دومین نشست کتاب ماه تهرانتو به بررسی “یادداشت های علم” اختصاص داشت.
جمعه ۳۰ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۷ بعدازظهر در سالن جمع و جور شرکت فیلمسازی آلترنیت دریم بیش از سی نفر جمع شدند تا به حرف های سعید حریری و سپیده ارزنده درباره ی کتاب “یادداشت های عَلَم” گوش کنند. فرشته مولوی برنامه ریز و گرداننده ی کتاب ماه تهرانتو، در آغاز همانند نشست اول توضیحاتی درباره ی چرایی این گردهمایی ماهانه داد.
مولوی، دلیل انتخاب “یادداشت های علم” برای کتاب ماه نوامبر را سوای خواندنی بودن و پرخواننده بودن آن، در این دانست که امکان بحث و گفت وگو را به خواننده می دهد.
مولوی ضمن توضیحاتی درباره ی کتاب گزیده ی ماه، پرسش هایی را مطرح کرد از جمله اینکه “متر و معیار ما برای اینکه ببینیم چقدر این کتاب واقعی هست” چیست؟ او پاسخ پرسش هایش را به سخنرانان برنامه واگذار کرد.
سعید حریری، دانش آموخته ی علوم کامپیوتر در ایران است. بیست و چند سالی ست که در تورنتو زندگی می کند. در این سالها به عنوان مشاور سیستم های پردازش داده ها و مدیریت پروژه های پیاده سازی سیستم با بزرگترین سازمان های اقتصادی کانادا همکاری داشته است. از پایه گزاران چند نهاد فرهنگی و اجتماعی در کاناداست از جمله: انجمن ایرانی متخصصان کامپیوتر، آی سی نت ورک، کنگره ایرانیان کانادا، کانون کتاب تورنتو. زمان آزاد خودش را با نوشتن، عکاسی، ترجمه پر می کند.
از آنجا که سعید حریری و سپیده ارزنده از دست اندرکاران کانون کتاب تورنتو هستند، مولوی از حضور آنان سپاسگزاری کرد و آن را نشاندهنده ی این خواند که اهل کتاب می توانند در کنار هم بنشینند و خارج از سازمان ها و گروه هایشان با هم همکاری داشته باشند.
سعید حریری نیز در آغاز سخنانش در پاسخ به آن عده که دلیل حضور او را در نشست کتاب تهرانتو پرسیده بودند و آن را موجب کسادی کار کانون کتاب تورنتو خوانده بودند، توضیح داد: ما در جامعه ی ایرانی خارج از کشورمان در کاربست خِرَد خودبنیاد یا خِرَد نقاد کار نکرده بسیار داریم و برگزاری این شبها شاید قدم کوچکی باشد تا از هم یاد بگیریم و ما هم بتوانیم مثل آن دنیای مدرنی که در آن زندگی می کنیم به بررسی مسائل سیاسی ـ اجتماعی و … خودمان بپردازیم و برای من باعث خوشحالی ست که امشب اینجا هستم و برگزاری این شب ها را می خواهم به همه شادباش بگویم و از خانم مولوی که پیشقدم شدند، می خواهم سپاسگزاری کنم و امیدوارم با همدلی این کار ادامه پیدا کند.
حریری سپس سخنانش را با گفته ای از مارشال مک لوهان اندیشمند کانادایی ادامه داد و حرف هایش را صرفا نظر شخصی خودش خواند.
او با اشاره به اهمیت شناخت گذشته به یکی دو نکته پیش از شروع بحث اصلی نیز اشاره کرد و گفت: من به عنوان خواننده ی فعال جانبدار هستم، بی طرف نیستم و این جانبداری حاصل آموخته ها و نیاموخته هایم هست ولی سعی می کنم از پیشداوری و صدور حکم خودداری کنم و به یاری عقل سنجشگر، نگاهی خالی از دوستی و دشمنی داشته باشم.
حریری به کتاب های مورد استفاده ی خودش اشاره کرد و گفت، جلدهای یک تا پنج یادداشت های علم به ویرایش علی نقی عالیخانی که در ایران توسط انتشارات مازیار و معین چاپ شده را با چاپ های دیگر مقایسه کردم و دیدم نسخه ی کامل تری ست. جلد ششم را از انتشارات ایبکس استفاده کردم.
