ترجمه‌: حمید پرنیان

ما ایرانی‌جماعت‌ زیاد میانه‌ ی خوبی با مُستندکردن نداریم؛ بیش‌تر دوست داریم چهره ‌به ‌چهره با مسائل برخورد کنیم. نگاه ما به تاریخِ معاصرِ خودمان هم اغلب همین‌گونه بوده است؛ انگار که دو دوست در نیمه ‌های شب و در خفا نشسته باشند و بخواهند داستانی را دمِ گوشِ هم نجوا کنند که چون از بس شرم ‌آور است، نمی‌شود در روشناییِ روز تعریف ‌اش کرد، و در این میان سکوت‌های طولانی و حلقه‌های دود سیگار.

هم ‌نسلی ‌های والدین و مادربزرگ و پدربزرگ ‌های ما به این معروفند که همیشه قصه ‌های طولانی از عظمت امپراتوری ایران و دست‌آوردهای هنری و علمیِ ایرانیان برای گفتن دارند. بیش‌تر بچه‌ های ایرانی ‌تبار در کانادا قبل از این‌که الفبای انگلیسی یاد بگیرند، با نام ‌هایی مثل فردوسی و خیام آشنا می‌ شوند. اما وقتی نوبت به تاریخِ معاصر می‌ رسد، غالبا در بلاتکلیفی و بی‌خبری هستیم.

گیسو نیا

بله، می ‌دانم که بسیاری از ما با رویدادهای مهم تاریخِ معاصرمان آشنا هستیم: این‌که شاه چوبِ حراج به منابعِ طبیعیِ کشورمان زد و آن‌ها را مفت و رایگان به غرب فروخت، برای همین هم گروه ‌های مختلفِ ایرانی متحد شدند و انقلاب کردند، و چون بینِ چپ ‌ها فقدانِ رهبری دیده می‌شد، روحانیون به رهبریِ خمینیِ تبعیدی قدرت را به دست گرفتند و نصیبِ ما هم همان چیزهایی شد که امروزه داریم ‌شان؛ احمدی ‌نژاد و خامنه ‌ای و تحریم ‌ها و لقبِ افتخاریِ «محورِ شرارت».

اما وقتی سرِ میزِ شام نشسته ‌ایم و داریم از تاریخِ معاصر حرف می‌ زنیم، هیچ‌وقت وارد جزئیات نمی ‌شویم؛ نمی ‌پرسیم چه شد که قدرتِ روحانیون در ایران چنین استحکام یافت؟ چه شد که آن‌ همه کوشندگانِ آرمان‌ گرایِ جوان چنین تسلیم شدند و سکوت کردند؟ چه چیزی نگذاشت که والدین و مادربزرگ ‌ها و پدربزرگ ‌های ما جلوی قدرت‌گیریِ جمهوری اسلامی بایستند و مخالفت کنند؟ این داستان‌ ها آن‌قدر وحشت ‌آور و نامطلوب بوده‌ اند که هیچ‌ وقت گفته نشدند؛ این زخم ‌ها هنوز هم تازه مانده‌ اند. برای همین هم همیشه لب گَزیده‌ ایم و جزئیات را بازگو نکرده ‌ایم.

امروزه که صحبت از ایران مُدِ روز شده و حتی هالیوود هم با ساختنِ فیلم ‌هایی مثل «آرگو» دارد از تاریخِ ما پول درمی‌آورد، دانشِ تاریخیِ ما نیز اولویت پیدا کرده است. بالاخره بعد از سه دهه داریم پرسش‌ های داغ و دشوار طرح می‌کنیم و داستان‌ هایی را بازگو می‌کنیم که کم‌تر گفته و مستند شده است.

توکا نیستانی ـ شهروند ۱۴۲۲

مرکزِ اَسنادِ حقوق بشرِ ایران (IHRDC) سازمانی است که می‌کوشد تا با فراهم‌کردنِ واقعیت‌ هایی ساده (که ابزارهای مهمی برای فهمِ تاریخی هستند) پاسخی برای این پرسش‌ها پیدا کند.

