این هفته فیلم چی ببینیم؟

این چند ماه گذشته، نظرات ضد و نقیض زیادی درباره Argo شنیده بودم. نظرات منفی بیشتر از نسلی می آمد که یا خودشان در شکل دادن انقلاب نقش مستقیم داشتند و یا به نحوی در جایی احساس می کردند که خیلی بیشتر از خیلی ها می دانند که چه بوده و چه گذشته. بیشتر جوان ترها هم بدون این که احساس کنند به هویت شان  توهین شده فیلم را دیده و پسندیده و دوست داشتند. من هم تا چند روز پیش هنوز مقاومت می کردم. با چیزهایی که شنیده بودم از غیر واقعی بودن وقایع و بخصوص با خواندن مقاله ژیان قمشی درباره فیلم، فکر می کردم واقعا حوصله دیدن یک فیلم هالیوودی را که ایرانیان را دیوانه و وحشی نشان می دهد، ندارم. اشتباه می کردم. دیشب Argo را دیدم و دوست داشتم  و باید بگویم که نه تنها برداشتی کاملا متفاوت از شنیده هایم از فیلم داشتم، بلکه خیلی نقدهای منفی که از فیلم شده را هم درک نمی کنم.

نمایی از فیلم آرگو

ولی قبل از هرچیزی می خواهم دوباره تأیید کنم که این ها فقط نظر و دستنوشته های شخصی است. نه قصد دارم چیزی را زیر سئوال ببرم و نه اعتراضی به نظر افراد دیگر دارم.  فقط هفته ای دیگر است و فیلمی دیگر.

حتما تا الان شما داستان فیلم را صد بار شنیده اید و یا حتی از قبل می دانستید. من ولی تا قبل از روی پرده آمدن این فیلم خبر نداشتم که چنین اتفاقی واقعا برای شش نفر از کارمندان سفارت آمریکا افتاده بود و سازمان سیا واقعا موفق شده چنین کاری بکند و این مأموریت تا سال ١٩٩٧ و دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون، یکی از مهمترین اسرار محرمانه و طبقه بندی شده سیا بوده. خلاصه داستان را بخواهم بگویم این است که بعد از حمله دانشجویان به سفارت آمریکا و گروگان گیری، شش نفر از کارمندان سفارت از در پشتی فرار می کنند و به خانه سفیر کانادا پناه می برند و مخفیانه آنجا می مانند. در این مدت یک مامور CIA به نام تونی مندز به قول خودش بهترین ایده بد را برای نجات آن شش نفر طرح می کند. او از تهیه کننده معروفی در هالیوود می خواهد که فیلمی ساختگی را طرح بریزد و برایش تبلیغ کند تا بعد مندز بتواند به عنوان فیلمساز و به بهانه فیلمبرداری در لوکیشن شرقی به ایران سفر کند و آن شش نفر را به عنوان عوامل  کانادایی فیلم با خود از کشور خارج کند.

فیلم با این توضیح آغاز می شود که: ” امپراتوری پرشیا که امروز به نام ایران می شناسیمش، به مدت ٢۵٠٠ سال حکومتی پادشاهی داشته، در سال ١٩۵٠، مردم ایران محمد مصدق را به نخست وزیری انتخاب کردند و او  نفت را از انحصار انگلیس و آمریکا درآورد و ملی کرد تا ثروت ایران در دست مردمانش باشد. سه سال بعد در ١٩۵٣، آمریکا و انگلیس کودتایی را طرح ریختند و مصدق را برکنار کرده و رضا پهلوی را بر تخت پادشاهی نشاندند. شاه جوان به  تجمل پرستی و زیاده روی مشهور بود. شایع بود که ملکه حمام شیر می گرفت و غذای شاه را از پاریس با هواپیمای کنکورد  می آوردند در حالی که بسیاری از مردم گرسنه بودند. شاه قدرتش را به واسطه پلیس مخفی اش، ساواک حفظ می کرد. شکنجه و وحشت همه جا حاکم بود. سپس شاه طرح غربی سازی ایران را آغاز کرد که موجب خشم شدید مردم مسلمان شیعه کشور شد. در سال ١٩٧۸، مردم شاه را برانداختند و آیت الله خمینی از تبعید بازگشت تا بر ایران رهبری کند و بعد تیرباران بود و هرج و مرج. شاه که در اثر ابتلا به سرطان روزهای آخر زندگی اش را می گذراند، به آمریکا پناه برد. مردم خشمگین ایران به خیابان ها ریختند، جلوی سفارت آمریکا تظاهرات کردند و خواهان بازگرداندن شاه به ایران برای محاکمه و اعدام شدند .”