حریری آنگاه به متن پرداخت و گفت: این یادداشت ها داستان های سال ۴۷ تا ۵۶ را در بر می گیرد و ظاهرا علم در سال ۵۰ درگیر برگزاری جشن های دوهزار و پانصدساله بوده و چیزی ننوشته. این یادداشت ها را با وسواس خاصی می نوشته یا روزانه یا یک روز درمیان، یک وظیفه ای برای خودش قائل بوده، در کاغذهای مختلف می نوشته، در آخر ماه به صندوقی در ژنو می سپرده. با اجازه ی شاه شروع کرده ولی شاه هرگز این یادداشت ها را ندیده. علم وصیت کرده بود تا زمانی که سلطنت پهلوی برپا هست، اینها منتشر نشود.
حریری افزود: به نظر من مهمترین مشخصه ی یادداشت های علم این است که: ـ به سفارش کسی نوشته نشده، ـ تحت فشار نوشته نشده، ـ به تقاضای بازار نوشته نشده، ـ در توضیح یا توجیه نقشی که نویسنده در گذشته داشته و مورد انتقاد قرار گرفته، نوشته نشده و موقعی که یادداشت های علم را مقایسه کنیم با صدها خاطراتی که بخصوص بعد از انقلاب منتشر شده، مثلا خاطرات فردوست، نزدیکترین فرد به شاه، مشخصا در بازجویی و زیر فشار نوشته شده، یا خاطراتی که در دفاع از خود نوشته شده مثل خاطرات قره باغی، کیانوری، نهاوندی و حتی خود شاه و چیزهایی که فرح نوشته و این اواخر حجج اسلام رفسنجانی، ری شهری، خلخالی و … وقتی اینها را مقایسه کنیم ارزش یادداشت های علم را متوجه می شویم.
حریری نگاهی هم داشت به سابقه ی تاریخی یادداشت نویسی و به تاریخ بیهقی نوشته ابوالفضل بیهقی در قرن پنجم هجری در دوران غزنویان به عنوان اولین و قدیمی ترین یادداشت از این دست اشاره کرد و از مشخصه های آن نثر فاخر آن و ارزش ادبی آن را برجسته خواند.
بعد از بیهقی در این مورد حدود چهارصد، پانصد سال گسست تاریخی داریم تا می رسیم به دوران صفویان که در این دوران یادداشت نگاری فراوان داریم. و بعد می رسیم به خاطرات اعتمادالسلطنه که وزیر انطباعات دربار ناصرالدین شاه است از ۹۳-۱۲۹۲و ۱۳۱۳-۱۲۹۸ را نوشته.
حریری پس از این مقدمه ها به یادداشت های علم پرداخت و با اشاره به اینکه در نشست ۳۲ کانون کتاب تورنتو این یادداشت ها بررسی شده، به طور خلاصه زندگینامه ی علم را بیان کرد و چگونگی نزدیکی او با شاه را گفت و افزود، از نظر من بدون شک علم نزدیک ترین شخص به شاه بوده و در جای جای کتاب هم این دیده می شود.
کتاب، یادداشت های وزیر دربار است از سال ۴۷ تا ۵۶ به طور مرتب نوشته شده. علم کسی بوده که در روز دو، سه ساعت شرفیاب بوده و مسائل مختلف را مطرح می کرده و چم و خم شاه دستش بوده و در هر حیطه ای دخالت می کرده و وزارت دربار علم تبدیل می شود به همه ی وزارتخانه ها و می شود پرورشگاه پروژه های شاه. علاوه بر این علم تنظیم کننده ی روابط شاه با خانواده اش است.
حریری افزود، در مقام مقایسه با دیگر کتاب ها، قصه کمتر گفته و به قولی حسنک راستگوست. از نقل مطالب خصوصی بین خودش و شاه، که گاه ممکن است به نظر خواننده مضحک به نظر بیاد، خودداری نمی کند. که نشانی از حضور یک فردیت مدرن است و حضور فرد در تجربه ی اجتماعی که این هم مهم است. پشت این و آن پنهان نمی شود. دشمنی اش را با آدم ها پنهان نمی کند و در سراسر کتاب می بینید که با هویدا دشمن است و این را پنهان نمی کند. شما با خواندن چند جلد کتاب رفسنجانی بالاخره نمی فهمید او با کی خوب است و با کی بد است.
