شهروند ۱۲۲۶ پنجشنبه ۲۳ اپریل ۲۰۰۹
چگونه دلار دُردانه و بین المللی شد!؟
سال ۱۹۴۴ بود، خاکستر آتش جنگ جهانی دوم بر زمین خسبیده بود و دود و دَم آن اروپا را آغشته کرده بود و لاشخوران جهانی، با چنگ و دندان بر همدیگر چنگال انداخته بودند، که ضرورت وجود یک نظام مالی منسجم و مستحکم توسط آمریکایی ها مطرح شد و بریتانیا از آن استقبال کرد.
دولت فخیمه انگلیس اقتصاددان برجسته آقای “کینز” و آمریکا برگ آس و مغز متفکر خود “دکستر وایت” را به مذاکره نشاندند. سپس طرحی پیشنهاد شد و مورد تصویب همگان قرار گرفت که به آن گردهمایی “نیوهمپشایر” می گفتند، و این سرآغازی بود برای تشکیل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در سال ۱۹۴۴.
پیامد این تصمیم بدینگونه بود که دلار دردانه و بین المللی شد. براساس آن، همگان تصمیم گرفتند که تنها واحد پول جهانی که به طلا سنجیده می شود دلار باشد و بس و هر اونس طلا با ۳۵ دلار همسان باشد. بدینگونه تا اواسط دهه ۶۰ به مدت ۲۰ سال، نظام مالی جهانی، بدون دردسر به راه خود ادامه می داد. در اواسط دهه ۶۰ چهره تجاوزگرانه و غارتگرانه آمریکا بویژه پس از حمله به ویتنام، آشکارتر و بارزتر شد و تورم سرمایه داری آمریکا به نمایش گذاشته شد.
در شرایط بحرانی نیمه ی دهه ۶۰، پاره ای از کشورها (مثلا فرانسه در دوره دوگل) دلارهای ذخیره و رزرو شده ی خود را به طلا تبدیل کردند، بدینگونه ادامه ی این فرآیند، موجب کاهش ذخیره ی طلای ایالات متحده شد، مثلا در سال ۱۹۷۱، ارزش دلار نسبت به طلا کاهش یافت و پیامد آن واقعه سال ۱۹۷۳ بود که بالاخره آمریکا با ناخشنودی پذیرفت که به رابطه انحصارطلبانه دلار با طلا پایان دهد و سناریوی هیجان انگیز آقای “دکستر وایت” آمریکایی و “آقای کینز” انگلیسی در “نیوهمپشایر” به پایان رسید.
اما دو جریان بدون تغییر باقی ماند، نخست اینکه دلار واحد پول بین المللی باقی ماند و دوم اینکه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، فعالانه به حرکت خود ادامه دادند و از ۱۹۸۲ به بعد عملا اقتصاد جهانی را زیر سلطه خود قرار دادند، و دلار امکانات فراوانی در اختیار اقتصاد آمریکا قرار داد و نه فقط تسلط مالی بر جهانیان پیدا کرد، بلکه در نهایت به اعمال قدرت سیاسی هم انجامید.
امروزه بیش از دو سوم ذخیره ی ارزی کشورهای جهان به طلا یا واحد پول کشور مربوطه نیست، بلکه به دلار! می باشد. بیش از ۸۰ درصد معاملاتی که در بازارهای جهانی ارز صورت می گیرد به دلار است. کلیه وام های صندوق بین المللی پول به دلار پرداخت می شود و نیمی از صادرات دنیا با دلار تامین می شود.
دلار هژمونی دارد و تعیین کننده پدیده ها و حوادث اقتصادی و سیاسی در جهان می باشد و بدینگونه است که تقاضا برای دلار در حال افزایش است و همگان در این دعوا و مرافعه متداول، و بحرانهای مالی کشنده و نابودکننده، تلاش می کنند، به هر گونه و روشی، به دلار دسترسی پیدا کنند تا بتوانند هم به ذخیره ی ارزی خود سر و سامانی بدهند و هم بهای کالاهای خریداری شده ی خود را در بازارهای بین المللی بپردازند. به علت تقاضای فراوان دلار و هژمونی آن در جهان، آمریکا بدون ذخیره طلا یا مشابهات آن قادر است که هر زمان که مناسب بداند، به چاپ دلار اقدام کند، اما سایر کشورها که به دلار نیاز دارند چه باید بکنند؟ ناگزیرند به صدور کالا و ارسال خدمات به آمریکا دست زده و آمریکا به آنها دلار افسونگر و جذاب تحویل دهد، و بدینگونه چرخه های نظام مالی جهانی با عشوه های دلار سریعتر می چرخد و صداهای چاپخانه های چاپ دلار رساتر به گوش می رسد.
به عبارت دیگر، آمریکا کالا را به قیمت مجانی از بقیه ی جهان تحویل می گیرد.
