دیدار با ناصر پیشوا مربی و پایه گذار باشگاه هما در تورنتو
هر بار آقای پیشوا را در شهروند می دیدیم، ما را تشویق به ورزش می کرد. می گفت، بیایید والیبال، بیایید ببینید از بچه تا پیر دارند بازی می کنند. آنقدر گفت تا بالاخره وسوسه ها کارگر افتاد و شنبه هفتم دسامبر سر ظهر، به همراه دوستم یاسمن و همسرش ـ جمشید قاسمی ـ که عضو تیم ملی بسکتبال ایران در دهه ی پنجاه بود، به دیدن آقای پیشوا و باشگاه هما رفتیم.
به محض دیدن زمین والیبال که یک عده نوجوان و جوان دارند تمرین می کنند، و فریادهای مربی “بزن نازنین، بپر روزبه، بگیر پریسا ….. ” مرا برد به دهه ی پنجاه خورشیدی، به زنگ های ورزش و تمرین در دبیرستان مان مهرباختر. من از درس بیزار بودم و بجایش در تمام تیم های ورزشی مدرسه عضو بودم: بسکتبال، والیبال، فوتبال، پینگ پنگ، بدمینتون و …
محو بچه ها بودم که با استقبال آقای پیشوا مواجه شدم.
چه کار جالبی کرده ناصر پیشوا، با ۷۱ سال سن، همچنان شاداب و پرتلاش، این بچه ها و جوانان و بزرگترها و پیرها را حول والیبال و ورزش گرد هم آورده. در محیطی ایرانی که بچه ها با هم آشنا و دوست می شوند و به دنبال یک ورزش حرفه ای می روند. ممکن است همه تا به آخر ادامه ندهند، ولی حتما تعدادی از آنها ادامه خواهند داد.
ناصر پیشوا، متولد ۱۳۲۱ نیشابور است. می گوید:«ورزش را از دبستان شروع کردم. ابتدا فوتبال بازی می کردم و بعد به والیبال گرایش پیدا کردم. در ۱۸ سالگی عضو تیم ملی جوانان ایران انتخاب شدم. چند سالی بازی کردم و بعدا از طرف ایران ایر برای ماموریتی چهار سال رفتم کویت و آنجا در تیم نادی العربی بازی می کردم. در مسابقات جام خلیج فارس که برای کشورهای عربی بود بازی کردم و چند سال مقام اول را در کویت به دست آوردیم. بعد از بازگشت به ایران دوره های مربیگری را در ژاپن و کره جنوبی گذراندم. بیشتر مسابقات جهانی را رفتم تماشا کردم. از سن ۲۵ سالگی ورزش والیبال را گذاشتم کنار و رو آوردم به مربیگری. به عنوان مربی با تیم های تهران، ملی جوانان، امید تهران و باشگاه آرارات کار کردم. مربی و سرپرست باشگاه هما بودم که چند سال مقام اول باشگاه های ایران را به دست آورد.»
پیشوا به همراه خانواده در سال ۱۳۶۶ به کانادا مهاجرت کرد و پنج سال در مونتریال فعالیت های ورزشی را با نام هما ادامه داد. در سال ۱۹۹۲ به تورنتو آمدند و فعالیت های ورزشی را باز با همان نام هما این بار در تورنتو ادامه داد.
می گویم، پس پایه گذار والیبال برای ایرانی ها در تورنتو شما بودید؟ می گوید، نه، و آقایی را به من نشان می دهد و می گوید، او والیبال ایرانی های تورنتو را راه انداخته، با او صحبت کن.
