دین پدیدۀ متحرک است نه منجمد و ساکن (۱)/نقل از کتاب “یک ساعت تفکر” از هوشمند فتح اعظم
دوستان عزیز: وقتی که در دانشگاه تهران درس می خواندم، زمانی بود که جنگ جهانی دوم تازه پایان یافته بود و متفقین هنوز در ایران بودند.
در این احوال جوانان هم سن و سال من غالباً بی دین شده بودند و معلمین روشنفکر ما نیز به همین منوال بودند و بیشتر آنان به مرام مارکسیستی گرویده بودند و همه آنها دینداران را کوتاه فکر می خواندند یعنی مؤدبانه می خواستند بگویند که هر که دین دارد احمق است.
داستان های زیادی از گفتگوی بین من و ایشان است. در یک مورد در اثنای سخن به دوست بی دین ولی دانش پژوه خود گفتم که علت مشکلاتی که ما در عالم ادیان داریم و تضادی که بین دین و اجتماع کنونی می بینیم یکی آن است که دین را پدیده ای ساکن و متوقف می دانیم. در حالی که جامعه انسانی جامعه ای متحرک است یعنی تحرک دارد به اصطلاح فلسفی بعضی دین را پدیده ای استاتیک می شمارند ولی جامعه انسانی طبیعتاً دینامیک است و این دو هیچ وقت با هم سازگار نمی گردند. مثل این است که شما پرچمی را در نقطه ای برافرازید و بگویید که همه باید زیر این پرچم بمانند. حال آنکه مردمان هر روز به پیش حرکت می کنند و در هر قدم که به پیش می روند فاصله شان با پرچم بیشتر می شود و نیز گفتم به همان وجه بهائیان معتقدند که دین نیز مانند جامعه بشری باید تحرک داشته باشد و قوه محرکه دین که قوه ای ملکوتی و آسمانی است در هر زمان دین تازه ای را به وجود و حرکت می آورد تا بر وفق مقتضیات زمان باشد و تضادها را از میان بردارد و نیز گفتم مردم به واسطه تعلق قلبی شان به دین آباء و اجداد خویش در همه ادیان به آیاتی از کتاب خویش متشبث می شوند که بگویند دین ما یگانه و آخرین راه حقیقت است و دین دیگری نباید بیاید و نه اگر بیاید دین راستین است.
دوست من صحبت را به دنده ی شوخی انداخت و گفت: کاش این اعتقاد واقعیت داشت. یعنی خدا یک دین را می فرستاد و اینقدر دین تازه نمی آمد تا چنین گرفتاری و کشتار و مخاصمت بین مردمان به نام دین صورت گیرد.
آنچه دوست من به مزاح گفت به شوخی نگرفتم و جواب دادم، حرفی که تو میزنی مانند این است که کسی در طی زندگانی خود ناخوش می شود و هر بار به طبیبی که پیش او می آید اعتراض کند کاش همان دارویی که پیشتر به من داده بودی و من به آن خو گرفته بودم باز همان را می دادی و مرا از مصرف اینهمه داروهای گوناگون می رهاندی. درست است که چون هر پیغمبری ظاهر شد پیروان دین قدیم بر او تاختند و شمشیر ظلم و ستم آختند. اما اگر چشم بصیرت می گشودند ملاحظه می کردند که پیغمبر جدید و قدیم تفاوتی نیست. همه از یک سرچشمه نوشیده و به یک وظیفه قائمند و از یک راه می پویند و این دعوایی که بر سر پیروان ادیان است و پیغمبر خود را بزرگتر از دیگری می شناسند صحیح نیست.
در اینجا یادم آمد که یک زردشتی ایرانی در این باره از حضرت بهاءالله سئوال نموده که آن سئوال و جوابی که از قلم حضرت بهاءالله به او نازل شده برایش خواندم. حال برای شما نیز می خوانم. در این لوح که می خوانیم حضرت بهاءالله اول سئوال نویسنده را نقل می کند و بلافاصله جواب می فرمایند. ( بقیه در هفته آینده)
حضرت بهاءالله می فرماید:
بشارت سیزدهم
یا اهل بها شما مشارق محبت و مطالع عنایت الهی بوده و هستید، لسان را بسب و لعن احدی میالائید و چشم را از آنچه لایق نیست حفظ نمائید. آنچه دارائید بنمائید اگر مقبول افتاد مقصود حاصل و الا تعرض باطل. سبب حزن مشوید تا چه رسد به فساد و نزاع. امید هست که در ظل سدره عنایت الهی تربیت شوید و بما اراده الله عامل گردید. همه اوراق یک شجرید و قطره های یک بحر.
طراز دوم
معاشرت با ادیان است بروح و ریحان اصحاب صفا و وفا باید با جمیع عالم بروح و ریحان معاشرت نمایند، چه که معاشرت سبب اتحاد و اتفاق بوده و هست و اتحاد و اتفاق سبب نظام عالم و حیات امم است. طوبی از برای نفوسی که بحبل شفقت و رأفت متمسک اند و از ضعینه و بغضا فارغ و آزاد این مظلوم اهل عالم را وصیت می نماید به بردباری و نیکوکاری.
خوانندگان عزیز، در صورتی که راجع به این تعلیم و یاتعالیم دیگر آئین بهائی سئوالاتی داشتید می توانید به پیام گیر ما به شماره ۷۴۰۰ -۸۸۲- ۹۰۵ تلفن فرموده و یا با ایمیل : anyquesionsplese@gmail.com تماس بگیرید تا جواب سئوال شما داده شود.
وب سایت برای کتابهای فارسی: bahaifaith.org/persianlibrary