بدهی و کسری بودجه آمریکا یک کابوس وحشتناک نیست
بخش عمده ی دلارهای آمریکا، در خارج از آمریکا به جریان می افتد و صرف و خرج می شود، بنابر این آمریکا می تواند کسری تراز پرداخت های بیشتری داشته باشد و به ازایش دلار بیشتری چاپ کند. برای نمونه، از دوران بوش پدر تا پسر، حدود ۱۰۰ برابر کسری و بدهی ملاحظه می شود.
در سال ۱۹۹۱ (دوره ی بوش پدر) کسری بالانس پرداخت های آمریکا ۴/۴ میلیارد دلار بود و ۱۱ سال بعد در دوره ی بوش پسر به عدد ۴۴۵ میلیارد دلار رسید و در سال ۲۰۰۶ میزان کسری مرز ۷۰۰ میلیارد دلار را لمس کرد. به عبارت دیگر، برای اداره ی اقتصاد و مدیریت مالی، آمریکا باید روزی ۴ میلیارد دلار از بازارهای جهانی وام بگیرد.
افتخار اقتصاد شکوفان!
آمریکا از کیسه ی بقیه ی مردم جهان و جیب دولتهای دیگر به افتخار “اقتصاد شکوفان” نایل می شود.
اقتصاددان های نئولیبرال مدعی هستند که مصرف دیوانه وار و بیمارگونه آمریکایی ها باعث شکوفایی اقتصاد می شود، اما این تصور، برخورد ساده لوحانه ای بیش نیست. واقعیت این است که “رفاه آمریکایی” و “مصرف زدگی جنون آور” پیامد هژمونی دلار در مناسبات پولی بین المللی است.
بنابر این اگر آمریکا هیولایی است که باید دولت های دیگر، در روز ۴ میلیارد دلار به حلقوم وی واریز کنند تا فربه باقی بماند، با دو پرسش اساسی روبرو می شویم:
نخست اینکه با بحرانی که جهان را فرا گرفته و اقتصاد اتحادیه اروپا و ژاپن و کشورهای آسیای جنوب شرقی و … می لنگد، و مردم خود را، کشان کشان می کشانند، چگونه دارای چنین منبع مالی عظیمی هستند؟
دوم اینکه؛ اگر با این گمان و توهم تصور کنیم که این چنین منبع مالی کلانی وجود دارد، با بدهی سرسام آور بیش از ۳۰۰۰ میلیارد دلاری آمریکا که هر سال ۲۰ درصد به آن افزوده می شود، چگونه دولت های دیگر آماده هستند به اقتصاد بیمارگونه و ناهنجار آمریکا باز هم قرض بدهند تا مصرف زدگی بیمارگونه آمریکایی تامین شود و در چاه ویل، عمیق تر فرو روند؟
در شرایط کنونی و بحران وسیع جهانی، صادرات آمریکا کاهش دردناکی یافته است، و اگر ارزش دلار کاهش یابد، سرمایه گذاران کلان، ذخیره مالی خود را به دلار تبدیل نخواهند کرد، و بدینگونه احتمال پایان یافتن هژمونی دلار می رود. تامین مالی نیازهای سیری ناپذیر سرمایه داری کلان آمریکایی به حفظ هژمونی دلار بستگی تام وتمام دارد.
اگر به این مقوله به شکل جهانشمول بنگریم، ملاحظه می کنیم که اقتصاد جهانی روی شاخ دلار می چرخد و در صورت شکستن و خرد شدن این شاخ، بافت اقتصادی آمریکا، کاپیتالیسم نخواهد بود و پیامد آن نظم سرمایه داری جهانی دگرگون می شود.
اما تا زمانی که بانک فدرال آمریکا برای مسئولیت گریزی و حل نکردن زیر بنایی بحران اقتصادی، دلار چاپ کند و “تقاضا” ایجاد کند، قادر است از سقوط ارزش دلار جلوگیری کند و در این رهگذر و اوضاع وانفسا و به هم ریخته جهانی، از کیسه ی کشورهای فقیر جهان، بحرانهای آمریکا را کاهش دهد و نام “سرزمین فرصت ها” را از پیشانی و ناصیه خود پاک نکند.
کاپیتالیسم آمریکا، اکنون، در تلاش این است که مانند گذشته، به صورت بانکدار جهانی باقی بماند، و به همان گونه که کشورهای دیگر اتومبیل و کامپیوتر و دوربین عکاسی عرضه می کنند، آمریکا، دلار چاپ، عرضه و صادر کند.
مادام که سرمایه داران و پس اندازکنندگان جهانی، آمریکا را بهشت سودآوری برای سرمایه گذاری خود می پندارند، کسری بودجه تراز پرداخت ها نادیده گرفته می شود و ادامه خواهد یافت و آمریکا هم از این بابت وضع شان بهبود خواهد یافت و دلار با شاخ های بلند و تیز خود هژمونی خود را حفظ خواهد کرد.
تگزاس ـ ۱۸ اپریل ۲۰۰۹
ایمیل نویسنده:
rezaalavim@yahoo.com