اسکندر موهبت، ۶۸ ساله است. درباره ی راه اندازی برنامه ی والیبال توسط ایرانی ها می گوید:«۳۵ سال پیش، قبل از انقلاب، من و همسرم به کانادا مهاجرت کردیم و اینجا با دکتر رئوفی و دکتر دیگری که اسمش خاطرم نیست، شروع کردیم به بازی بسکتبال چون من و همسرم (گالینا موهبت) در ایران عضو تیم بسکتبال دانشگاه تهران بودیم. بعد از اینکه همسرم به دلیل بارداری به بازی ادامه نداد، آقای حجت به ما پیوست و ایشان چون بسکتبال بلد نبود از ما خواست والیبال را ادامه بدیم. و ما هم شروع کردیم به بازی والیبال. ۱۷ سال پیش سفری رفتیم مونتریال برای مسابقه با تیم مونتریال که آقای پیشوا مسئول آن تیم بود. بعدا وقتی آقای پیشوا آمد تورنتو ما شروع کردیم با هم بازی کردن و از آن زمان آقای پیشوا به خاطر اینکه هم پیشکسوت است و هم مربی است، کنترل و مدیریت کار را برعهده گرفت.»
ناصر پیشوا ادامه می دهد: «چند سالی با تیم پیشکسوتان بازی می کردم و در کنارش با جوانان هم کار می کردم، ولی به طور رسمی هشت سال است که کلاب هما را راه انداختم. روزهای اول به دلیل عدم اطلاع رسانی درست ـ که بی توجهی خودم بود به نقش رسانه ها ـ استقبال زیاد نبود، ولی بعدها استقبال زیاد شد. به طوری که الان من دیگر نمی توانم شاگرد بپذیرم. من حدود هفتاد شاگرد دارم، ۳۰ عضو پیشکسوت دارم و ۳۰ عضو برای والیبال خانواده دارم و به اتفاق دخترم پریا این کلاب را اداره می کنم.
پریا را به من نشان می دهد. دختری بالابلند با لبخندی شیرین و دائمی بر لب ها. کمی با پریا گپ می زنم.
پریا پیشوا، والیبال را نزد پدرش یاد گرفته و به گفته ی خودش، الان ۱۵ سال است که والیبال بازی می کند. او عضو تیم زنان تورنتو است که سال گذشته این تیم در کانادا سوم شد.
پریا با آنکه در دانشگاه بازاریابی خوانده، ولی به ورزش مورد علاقه اش، والیبال، خیلی اهمیت می دهد. او خودش هفته ای سه روز تمرین دارد، و هفته ای یک روز با شاگردان هما کار می کند. روزهای یکشنبه هم با بزرگسالان بازی می کند.
این سالن ورزشی متعلق به مرکز ورزشی ـ تفریحی کلیسای ارتودوکس سنت جرج واقع در ۹۱۱۶ خیابان بی ویو است. از آقای پیشوا درباره ی وضعیت مرکز ورزشی و هزینه اش می پرسم، می گوید:«محل ثابت مان اینجاست. خوشبختانه مسئولانش با ما خیلی همکاری می کنند. اینجا ساعتی هفتاد دلار هزینه سالن است. هزینه ی توپ هر سه ماه حدود ۱۷۰۰ دلار است. شهریه افراد هر ۱۴ جلسه ۱۲۰ دلار است.»
ادامه می دهد: «من مسائل مالی را اصلا در نظر نمی گیرم، چون به آن صورت برایم درآمدی ندارد، من واقعا عاشقانه دارم کار می کنم.»
مربی باشگاه هما می گوید:«من از پدر و مادرها تشکر می کنم که به من اطمینان می کنند و بچه هایشان را اینجا می آورند. چند وقت پیش که رفتم مسابقات والیبال دبیرستان ها را تماشا می کردم، دیدم در اکثر تیم ها چهار، پنج تا از شاگردان من دارند بازی می کنند.»
تعدادی از پدر و مادرها روی نیمکت های کنار سالن در انتظار نشسته اند. آنها با شکیبایی شاهد تمرین فرزندانشان در زمین هستند.
مادر نازنین ۱۱ ساله یک سال است که دخترش را به اینجا می آورد. از طریق روزنامه ها با باشگاه هما آشنا شده. می گوید:« بعد از دیدن محیط گرم و صمیمی و آشنا شدن با آقای پیشوا، تصمیم گرفتم نازنین را هم برای ورزش و هم برای ارتباط برقرار کردن با دیگر بچه های ایرانی به اینجا بیاورم. این محیط برای خود من هم جالب است چون در روزهایی بزرگترها هم امکان ورزش دارند.»