حریری ادامه داد: به قول خانم مولوی، باید در نگاه به این کتاب کمی شک مادرزادی و تاریخی مان را به مقام و منصب و دولت و قدرت و اینها بگذاریم وسط و با این دید نگاهش کنیم. با تمام اینها من با گفته ی عالیخانی موافقم که گفته “یادداشت های علم سندی کم نظیر در تاریخ معاصر ایران است که چگونگی اداره ی کشور را در پرتلاطم ترین سال های اخیر با دقت و صداقت نشان می دهد”.
نکته ی دیگر اینکه خانواده ی علم اجازه داده اند این یادداشت ها منتشر شود به نظر من یک شجاعت تاریخی انجام دادند چون مسائل متعددی در این مطرح شده بویژه مسائل داخلی خانوادگی شان.
نکته ی دیگر هم که خانم مولوی اشاره کردند، نقش آقای عالیخانی ست که در دولت های آن زمان مسئولیت داشته، مسئولیت وزارت اقتصاد را داشته، رئیس دانشگاه تهران بوده و به نظر من کار ارزشمندی انجام داده و بخصوص بر هر جلد یک مقدمه نوشته که پیشزمینه ی تاریخی آن دوره را توضیح می دهد که در مورد جلد اول مقدمه ی عالیخانی ۱۲۰ صفحه است و بسیار مقدمه ی جالب و جامعی ست.
و نهایتا اینکه من معتقدم هیچ تحقیق تاریخی در بررسی رویدادهای زمان شاه بدون مراجعه به یادداشت های علم کامل نخواهد بود.
حریری در ادامه سخنانش در مقام مقایسه، چند پاراگراف از خاطرات رفسنجانی را خواند، بخشی در مورد گزارش مجلس بود (در زمان بازرگان) و بخشی هم در خانه و کمک به همسرش(عفت) برای ترشی درست کردن. خواندن این بخش ها باعث خنده ی حاضران شد.
حریری همچنین یادداشتی که پس از خواندن کتاب خاطرات حجت الاسلام محمد محمدی ری شهری دادستان دادگاه انقلاب، وزیر اطلاعات و … نوشته بود برای حاضران خواند. او این خاطرات را “یک مشت اعترافات پراکنده ی متهمان کودتای نوژه که یا چاپ یا پخش شده” خواند که ری شهری “از منشی وزارت اطلاعات گرفته، داده تایپ و صحافی کردند و به عنوان خاطرات چاپ کرده.” و افزود، “حیف از یک شاهی پول و یک دقیقه وقت” که برایش صرف شود.
حریری تکه ای از خاطرات کیانوری را هم خواند که مربوط می شد به قضاوت کیانوری در مورد محمدعلی فروغی نخست وزیر سال های بیست: “بسیار آدم پستی بود، به پسرش درس می دادم حتی یک چایی به من ندادند که هیچ، سالی که دیپلم گرفتم دیگر بورسیه تحصیلی به اروپا نمی فرستادند. قیم من با فروغی رفیق جان جانی بود. به من گفت به فروغی می گویم او ممکن است کاری بکند. آقای فروغی با وجود اینکه این کار برایش مثل آب خوردن بود، با وجود اینهمه زحمت که من برای بچه اش کشیده بودم، گفته بود اصلا به هیچ وجه. بسیار آدم پستی بود…”
و افزود: این داوری دبیرکل حزب طراز نوین طبقه ی کارگر است و احتمالا با اندیشه ی علمی هم آشناست.
در پایان حریری به نقدهایی که بر یادداشت علم نوشته شده اشاره کرد و گفت، متاسفانه بر یادداشت های علم هیچ نقد جدی تا آنجا که من دیدم، ایرانی ها ننوشته اند. خود آقای عالیخانی جستاری در ایران نامه چاپ کرده و در آن از این نقدها صحبت کرده و معتقد است که دقیق ترین نقدی که منتشر شده مال دکتر جلال متینی که در شماره ی پائیز مجله ایرانشناسی چاپ شده. نداشتن فهرست اعلام یکی از ایرادهایی ست که به کتاب گرفته شده.
حریری برای بی تفاوتی پژوهشگران و نپرداختن به این کتاب دلیلی پیدا نکرده و تنها حدس هایی برای آن دارد. او می گوید، احتمالا از دید آنهایی که خبره ی کار هستند، ما چون فاصله ی نزدیکی با این مسائل داریم نمی توانیم کنار بنشینیم و اینها را هدفمند و با بی طرفی نگاه کنیم. نکته ی دیگر اینکه نمی توان اینها را با سندها و مدارک دیگر سنجید.