IHRDC در سال ۲۰۰۴ و به همتِ گروهی دانش ‌پژوه و حقوق ‌دادنِ حقوق ‌بشری تاسیس شد که پیام اخوان، استادِ حقوقِ دانشگاهِ مک‌گیل، یکی از آن‌هاست. رسالتِ این مرکز آن است که «گزارشِ تاریخیِ جامع و عینیِ ‌ای از شرایطِ حقوق بشر در ایران فراهم کند، و بر اساسِ این گزارش بتواند در قبالِ مواردِ نقضِ حقوق بشر [در ایران] مسئولیت ایجاد کند».

IHRDC هم‌چنین گزارش‌های نقضِ حقوق بشری را برای اهدافِ پژوهشی و آموزشی در دسترسِ عموم قرار داده است.

پس از اعتراض‌های سالِ ۲۰۰۹ در ایران، علاقه ‌ی تازه ‌ای به کشف جزئیاتِ تاریخِ معاصر ما ایجاد شده است. نسلِ کودکانی که پس از انقلاب به دنیا آمده ‌اند حالا کاملا علاقمند به فراگیریِ جزئیاتِ گذشته‌ ی خود هستند.

گیسو نیا، مدیر اجراییِ IHRDC توضیح می ‌دهد که رویدادهای سال ۲۰۰۹ در ایران چه ‌طور باعث شد تا تمرکزِ حرفه ‌ای او تغییر کند و به کار در این مرکزِ مستندسازی علاقمند شود.

نیا، وکیلِ کارآزموده‌ ی حقوق ‌بشری، با کار روی پرونده ‌های مهمِ حقوق ‌بشری بیگانه نیست. او پیش از آن‌که به IHRDC بپیوندد، در دادگاهِ بین ‌المللی کیفریِ یوگسلاوی سابق (ICTY) تجربه ‌ی کار در محاکمه‌ های جنایتِ جنگی داشته و نماینده‌ ی قانونیِ وزرای پیشینِ بوسنی و کوزوو بوده است.

نیا توضیح می‌دهد که رویدادهای سال ۲۰۰۹ ایران چه‌طور او را وادار کرد تا تمرکزِ کاری ‌اش را تغییر دهد. «سال ۲۰۰۹ من در لاهه بودم، در سفارت [ایران] رای داده بودم، و فردا صبح ‌اش توی آمستردام بودیم که خبر رسید احمدی ‌نژاد برنده شده و اعتراض ‌ها بالا گرفته، و من هم خبرهای مربوط به ایران را مرتب دنبال می‌کردم».

نیا از این می‌گوید که رویدادهای ایران چه‌طور تمام فکر و ذِکرِ او را به خود مشغول کرده بود: «توی اتاقِ دادگاه بودم و توئیترها را دنبال می‌کردم، همان‌جا بود که فهمیدم کاری که باید بکنم این است که در همین لاهه و در چهارچوبِ قضایی و پاسخگویی به مسائلِ ایران بپردازم، این‌گونه بود که علاقمند شدم به‌طور تمام‌وقت با IHRDC کار کنم».

نیا اضافه می‌کند «در این مدت، دنبال این بودم که بفهمم چه‌ طور می‌توانم مستنداتِ این رویدادها را به بهترین شکل قانونی در بیاورم. با گروه‌ های مختلفی کار می‌کردم و کوشش می‌کردم تا بفهمم چه‌طور می‌توانم از تجربیات ‌ام برای این سازمان ‌ها استفاده کنم. از میان این گروه‌ها، گروهی که بیش‌ترین هماهنگی را با کارِ من داشت IHRDC بود».

نیا از طریق همکاری در لاهه، با پیام اخوان (یکی از موسسین این گروه) در ارتباط بود و نظرش درباره ‌ی نیاز به مستندسازی را با پیام اخوان در میان گذاشت.

نیا می‌گوید «الگوی مستندسازی زمانی لازم می‌شود که شما بخواهید افرادِ مختلفی را به‌خاطرِ جنایت‌های ‌شان تحت تعقیب قرار دهید یا بخواهید آگاهی درباره ‌ی پاسخگویی [عاملان این جنایت‌ها] را افزایش دهید، و IHRDC داشت همین کار را می‌کرد. گروه ‌های دیگری هم بودند که داشتند همین کار را می‌کردند، اما الگوی کارِ IHRDC برای من جذاب‌تر بود و برای همین به این گروه ملحق شدم».