دلیلی که تمام توضیح سه دقیقه اول فیلم را برایتان نوشتم این است که شما هم خودتان  قضاوت کنید. یکی از انتقاداتی که می شود این است که در فیلم به دخالت آمریکا در وقایع ایران اشاره نمی شود و مردم ایران را خشونت طلب نمایش می دهد. شما را نمی دانم ولی به نظر من در همین توضیح کوتاه دو بار به وضوح بر این واقعیت تاکید شده که آمریکا در تمام امور سیاسی ایران دخالت مستقیم داشته و نیز دلیل خشم و حمله مردم به سفارت هم باز ادامه حمایت آمریکا از شاه بوده. در جای دیگری از فیلم هم بین مأموران سیا این بحث است که شاه را بگذارند  برود  به جهنم که امنیت خودشان مهم تر است که ولی دیگر کار از کار گذشته بوده. چیزی که مهم است، این است که یادمان نرود مشغول تماشای یک فیلم هستیم و نه یک مستند تاریخی ـ سیاسی و نباید انتظار داشته باشیم که داستان فیلم به جای سناریویی که در نظر دارد، حول هدف ایرانیان از انقلاب بگردد.

چیز دیگری که خواندم این بود که تمام ایرانیان در فیلم بد نشان داده شده اند و حتی یک ایرانی با وجهی مثبت معرفی نشده. خب باید بگویم که من هنوز بیست و چهار ساعت نگذشته از این که فیلم را دیده ام و خیلی محکم می گویم که این موضوع اصلا درست نیست. مهمترین نقش ایرانی فیلم را خدمتکار سفیر کانادا بازی می کند. زنی که می داند مهمانان سفیر واقعا چه کسانی هستند و وقتی بسیجی ها به سراغش می روند و سئوال پیچ و به نوعی تهدیدش می کنند، حاضر نیست آنان را لو بدهد ولو به قیمت فرار خودش از مملکتش. طی فیلم چندین بار مردم عادی نشان داده می شوند که ترسیده اند و نمی دانند باید چه کنند. ایرانیانی که در سفارت منتظر ویزا هستند و به اندازه کارمندان سفارت از هجوم تظاهرکنندگان وحشت زده اند. دختری که در فرودگاه به ماموران اعتراض می کند، جیغ می کشد و فحش می دهد. مردی که از خانه اش بیرون کشیده می شود، پشت هم قسم می خورد که بیگناه است ولی جوانی اسلحه به دست با خونسردی گلوله ای در سینه اش خالی می کند. اینها هم همه ایرانیان را به تصویر می کشند دیگر، مگر نه؟

این که ناراحت بشویم از این که نشان دادن پرچم آمریکا که کف خیابان است و ماشین از رویش می گذرد و یا این که در بازار، مردان خشمگین به آمریکایی ها هجوم می برند، چهره غیر واقعی از ایرانیان ساختن است، کمی بی انصافی نیست؟ فیلم دارد روزهای  آغازین یک انقلاب را به تصویر می کشد. مثل هر انقلابی، حس  تشویش و اضطراب و وحشت و خشم و عدم اطمینان بین همه و در همه جا هست. در ضمن، شاید نه شما ولی من تمام سال های مدرسه ام را روی نقش پرچم آمریکایی بر روی زمین، از جلو نظام صف بسته ام و پیام صبحگاهی شنیده ام و شاید برای همین دیدن این صحنه برایم کاملا طبیعی و واقعی بود. مهمتر این که کارگردان فیلم در نشست های خبری اش چندین بار گفته که تمام صحنه های آخر فیلم غیر واقعی است و برای هیجان مخاطب، واقعیت را تحریف کرده اند و به همان دلیل هم در ابتدای فیلم نوشته شده “بر اساس واقعیت” و نه این که “این داستان واقعی است”.

مسلم است که هیچ ملت و ملیتی نمی خواهد که انگ و برچسبی بخورد. مطمئن هستم که اعراب نمی خواهند همیشه به عنوان تروریست به تصویر کشیده شوند، روس ها همه جاسوس نیستند، هندی ها همه فقیر نیستند، ایتالیایی ها همه الکی خوش نیستند و آمریکایی ها همه دیوانگانی که با اسلحه به مدرسه حمله می برند و یا به بچه ها تجاوز می کنند نیستند. ولی سازندگان فیلم تنها توجهشان به جذب تماشاگر و فروش بلیت است البته، شاید هم اگر بخواهند به موج اعتراض کنندگان توجهی نشان دهند دیگر فیلمی نتوانند بسازند. نمونه اش همین Argo ! صد و بیست دقیقه فیلم و حالا لیست معترضان: ایرانیان معترض هستند که چرا چهره ملت را خشونت طلب نشان داده اید، اهالی انگلیس و نیوزیلند اعتراض دارند که چرا در فیلم عنوان شده سفارت ما حاضر نشده به آمریکایی ها کمک کند، کانادایی ها ناراضی اند که چرا به اندازه کافی از نقش مهم کانادا ستایش نشده و آمریکایی ها زبان به ناسزا بسته اند که اصلا برنامه کارگردان و تهیه کننده از ساخت این فیلم تحت تاثیر قراردادن مردم و تغییر مسیر انتخابات اخیر آمریکا بوده!

توصیه من این است که بنشینید، فیلم را ببینید و تنها به یک چیز فکر کنید: که این نه یک سند تاریخی، بلکه فیلمی سرگرم کننده است. همین.

http://www.youtube.com/watch?v=w918Eh3fij0

*مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همراه ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست.  هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.