شماره ۱۲۱۷ ـ پنجشنبه ۱۹ فوریه ۲۰۰۹
در گفت وگو با هارون صدیقی ادیتور ارشد تورنتو استار
هارون صدیقی از روزنامه نگاران مشهور هندی تبار کانادایی، سالهاست که در تورنتو استار مقاله می نویسد. موضع گیری های او علیه جنگ طلبی بوش و سیاست های دوگانه و نژادپرستانه اسرائیل نشان از استقلال اندیشه وی دارد.
شنبه ای آفتابی در ماه دسامبر به اتفاق پری فارسی عکاس و فیلمبردارمان به خانه هارون در محله “های پارک” رفتیم. دم در خانه روی میز جا سیگاری پر از ته سیگار بود. پاکت های خالی نامه ها و مطالب ارسال شده به هارون صدیقی در تورنتو استار در جعبه ریسایکل ما را مطمئن کرد که آدرس را درست آمده ایم. در را باز کرد. با شوخی از ته سیگارهای روشنفکری پرسیدم که گفت آثار باقی مانده از پسرش و دوستانش است. تا ما دوربین و ضبط صوت را کار بگذاریم، او سریع ساکش را جمع و جور کرد، زیرا عصر همان روز عازم فرودگاه بود تا در یک کنفرانس در الجزیره شرکت کند.
هارون صدیقی با خوشرویی به سئوالات ما پاسخ داد و در اینجا مجددا از وی سپاسگزاری می کنم.
در ادامه، گفت وگویی در ارتباط با چاپ مقاله ای از مارک اشتاین در مجله مک لین با عنوان “آینده ازآن اسلام است” (۱) در مورد سلطه اسلام در غرب و آزادی بیان و مرز تبلیغ نفرت، داشتیم که ترجمه ی آن را در زیر می خوانید.
مرز آزادی بیان کجاست؟
ـ مرزهای زیادی وجود دارد. مرز حقوقی و غیر حقوقی. آزادی بیان در قانون اساسی کانادا پذیرفته شده است، ولی یک تفاوت بین آمریکا و کانادا وجود دارد. در آمریکا قانون ضد نفرت پراکنی(۲) وجود ندارد یعنی هر کسی می تواند هر چیزی را بگوید در حالی که در قوانین کانادا وجود دارد. در کانادا و فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپائی، محدودیت هایی در این زمینه وضع شده است.
شما آزاد هستید هر آنچه را که می خواهید بگوئید و بنویسید به شرطی که:
۱ـ فرد و یا جریانی را به صفتی (که در دادگاه اثبات نشده باشد) متهم نکنید، در آن صورت طرف شما می تواند نویسنده را مورد تعقیب قانونی (سو) قرار بدهد.
۲ ـ منِ نویسنده نمی توانم نسبت به شما و یا گروه مشخصی با سخنانم نفرت پراکنی کنم.
به عنوان نمونه من نمی توانم علیه یهودیان مقاله بنویسم یا علیه چینی ها کاریکاتور بکشم.
در اینجا سئوال پیش می آید که محدودیت ها چیست؟ این محدودیت ها بر دو نوع است:
۱ـ طبق قانون جنائی کانادا، ماده ای وجود دارد که هر کسی که با ادبیات و یا سخنرانی و یا برنامه تلویزیونی علیه کسی و یا گروهی، قانون را نقض کند، می تواند به زندان محکوم شود که قانونی با استاندارد بالاست.
اما در کنار آن نیز در کمیسیون حقوق بشر انتاریو و کانادا ماده ای ست که این نوع گفتمان را از نوع جنائی نمی داند. بر اساس این تبصره شما نمی توانید علیه گروه های معین “تعریف شده” نظر (منفی) خود را بیان کنید.