نیا از کارِ IHRDC می‌گوید «این گروه با هدفِ ایجاد گزارشِ جامعی از مواردِ نقضِ حقوق بشر در سه دهه ‌ی گذشته و پاسخگویی حکومتِ ایران به این موارد شکل گرفته بود».

«با روی کارآمدنِ دادگاه ‌های کیفریِ بین ‌المللی و اجرای عدالت درباره افرادی که مرتکب جنایت شده ‌اند، ایده ‌ی نام‌ بردن و رسواکردنِ مقامات و ـ به قولِ معروف ـ عاملانِ [این جنایت‌ها] نیز در سال ‌های اخیر رواج پیدا کرده بود. رویه ‌ی IHRDC نیز همین بود».

در این چند سالِ گذشته، زمینه ‌ی کارِ این سازمان دستخوشِ تغییرِ اساسی شده اما وظیفه ‌ی اصلیِ IHRDC هم‌چنان پابرجا مانده است.

نیا توضیح می‌دهد که «چون از سال ۲۰۰۴ به این سو، خیلی چیزها در ایران تغییر کرده است. رهبری تغییر کرده، آزادی ‌ای که لازمه ‌ی فعالیتِ یک جامعه ‌ی مدنی است [محدودتر شده بود]، راه ‌های ما برای کسبِ اطلاعات نیز تغییراتی کرده است؛ ایرانِ سال ۲۰۰۴ مثل الانِ سوریه نبود که بتوانید اطلاعاتِ مربوط به نقض [حقوق بشر] را به سرعت و بلافاصله دریافت کنید».

نیا توضیح می ‌دهد که حتی اگر دست ‌یابی به اطلاعات آسان‌تر از قبل شده باشد، اما هنوز هم نیاز به مستندسازیِ دقیق و مشروح وجود دارد. «بخشِ اصلیِ برنامه‌ ی IHRDC این است که گزارشِ‌های کاملِ ۵۰ تا ۷۵ صفحه ‌ای به زبان‌های انگلیسی و فارسی منتشر کند و مواردِ نقضِ حقوق بشری را مستند سازد که در حقِ افراد یا گروه‌ ها یا تحتِ موضوعاتِ خاصی اِعمال شده ‌اند. برای مثال، گزارش ‌هایی که ما در سال‌ های اخیر منتشر کرده‌ ایم روی اقلیت ‌های قومی و دینی متمرکز بوده ‌اند. یکی از آخرین گزارش‌ هایی که منتشر کرده ‌ایم اسنادِ [مواردِ] نقضِ حقوقِ کردها از سوی حکومتِ ایران است».

«شیوه‌ ی تحقیقِ ما عمدتا مبتنی بر گفتگو با شاهدانِ عینی است. این‌گونه نیست که برویم اینترنت و از منابعِ [اینترنتیِ] مختلف اطلاعات جمع کنیم؛ ما واقعا به کُنهِ رویدادها می ‌رویم و تحقیقِ میدانی می‌کنیم. البته به دلایلِ معلوم نمی ‌توانیم به ایران سفر کنیم، اما می ‌رویم ترکیه و کردستانِ عراق و اروپا و با شاهدانِ عینی درباره‌ ی ستم‌ها و آزارهایی که در ایران تجربه کرده ‌اند مصاحبه‌ ی رو در رو می‌کنیم».

«این مصاحبه ‌ها معمولا ۱ تا ۳ ساعت طول می‌کشد. حتی یادم هست یکی از مصاحبه ‌ها ۱۸ ساعت طول کشید. همه ‌ی این شهادت ‌ها را با منابعِ اطلاعاتیِ عمومی مثل رایِ صادره‌ ی دادگاه‌ ها و گزارشِ روزنامه‌ ها مطابقت می ‌دهیم، بعد بر اساسِ همه ‌ی این اطلاعات گزارش‌ هایی تهیه می‌کنیم که به ‌طور قانونی و حقیقی مشخص می‌کنند که مسئولیتِ این مواردِ نقض [حقوق‌بشری] بر عهده ‌ی چه کسانی است و چگونه مرتکب آن شده ‌اند و غیره».

