روزها و شاید هفته هاست که احساس غریب و دوگانه ای، توام با نوعی نگرانی آزار دهنده در خود احساس می کنم. هر روز که به لحظه موعود نزدیک تر می شود آن احساس ها پررنگ تر و آزار دهنده تر می شوند. موسیقی موقامی (مقامی) آذربایجان را می شناسم، هم چنان که رقص های پرشور آذربایجانی را، چرا که با هر دو مأنوس ام، تا جائی که به موسیقی، رقص و حتی زبان درمانی آذربایجانی باور دارم، از آن رو که هر کدام را جداگانه تجربه کرده ام. هر زمان که نوای آن موسیقی را می شنوم، احساسی از اندوه و خشم و حسرت و شور است که هم چون موجی ترا در بر می گیرد و عنان اختیار و حرکت را از تو می رباید.
سالن بزرگ و مجلل”مرکز هنرهای نمایشی تورنتو” مملو از جمعیت است. مردمی از فرهنگ ها، زبان ها و ریشه های متفاوت برای دیدن نمایش رقص ساشار و شنیدن نوای سحرانگیز موسیقی موقام عالیم قاسیموف از هرسوئی سرازیر شده اند. در آغاز، فیلم کوتاهی از سفر به ریشه ها؛ کوچه های تنگ و باریک “ایچری شهه ر” (بخش قدیمی شهر تاریخی باکو) با بالکن ها و معجرهای زیبا، و درهای بزرگ و رنگارنگ و کنده کاری شده، با گلدان هائی آویزان از درها و بالکن ها و راهرو ها، و پله های دراز، و سنگ فرش های تمیز زیر آفتاب بی دریغ تابستان با پیرزنانی در حال صحبت با ساشار در جستجوی یافتن خانه پر خاطره مادر بزرگ.
ساشار هنرمندی یگانه در میان ما به دنبال ردپای خانه زادگاه مادر بزرگ، خاطره ای از دوران کودکی: قصه ها، نغمه ها، بایاتی ها، قوشما ها و حلقه نیرومندی از تاثیر وصل به ریشه ها، درآمیختن موسیقی بومی با حرکاتی از اعماق ذهن که در کالبدش می جوشد.
سال های قبل از جنگ، و نسل ۱۹۳۷ در حسرت بازگشت و بازیافتن ریشه های خود. نغمه سحرانگیز موسیقی موقام با چنان نوازندگان جوان ولی چیره دستی که ترا در حیرت فرو می برند. در یک طرف موسیقی موقام، در طرف دیگر حرکات موزون و شورانگیز رقص آذربایجانی.
تصور این که این دو را بتوان کنار هم و در هماهنگی شاعرانه غم و اندوه و حسرت، با شادی و وجد و حماسه یک جا دید، منشاء دل نگرانی ام است. نگرانی ام را عالیم قاسیموف در ناباوری خود در امکان تلفیق این دو در آغاز، به شکل دیگر و حرفه ای تری بیان کرد، و سپس رضایت و تسلی خاطر خود را از ساشار که به آن امکان حیات بخشیده است.
او فورم ها و اشکال ارائه موسیقی موقام را با فورم ها و اشکال متفاوت ارائه ی رقص آذربایجانی، ابداع کرده و به تجربه ای کم نظیر دست یافته است. هنوز در آغاز این مسیر دشوار و ناهموار است. عبور از محدوده ی موسیقی موقامی – که ارتباط تنگاتنگی با سلیقه های خاص و شخصی و نیز حتی با بلوغ و سن و سال معینی دارد ـ و، رساندن آن به گوش جهانیان و خوش نشاندن آن به گوش جهانیان، گسترده کردن دامنه و طنین موسیقی موقامی را وسعت بخشیدن و همگانی تر کردن آن.
تاکید روی ریتم های خاص رقص آذربایجانی، با پایکوبی برکف صحنه، انگار ترا تا مرز درآمیختن با رقص کلاسیک اسپانیایی می برد. همیشه فکر کرده ام که رقص آذربایجانی به لحاظ برخی ریتم ها، شیوه اجراء، شور و غرور و حماسه موجود در آن قرابت های درونی زیادی با رقص های کلاسیک اسپانیا دارد، هرچند آن دو، دور از هم و متعلق به فرهنگ های دیگر و دور از همی هستند.
ساشار هنرمندی مبتکر، مجنون موسیقی آذربایجان، تا به نقطه ای که امروز رسیده است راه دور و دراز و دشواری را طی و تجربه کرده است. تجربیات او در این راه ثمره خود را می دهد. یافتن اشکال دیگر ارائه ی موسیقی موقامی، یافتن اشکال متفاوت ارائه رقص های آذربایجانی و تلفیق استادانه آن دو به شیوه خاص خود، باز کردن افق های جدید برای هنرهای نمایشی و موسیقی آذربایجان، استقبال و مقبولیت دادن به هنر کم نظیر و ناشناخته آذربایجانی.
* علی قره جه لو، نویسنده و مترجم مستقل ساکن تورنتو، دارای دکترای علوم سیاسی، در حوزه ی مسائل سیاسی ملیت های ایران بویژه ترک ها و مسائل سیاسی ترکیه و آذربایجان و ارمنستان می نویسد.
I totally agree with you Savalan!
I attended the concert as well and am a musician from Azerbaijan. i can’t write this in farsi as i do not have the fonts/ however, Alim qasimov was under the shade of Sashar, whereas the audiance was there for Alim Qasimov as sashar would not be able to gather more than 200 people in the venue. so this was quite disappointing to all people that i talked to and believe me I know a lot /// as per mr Qerecelou’s idea of the Azerbaijani dance///well although i enjoyed and appreciated sashar’s work, one who knows just a little bit of azerbaijani dane would notice that there was only 3 moments – less than 1 minute in total) where shashar did azerbaijani dance movement! I shared this with him and what’s MORE is the fact that he is not even claiming this to be Azerbaijani dance!!! this is his creation , his perception! So quite surprising that Mr. qerecelou could see this wheras he can not himself!
I think when it comes to specialties, we’d better to listen to specialists…That’s what I would do! All the best of azerbaijani dance and Mugham for 2013!