این گروه های تعریف شده چه کسانی هستند. یک زمانی این گروه کاتولیک ها بودند. مثلا کسی نمی تواند چیز بدی در مورد کامیونیتی ایرانی بنویسد. طبق قانون حقوق بشر شما به عنوان یک شهروند کانادا می توانید در این مورد شکایت کنید و کمیسیون حقوق بشر موظف است به این شکایت رسیدگی کند. اگر کمیسیون حقوق بشر توانست این موضوع را از طریق گفت وگوی بین دو طرف بررسی کند، این کار را انجام می دهد، ولی اگر نتوانست پیشنهاد جلسه استماع می گذارد و پس از شنیدن مطالب هر دو طرف، تصمیم گیری می کنند.
کمیسیون حقوق بشر بریتیش کلمبیا نظر داد که مجله مک لین مشمول قانون ضد “تولید نفرت” نبوده است.(۳)
ـ به نظر من اشکالی ندارد. بحث من این است که مقاله مارک اشتاین به نظر عده ای ضد اسلام است، البته برخی آن را اینطوری نمی بینند. بحث من این نیست که چرا این مطلب را گفته و یا نگفته، بلکه من می گویم که این حق شما است که شکایت کنید. هیچ اشکالی در شکایت کردن نیست و ایرادی هم ندارد.
هیچ اشکالی هم به جلسه استماع طرفین نیست و هیچ ایرادی هم به کمیسیون حقوق بشر بریتیش کلمبیا نیست. یک دوره دموکراتیک در مورد این شکایت صورت گرفته است، بحث و تبادل نظر که خیلی خوب است. بهترین شیوه این است.
انجمن قلم کانادا (پن) موضعی سخت به نفع مجله مک لین و حق آزادی بیان و طرح شکایت در کمیسیون حقوق بشر گرفت. نظر شما به عنوان رئیس سابق و عضو این انجمن چیست؟
ـ انجمن قلم کانادا و من به عنوان روزنامه نگار همواره از آزادی بیان حمایت می کنیم، اما قوانین انجمن قلم کانادا قانون بین المللی است. در کانادا ما می گوییم قوانین کانادا باید رعایت شود. ما می گوییم قانون هست و کمیسیون حقوق بشر هم همینطور. انجمن قلم رعایت نکردن قانون کانادا را تجویز نمی کند.
پس این مرز خیلی حساسی است.
ـ یک مرز هست. مرز موضوعی ست. برخی از روزنامه نگاران و مردم می گویند ما آزادی بدون قید و شرط می خواهیم. برخی دیگر می گویند بله شما می توانید آزادی کامل بیان داشته باشید، ولی نمی توانی بدون دلیل مرا متهم کنی. من می گویم من آزادم که دستم را تکان بدهم در حالیکه آزادی دست من، بر گونه شما متوقف می شود. در جامعه ای زندگی می کنیم که تعادل هست و باید باشد.
کنگره حزب محافظه کاران در وینی پگ خواهان بررسی حذف قانون ضد نفرت از کمیسیون حقوق بشر و قرار گرفتن آن تحت قوانین جنائی شده است.
ـ خیلی جالب است. آنها می گویند که کد حقوق قانون باید تغییر کند، ولی برای آزادی کامل بیان هم حرکت نمی کنند، زیرا آنها می گویند باید در چارچوب قوانین جنائی باقی بماند. یا مانند آمریکا باید قانون ضد نفرت نباشد و آزادی کامل باشد، بعداً نظر افکار عمومی است.
ما برخی قوانین لازم داریم. دادگاه عالی کانادا می گوید ما آزادی بیان داریم، ولی محدودیت هائی بر آن قائل است. دادگاه عالی کانادا می گوید بهتر است که تحت قوانین حقوق بشر بررسی شود تا اینکه با قوانین جنائی بررسی شود.
یک دوگانگی در حرکت طرفداران (کنگره) است. در یک طرف می گویند باید آزادی کامل بیان باشد، از سوی دیگر می گویند هر کس این مرز را ردکرد باید محاکمه و زندانی بشود. یعنی یک نفر را می فرستی به زندان به خاطر بیان عقیده اش. ما در یک دایره بسته هستیم.