مستندسازیِ تعدادِ اعدام ‌ها در ایران دغدغه ‌ی اصلی IHRDC شده است. نیا توضیح می‌دهد «یکی از مواردِ مهمی که در سال ۲۰۱۲ روی آن تمرکز کردیم و هم‌چنان ادامه می‌دهیم تعدادِ اعدام ‌ها در ایران است. برآورد شده است که بیش از ۷۰ درصدِ اعدام‌ ها به خاطر جرایمِ مربوط به مواد مخدر بوده است. ما گزارشگرِ ویژه‌ی سازمان ملل و افرادِ دیگرِ سازمان ملل را ترغیب کرده‌ ایم که به این موضوع بپردازند».

او می افزاید «ما شواهدِ محکمی داریم که در خانه ‌ی برخی از فعالانِ اقلیت ‌ها (نظیر فعالانِ کرد و عرب) مواد مخدر گذاشته بودند تا آن‌ها را به این بهانه دستگیر کنند. اما در کل، [تحقیقات ‌مان] این نتیجه را تایید نمی‌کند که اکثرِ اعدام‌ های مربوط به جرمِ مواد مخدر ضرورتاً به بهانه ‌ی فعالیتِ سیاسی یا حقوق ‌بشری صورت گرفته است».

«آن‌چه مُسَلّم است این است که این دادگاه ‌ها عادلانه نیستند، و برای همین هم نمی‌شود قطعی گفت که این افراد واقعا مرتکبِ چه جرمی شده ‌اند. آیا [مرتکبِ جُرمِ] فروشِ موادِ مخدر هم شده بودند؟ قانونِ مبارزه با موادِ مخدرِ ایران مجازاتِ یکسانی برای حمل و فروش [مواد مخدر] در نظر گرفته. در موردِ حمل [مواد مخدر] هم مجازاتِ حتمیِ مرگ صادر می‌شود. بعضی اصلاحیات ضروری است، اما چون ایران از دفترِ مواد مخدر و جنایتِ سازمان ملل متحد پولِ کلانی دریافت می‌کند پس فکر می‌کند که از سوی جوامعِ بین ‌المللی وکالت دارد تا این اعدام‌ ها را انجام دهد. هدفِ اصلی کشورهای اروپایی و امریکای شمالی این است که تضمین کنند این موادِ مخدر از مرزهای ایران با افغانستان عبور نکند و واردِ خاکِ ایران نشود».

طبق گفته ‌های نیا، حوزه‌ ی دیگری که IHRDC بدان می ‌پردازد تهدیدِ استقلالِ حرفه ‌های حقوقی در ایران است. IHRDC چندین گزارشِ قانونی در این موضوع منتشر کرده و هم‌ اکنون مشغولِ گزارشِ کاملی است که قرار است در پاییزِ ۲۰۱۳ منتشر شود.

نیا، به نسرین ستوده، یکی از شناخته ‌شده ‌ترین چهره ‌های سیاسیِ زندانی، به‌ عنوانِ نمونه ‌ای از وکلایی اشاره می‌کند که به خاطرِ دفاع از موکلانی که حساسیتِ سیاسیِ بالایی داشتند به زندان افتاده ‌اند. او می‌گوید «[در این مورد] فقط نسرین نیست. این مساله برای ما بسیار مهم است. ما با وضعیتِ پیچیده ای در ایران مواجه هستیم: در ایران نه‌ تنها مردم به اتهامِ فعالیت سیاسی یا براندازی به زندان می ‌افتند، بلکه به خاطرِ دفاعِ قانونی از این موارد هم روانه ‌ی زندان می‌ شوند».