فرشته مولوی هم به نقدی که آقای شائول بخاش، پژوهشگر و همسر هاله اسفندیاری، در نیویورک ریویو آف بوکس منتشر شده، اشاره کرد و در ادامه ی برنامه، سخنران بعدی را معرفی کرد.
سپیده ارزنده دانش آموخته ی کامپیوتر از دانشگاه شهید بهشتی و سیستم اطلاعات ماهواره، در حال حاضر به عنوان آی تی آنالیست در بخش سیستم اطلاعات جغرافیایی کار می کند. از سال ۲۰۰۱ ساکن تورنتوست و در زمینه ی اجتماعی و فرهنگی فعال است. او در تورنتو با جامعه ی متخصصان سیستم های اطلاعاتی، کمیته همیاری با زلزله زدگان بم، و کانون کتاب تورنتو همکاری می کند.
سپیده ارزنده هم در آغاز اشاره کرد که قرار نیست که کتاب ماه تهرانتو رقیب کانون کتاب تورنتو باشد و اگر هم قرار است رقابتی باشد چه بهتر که در کارهای فرهنگی باشد و کانون های کتابخوانی بیشتری به وجود بیاید.
ارزنده در ادامه از جنبه ی دیگری به کتاب نگاه کرد و گفت: این کتاب زاویه ی دید فردی ست که فعال بوده در تحکیم و نگهداری و ماندگاری این سیستم حکومت فردی و توانسته دوام بیاوره و باقی بماند. این دید آداب و فرهنگ آن حکومت را به ما نشان می دهد.
علم در این یادداشت ها هیچگاه به عنوان سوم شخص مفرد از شاه یاد نکرده، و همواره اعلیحضرت، ایشان، و … یاد کرده است.
نکاتی که در برخوردهای مشخص علم درنظر گرفتم، یکی توجه دائمی به آزرده نکردن شاه است. این را بارها و بارها تکرار می کند. پرهیز از آزرده کردن ایشان نشان می دهد که چه طوری یک سری مسائل اصلا عنوان نمی شود. دیدن مسائل و مشکلات جامعه و مطرح نکردنش.
ارزنده در این خصوص بخشی از خاطرات را تعریف می کند که علم شاهد تصادفی در جاده بوده، و نابسامانی که در پی آن می دیده و تضاد بین ظاهر مدرن و بافت سنتی موجود، و اینکه آیا از این ها چیزی به شاه می گفته یا نه؟
سخنران به بخش هایی از خاطرات سال ۵۲ علم پرداخت و گفت: علم خیلی شاه را باد می کرد و شاه از این تملق شنیدن ها خوشش می آمده و چقدر هم علم استاد بوده در تملق گویی. حتی در این نوشته ها که شاه نه خوانده و نه قرار بوده بخواند، چقدر تملق او را گفته، در حالی که در جایی می نویسد امان از این مردم تملق گو. در جایی می گوید، امشب از خودم بدم آمد، چنان تملق گفتم از شاه که خانم از زیر میز به من لگد زد.
رگ خواب شاه دست علم بود و خیلی جاها هم می گوید، مثلا “حال شاه خوب نیست، و یکی از همان نامه های خانم های زیبا را بهشون رد کردم، حالشون رو جا آوردم” یا اینکه “باید از پیشرفت های مملکت بگم تا حالشون خوب شه”
علم فرهنگ خانسالاری و اربابی دارد و این فرهنگ را تمام عمر با خودش حمل می کند و آن را با خود به دربار هم می آورد و با همان فرهنگ و پیشینه با شاه نوکرمآبانه برخورد می کند چون می داند برای شاه خوشایند است.
در مجموع به نظر می آید علم آدم تیزی ست و می داند رگ خواب شاه را چگونه در دست بگیرد و چگونه استفاده کند و خودش را نوکر بخواند و باور به حاکمیت فردی را در شاه تقویت کند و مشخصا او را ارباب خودش بخواند. علیرغم اینکه جای جای کتاب اشاره می کند، ایشان حاکم مطلق اند، ایشان سلطان اند، هر جا که کمبودی می بیند می اندازد گردن دولت و هویدا.
