبرال فدرال.

همچون سنتِ «مناظره‌های مانک» گرایش اولیه ‌ی تماشاگران قبل از اجرای مناظره پیمایش شد و بعد از مناظره نیز پیمایش دیگری صورت گرفت تا معلوم شود کدام طرفِ مناظره توانسته است رای مخاطبان را به خود جلب کند.

شرکت کنندگان در مناظره مانک

من هم مانند بسیاری از ایرانیان خارج‌نشین وارد این جلسه شدم،‌ با این آمادگی که رای نه محکمی به هر موضعی که بتواند منجر به حمله نظامی علیه ایران شود بدهم. سخن‌وری‌های معمول چپ‌گرایانه در سرم چرخ می‌زد که «تو نمی‌ توانی برای آزادساختنِ کشوری، آن را بمباران کنی». مدام به دهه ‌ها شکستِ سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه و آفریقای شمالی فکر می‌کردم. نمی ‌خواستم ببینم زادگاهم به ویرانه‌ ی افغانستان یا آشوب ‌خانه‌ ی عراق بدل شود.

در مورد مساله‌ی جنگ علیه ایران، جواب ‌ام مشخص بود: «مسلما نه.»

در این وضعیتِ ذهنی بودم و برنامه را باز کردم تا به پیمایش جواب دهم، اما به این قطع‌نامه رسیدم: تصویب شود که جهان نمی‌تواند ایران با ظرفیت سلاح‌های هسته‌ای را تحمل کند.

اینجا بود که دیگر واقعا سرخ شدم، این دفعه نه از نظر سیاسی که به معنای دقیق کلمه. مجبور شدم چند دقیقه مکث کنم تا خودم را جمع و جور کنم و ببینم باید به این قطع‌نامه رای موافق یا مخالف بدهم. آخر نمی‌خواستم شاهد بمباران اعضای خانواده‌ی گسترده و دوستانم در ایران باشم اما مسلما خواهان تحویل تسلیحات هسته‌ای به دولتی نسل‌کش که قصد سرکوب مردم خودش را دارد هم نبودم.

مشکلِ مناظره‌ ها و به‌ طور کلی سیاست همین است؛ همیشه جای لغزش وجود دارد. با جمله ‌بندی زیرکانه می ‌توان مقاصد واقعی خود را ملبس به چیز دیگری کرد و حقیقت را وارونه ساخت؛ این دنیای «هزینه‌های جانبی» (اصطلاح دولت بوش در مورد تلفات غیرنظامی در جنگ عراق- م) و «حملات جراحی»‌ است.

سالن بزرگ روی تامسون هال برای مناظره درباره ی ایران پر شده بود

خوشبختانه، زکریا و نصر که نماینده‌ی آن چیزی بودند که در جهانِ «مناظره‌های مانک»، موضعی چپ‌گرایانه به حساب می‌آید، توانستند از میان زنگ خطری که استدلال‌های کراتامر و یادلین به پا می‌کرد، بگذرند و به قلبِ مساله بپردازند.

اگر نخواهیم بازداری و سد نفوذ را به عنوان راهبردی علیه آمال هسته ‌ای ایران بپذیریم، تنها گزینه ‌ای که باقی می‌ماند فکر به مداخله‌ ی نظامی است.

زکریا از نمونه‌ های جنگ سرد و چین و کره‌ ی شمالی و هند کارشناسانه استفاده کرد تا نشان دهد که بازداری و سد نفوذ در گذشته توانسته علیه دیکتاتورها و مستبدین دیروزی کارگر باشد و احتمالا علیه جمهوری اسلامی ایران نیز کارگر خواهد بود.

برخلاف تصویرسازی ‌ای که یادلین و کراتامر از جمهوری اسلامی ایران داشتند و آن حکومت را به موجودی غیرمنطقی ‌ای تشبیه کردند که کورکورانه بر اساس غیرت مذهبی و بنیادگرایانه عمل می‌کند، زکریا اما چهره ‌ی جمهوری اسلامی ایران را «آرام و حساب‌گر و زیرک» تصویر کرد. وی گفت جمهوری اسلامی که قصد دارد قدرت خود را حفظ کند، به‌ خاطر زرادخانه ‌ی سلاح‌ها و زیردریایی‌ های هسته‌ ای اسرائیل (که از سوی قدرت نظامی امریکا پشتیبانی می‌شوند) از چنین تصمیمی منصرف خواهد شد.