IHRDC هم‌چنین روی مساله ‌ی افزایش اِعمالِ محدودیت ‌ها بر زنان در ایران نیز کار می‌کند. «محدودیت‌ های اعمال‌شده بر زنان در ایران رو به افزایش است؛ خواه به شکلِ ممنوع بودنِ خروج از کشور به‌ خاطرِ نداشتنِ اجازه‌ ی پدر یا شوهر باشد و یا به شکلِ محدودیت ‌هایی که در تحصیلاتِ عالی بر زنان روا داشته می‌شود». این هفته و پیش از سخنرانیِ نیا در تورنتو قرار است گزارشی قانونی در این مورد منتشر شود.

IHRDC در مارچ ۲۰۱۳ گزارشی درباره‌ ی مواردِ نقضِ [حقوقِ] ساکنان عربِ اهواز منتشر خواهد کرد. نیا اشاره می‌کند که این گزارش بر اساس مصاحبه با ۵۰-۶۰ شاهدِ عینی صورت گرفته است.

گزارش‌ هایی که از سوی IHRDC تالیف و منتشر شده در سازمان ملل، در دادگاه ‌های مهاجرتیِ گوناگون کاربرد بسیاری داشته، و هم‌چنین نویسندگان و روزنامه ‌نگاران و پژوهشگران نیز از این گزارش ‌ها برای اهدافِ دانشگاهی بهره برده ‌اند.

اخیرا نیز «ایران تریبونال» (یا دادگاهِ ایران) در جلساتِ دادگاهِ خویش برای اعدام ‌های سال ۶۷ از اسنادی استفاده کرده بود که IHRDC تهیه کرده است. نیا در این دادگاه به ‌عنوان دادستان مشارکت داشت.

نیا می‌گوید «شاهدانِ بسیاری که آمدند و در این دادگاه شهادت دادند، قبلا از سوی IHRDC مصاحبه شده بودند».

نیا می‌گوید امیدش این است که کارِهای IHRDC روزی به ‌عنوان بخشی از رویه ‌ی قضاییِ یک کمیته‌ ی حقیقت‌ یاب در ایرانی آزاد مورد استفاده قرار گیرد.

او  تأکید می‌کند که این کار عمدتا سخت و بی مزد است و ساعت‌ های زیادی صرفِ رونویسی و ترجمه و تصدیقِ مصاحبه‌ ها می‌شود، اما اهمیتِ آن را می‌ فهمد. «من کارِ خودمان را خیلی ضروری و اساسی می‌ دانم. آن‌هایی که می‌ خواهند کمپین‌های اعتراضی راه بیاندازند می‌توانند از اسنادِ ما به‌ عنوان اسنادِ اساسی استفاده کنند».

او می گوید: «ما نیاز داریم قبل از این که شاهدها بمیرند یا بر اثر کهولتِ سن فراموشی بگیرند، اسنادِ اساسی را ضبط کنیم. همه ‌ی این شهادت ها را باید ثبت کرد تا فراموش نشوند».

نیا و همکاران ‌اش برای این‌که IHRDC بتواند کارش را ادامه دهد به حمایت و آگاهیِ مردمی نیاز دارند.

«یکی از هدف ‌های من برای دیدار از شهرهای مختلف و آمدن به تورنتو این است که افرادِ بیش‌تری را با کارهای ‌مان آشنا کنم».

نیا امیدوار است به ‌وسیله ‌ی آشناکردنِ مردم با کارِ IHRDC بتواند زمان و انرژی و منابعِ بیش‌تری برای این سازمان فراهم آورد. وی تاکید می‌کند که IHRDC هم به داوطلبانِ بسیار بیش‌تری نیاز دارد تا یاری ‌دهنده‌ ی سازمان باشند و هم به افرادی که سازمان را از نظر مالی حمایت کنند.

—-

سخنرانی گیسو نیا روز جمعه ۲۵ ژانویه ساعت ۶ بعدازظهر در نورث‌یورک سیویک سنتر (۵۱۰۰ خیابان یانگ)، اتاق شورا برگزار خواهد شد:

https://www.facebook.com/events/230297580439219/

برای اطلاعاتِ بیش ‌تر درباره ‌ی کار IHRDC نیز می‌توانید این پیوند را نگاه کنید:

http://www.iranhrdc.org