در عمل می بینیم که وضع قانون از نقض آن جلوگیری نمی کند مثل قتل. برخی می دانند که قتل یک جرم است ولی این کار را عمدا مرتکب می شوند؟
ـ آزادی بدون حد وجود ندارد.
سئوال این است آیا کسی که سخنان نفرت آمیز بیان کرد می خواهید او را به زندان بفرستید یا از طریق کمیسیون حقوق بشر آن را حل و فصل کنید؟ هر کسی باید در یک میدان عمومی مبارزه کند تا چارچوب ها را مشخص کند.
در یک جامعه دموکراتیک هم همیشه این دل نگرانی ها هست. همیشه بیان مطالب علیه صاحبان قدرت، کمی ذغدغه دارد. (به نوعی خودسانسوری) این سئوال را من همیشه از آنها که خواهان آزادی کامل و بدون محدودیت بیان هستند، می پرسم.
آیا من می توانم بر ضد کاتولیک ها در تورنتواستار بنویسم. جواب آنها نه است. بر ضد یهودیان چطور؟ جواب باز هم نه است. پس چگونه من می توانم علیه مسلمانان بنویسم. پس تئوری آزادی کامل بیان شما چه شد؟
آنها آزادی بیان علیه اسلام می خواهند، ولی برای دیگران چنین آزادی بیانی را قائل نیستند. این آدمها دوگانه رفتار می کنند. بحث من قوانین کاناداست.
یک قانون برای همه. برای مسلمان، یهودی، کاتولیک، همجنس گرا و … باید یکی باشد.
با توجه به نفوذ اینترنت که مرزی نمی شناسد ممنوع کردن کسانی مانند فراخان (رهبر فرقه سیاهان آمریکا) آیا تاثیری دارد؟ آیا بهتر نیست در کانادا امکان گفت وگو باشد تا ممنوع کردن.
ـ امکان کنترل تمامی عقاید ضدیت و نفرت ممکن نیست. یک جامعه دموکراتیک به افکار عمومی کمک می کند.
به عنوان یک روزنامه نگار خواهان آزادی بدون مرز هستم، ولی در اینجا بحث دیگری پیش می آید خویشتن داری مسئولانه در مقابل ضعیفان. اگر شما در مقابل قدرتمندان خویشتن داری کردید امری غیر عادی نیست ولی خویشتن داری در مورد کسانی که قدرت ندارند، خیلی مهم است.
در جریان حمله تروریستی بمبئی هند حتی قبل از اینکه هویت افراد مهاجم مشخص شود، بسیاری از رسانه های غربی آن را به مسلمانان نسبت دادند. هر چند دو روز بعد مشخص شد که افراطیون مسلمان پاکستانی در پشت این جنایت هستند.
ـ اولا به عنوان یک مصرف کننده و شنونده شما بایستی حق انتخاب بین رسانه های جمعی و اینترنتی داشته باشی. هر کسی نظرش محترم است. تنها سئوالی که مطرح می شود این است که با قوانین موجود کانادا و اروپا چه باید کرد که در آن ها قوانین ضد نفرت وجود دارد. ما در کانادا چه باید بکنیم؟
ما جواب روشنی داریم. جنگ من با قانون نیست، بلکه با کسانی است که رفتار دوگانه ای دارند.
به عنوان یک کانادائی دموکرات قانون بایستی برای همه یکسان باشد بخصوص در کشور دموکراتی مانند کانادا، قانون مرکز ثقل دموکراسی است.