او به مادر و پدرها توصیه می کند که بچه هایشان را برای فراگیری یک ورزش به طور حرفه ای تشویق کنند.
قرار است از کم سن ترین و سالمندترین بازیکن عکس بگیرم.
فریبرز نیری، ۷۶ سال دارد. او با تیم والیبال خراسان دو بار نایب قهرمان کشور شده. می گوید:« از ۱۶ سالگی بازی می کردم یعنی الان ۶۰ ساله که همچنان در زمین والیبال هستم.»
الهه قموشی، ۹ سال دارد و کلاس چهارم دبستان است. الهه پنج جلسه است که به این کلاس ها می آید. وقتی بهش می گویم چقدر قشنگ به توپ ضربه می زدی، با شیرینی می خندد و می گوید دوست دارد به والیبال ادامه دهد.
اسکندر موهبت نظری برای مطرح کردن دارد:«کاری که پیشوا برای جوانان می کند بی نظیر است. لازم است که جامعه دستی بالا بزند و پولی جمع کند تا یک جای ثابت که مال خود ایرانی ها باشد برای ورزش جوانان تهیه شود. اینجا مجموعه ورزشی کلیسای مصری ها است، چرا ما خودمان نباید چنین محلی داشته باشیم.»
پیشوا هم می گوید، «اگر ایرانی هایی که عشق به ورزش و تندرستی خانواده ها دارند، همت می کردند و می توانستند ارگانی را راه اندازی کنند من می توانستم تا ۵۰۰ عضو هم اداره و مربیگری کنم.»
به تماشای بازی می نشینیم. قرار است تیم بزرگسالان با تیم جوانان مسابقه دهند. دو نیمه ی ۵ دقیقه ای… ولی کمی به درازا می کشد. به قول اسکندرخان، اگر به بچه ها ببازیم، می گویند”به بچه ها باختید؟” و اگر ببریم می گویند “از بچه ها بردید؟”
اول آقای پیشوا مربی نوجوانان است و داور، بعد اما خودش هم وارد بازی می شود و در مقابل دخترش پریا قرار می گیرد.
محیطی گرم و صمیمی که اگر ببرند یا ببازند باز هم خوشحالند و لبخند به لب دارند.
اسکندر موهبت که دوست قدیمی اش جمشید قاسمی را دیده، می گوید، تو هم باید بیایی به بچه ها بسکتبال یاد بدهی. حیف است از تجارب شما جوانان استفاده نکنند.
در تردید رفتن به زمین برای دستگرمی و انداختن توپ به حلقه هستم، و دلیلش را هم درد دست و آرتروز عنوان می کنم، آقای موهبت می گوید، من به عنوان مجروح ترین بازیکن این مجموعه شناخته شده ام. تعداد جراحات و شکستگی و مشکلات جسمی من بسیار زیاد است، اما همچنان می آیم و به بازی ادامه می دهم.
بعد از چند عکس جمعی و یادگاری، می خواهم سالن را ترک کنم. آقای پیشوا چیزی یادش آمده، می گوید: «از شهروند خیلی خیلی ممنونم. باید بگم که شهروند و همچنین دنیای ورزش و ایران استار همیشه به من کمک کرده اند. اطلاع رسانی شما برای من خیلی مهم است. همچنین آقای سعید طاهری همیشه حامی ما و باشگاه هما بوده. در ضمن سوپر خوراک و سوپر پارسیان هم همیشه برای اطلاع رسانی مرا حمایت کرده اند.»
برای اطلاعات بیشتر درباره ی باشگاه هما با ناصر پیشوا به شماره ی ۰۹۴۰-۸۱۸-۴۱۶ تماس بگیرید. اگر از خارج کانادا تماس می گیرید کد کشور را هم فراموش نکنید.