زکریا برای روشن‌کردن منظورش به این احتمال پرداخت که چه خواهد شد اگر امریکا پیش‌دستی کند و به ایران حمله کند. او گفت حمله‌ی نظامی از سوی کشوری بیگانه موجب خواهد شد مردمِ درون ایران از رژیمِ نامحبوب کنونی ایران جانبداری کنند و حمایت کشورهای منطقه را نیز به دست آورند. زکریا هم‌چنین به این مساله اشاره کرد که گرچه ممکن است چنین حمله ‌ای موفق شود و برخی از زیرساخت ‌های ایران را نابود کند، اما طبق پیش‌بینی ‌هایی که توسط سازمان‌ های اطلاعاتی اسرائیل شده، فقط می‌تواند برنامه ‌ی هسته ‌ای ایران را دو سال به تعویق بیاندازد.

زکریا بحث آغازین خود را با ذکر این نکته جمع‌بندی کرد که «در این ده سال گذشته، هر سال به ما گفته‌ شد که ایران یک سال از دست‌یابی به بمب هسته ‌ای دور شده، یا نیروهای اطلاعاتی اسرائیلی بد عمل می‌کنند یا که ما در بازداری و سد نفوذ زدن در مقابل ایران موفق عمل کرده‌ایم».

شگفت ‌آور نیست که مساله ‌ی اسرائیل عمده‌ ی این مناظره را به خود اختصاص داد.

کراتامر و یادلین اعلام کردند که مواضعِ ایران علیه اسرائیل عمدتا انگیزه‌های مذهبی دارد. نصر اما گفت مواضع ضد اسرائیلیِ ایران در نتیجه ‌ی «محاسباتِ خونسردانه‌ای است که ایران از افزایش منافع خود در منطقه» دارد. هم زکریا و هم نصر معتقد بودند که جمهوری اسلامی ایران از آرمان فلسطین استفاده‌ ی ابزاری می‌کند تا خود را در جهان عرب محبوب سازد و نگذارد حکومت ‌های عربی مواضع خصمانه‌ و آشکاری علیه ایران بگیرند.

همان‌طور که زکریا مطرح کرد «این رژیمی شیعه و فارسی‌زبان است، در منطقه ‌ای در غلبه‌ی اعراب سنی».

گرچه زکریا بیشتر امتیازها را برای تیم «مخالف» گرفت، نصر نیز به نوبه‌ی خود خوب عمل کرد.

وی تحلیل‌های گزنده ‌ای به دست داد؛ تحلیل‌ هایی درباره ‌ی ماهیت حقیقی روحانیون اسلامی که سیاستمدارانی تشنه‌ ی قدرت هستند و می‌خواهند جانِ مردم را به خطر اندازند و نه افراطیون مذهبی (افراطیونی که خود و منافع شخصی خویش را فدای باورهای مذهبی‌شان می‌کنند).

نصر گفت «رهبران ایران مردانی کهنسال هستند، و با باور به بمبگذاری انتحاری نیست که به این سن و سال رسیدند، هیچ‌کدام‌شان چنین کاری علیه رژیم شاه انجام نداد، هیچ‌کدام‌ شان پسرش را به ‌عنوان حمله ‌ی انتحاری استفاده نکرد».

مناظره با ضربه‌ ی تمام‌کننده‌ ی زکریا علیه کراتامر، که زمانی رئیسش بود، به پایان رسید. می‌توانم جمله ‌ی کوبنده‌ی زکریا را این‌جا بیاورم، اما بهتر است خودتان ببینیدش.

این مناظره در صفحه‌ ی فیس‌بوکی مناظرات مانک به‌ صورت آنلاین در دسترس است:

http://www.facebook.com/munkdebates

و در این‌جا می‌توانید با عضو شدن، ویدئو را ببینید:

http://www.munkdebates.com/debates/iran-s-nuclear-ambitions