ارزنده تأکید کرد: من فکر می کردم کاش هویدا هم چنین چیزی نوشته بود برای مقایسه با این جالب بود.
او افزود: در این کتاب به نظر میاد تلاش برای ماندن در حلقه ی قدرت است. بارها از غم دوری از شاه شکایت می کند به طوری که آدم حس می کند واقعی ست. عَلَم از تردامنی نمی ترسد و مشکلی هم ندارد که مسئولیت مسائل مختلف را به عهده بگیرد.
ارزنده ادامه داد: مطلب جالبی که دیده می شود تناقضات رفتاری علم است. با توجه به اینکه برای تحصیل به خارج کشور نرفته بود، ولی زبان انگلیسی را خوب می دانست و با فرهنگ غرب آشنا بود، اشاره های گاه و بیگاه دارد که کار باید سیستم مدرن داشته باشد، مشاوره و بررسی شود، اما خودش استاد زیرآبی رفتن بود و در اولین پستی که به عنوان فرماندار بلوچستان داشت، به جای رابطه با استاندار، مستقیما با شاه ارتباط می گیرد.
سخنران، به نکات دیگری از کتاب درخصوص رابطه ی دربار با وزرا و سفرا و به تناقضات رفتاری و گفتاری علم با ذکر نمونه هایی از کتاب اشاره کرد و بخشی از کتاب را خواند که علم مسئولیت های خودش را ـ البته تا آنجا که ذهنش یاری می کرد ـ برشمرده بود که بیست و سه مسئولیت می شد!
ارزنده در پایان بخشی از یادداشت ها را خواند که در مورد نظر علم درباره وزیر دربار شدن هویدا بود و اعلام جان نثاری همیشگی علم به شاه.
بخش آخر برنامه به طرح پرسش و نظرات شرکت کنندگان اختصاص داشت.
با سپاس فراوان از گزارش خوبتان خانم طا هری
حریری و ارزنده هم گل گاشتند
نقد اساسی به یاد داشت ها بنظر من در آنجاست که علم تو انائی تحلیل از مسائلی که در ایران وجهان می گذشته بدست نمی دهد و یا داشت ها یش بیشتر شبیه
small talk
است
و در سطح با قی می ماند
اشاره ای کنم که در انتخاب چه نکته ای را بنویسد مثل هر وزیر در باری منافع خود وار باب خود را در نظر داشته که انتظاری بیشتر نمی توان داشت
یک نکته را چون از نزدیک در جریانش بودم می نویسم
در سا ل ها ی چهل شورشی در ایل قشقائی علیه دولت در حا ل شکل گیری بود .واز سوی خسرو قشقائی رهبر ایل و از اعضای کمسیون نفت مجلس که پیشنهاد ملی کردن نفت ایران را به مجلس داد ، مورد پشتیبانی بود.در زمان ما تازه از حزب توده جدا شده بودیم و در تدارک سازماندهی مبارزه مسلحانه بودیم. رفقای ما عطا و ایرج کشکولی از کادر های سازمان انقلا بی مسئو لیت شرکت در این شورش را بعهده داشتند و با همسو ئی با خسرو خان و همکاری با بهمن قشقائی مخفیا نه به ایران بر گشتند و به شورشیان پیو ستند.و مد تی هم به جنگ و گریز با نیرو های ارتش پرداختند. تدریجن معلوم شد که تو انائی شورشیان رو به تقلیل است و هرر وز که می گذشت افراد یک به یک صف مقا و مت را ترک می کردند.. تا اینکه تنها سه نفر باقی می مانند: بهمن ، عطا وایرج.
در اینجا نقش علم نمایان می شود. از طرق افراد نفو ذی خود در ایل به بهمن پیام میدهد که اگر تو از
کمو نیست ها جدا شوی و دست از مبارزه بر ذاری در امان خواهی بود و تا این حد برای فریب بهمن پیش می رود که بنا به سنت آن زمان قران را با امضای علم برای بهمن می فرستد و سو گند می خورد که شاه شما را بخشیده است.رفقای ما هرچه بهمن را از تسلیم شدن باز میدارند کار آمد نمی افتد و شبی او سلاح خود را می گذارد و میرود وخود را تسلیم می کند.و چند روز بعد بهمن قشقائی را اعدام می کنند. علم خجا لت کشیده از این خیانت و جنایتش در خق جوان بیست سا له قشقائی سخنی بگوید