کنگره حزب محافظه کاران در وینی پگ در قطعنامه پایانی خود بندی را تصویب کرده که در آن از مهاجران خواسته اند خودشان را با قانون منطبق کرده و به ارزشهای غربی احترام بگذارند،(۴) البته آنها رسما به مسلمانان اشاره نکرده اند، ولی منظورشان این است. به راستی ارزشهای غربی چیست؟
ـ ارزشهای غربی و شرقی مطرح نیست، بلکه رعایت قوانین است. معلوم است که مهاجران معمولا قانون را رعایت می کنند، اگر قانون را رعایت نکنند به زندان می افتند. این شیوه محافظه کاران تبلیغاتی است که منطقی ندارد. این شعار است که بگویی مهاجران باید تطبیق پیدا کنند. مهاجران هر روز بهتر تطبیق پیدا می کنند.
دوستی دارم به نام محمد، سومالیائی تبار، که هرروز ساعت ۴ صبح سوار اتوبوس می شود تا به کارش برسد. مسلما در سومالی هیچ وقت این جوری نبوده است. ما هر روز عوض می شویم.
همه باید در مورد این بحث های بی معنی آگاه باشیم. مسئله رعایت قانون است و هر کسی که قوانین را رعایت نکند به زندان می رود. بیشتر مهاجران قوانین کانادا را رعایت می کنند.
بسیاری از مسلمانان در جامعه، کارگران سخت کوشی هستند. معمولا هم دستمزد کمتری می گیرند و قانون را هم رعایت میکنند. به راستی بر اساس چه آماری مسلمانان و اقلیت ها را به قانون شکنی متهم می کنند؟
ـ این ها یک هجوم تبلیغاتی غلطی بود که بعد از ۱۱ سپتامبر به وجود آمد. مانند تروریستهای اسلامی و مسلمانان تروریست که مفهوم ندارد، زیرا یک تروریسم وجود دارد و باید با آن مبارزه کرد. ما با تعمیم یک حرکت غلط به همه مسلمانان نمی توانیم راهکار پیدا کنیم. مثل اینکه یک ایرانی کار بدی کرده باشد، همه ایرانیها را متهم به بدی بکنند. ما نمی توانیم کار بدی کسی را به دیگران تعمیم بدهیم.
تفسیرهای مختلفی از اسلام وجود دارد، ولی متاسفانه در مطبوعات کانادا و امریکا ما برداشتهای میانه رو و غیرخشونتی را نمی بینیم، شما نظرتان چیست؟ چه پیشنهادی دارید؟
ـ بعد از ۱۱ سپتامبر چرخش مدار بسته علیه مسلمانان بود که همه مسلمانان گناهکار هستند، ولی حالا بهتر شده است. عقلانیت بیشتری در آمریکا حاکم شده است. وزارت امور خارجه آمریکا در گزارشهای مختلفی گفته است که اشتباه کرده ایم.کمیسیون های دیگر امریکا هم بوده است که می گویند در چند مورد ما اشتباه کرده ایم. آقای بوش یک میلیون کار اشتباه کرده. در مبارزه علیه تروریسم شما جنگی را برای متوقف کردن جنگ دیگری علیه مردم بیگناه عراق شروع نمی کنید. چند صد هزار نفر کشته شده اند. چند میلیون عراقی آواره و یا مجبور به مهاجرت شده اند. این شیوه مبارزه با تروریسم نیست، بلکه آن را پرورش می دهد. بدترین شیوه مبارزه است.
سئوال این است آیا شما می خواهید با ابزار قانونی با تروریسم مبارزه کنید یا با قانون شکنی؟
زندان ابوغریب، شکنجه، زندان گوانتانامو بی و … راهکارهای دموکراتی برای مبارزه نیستند.
برنامه ای در تلویزیون الجزیره از ارتش آمریکا در عراق دیدم که ژنرال مسئول زندان می گفت زندانیان عراقی و جهادی از طیف های مختلف اجتماعی و درجات مختلف دینداری و اخلاقی، در یک مورد مشترک بوده اند همه قبل از عضو شدن برای مبارزه علیه نیروهای آمریکائی، یک ویدئوی ۷ دقیقه ای القاعده از شکنجه های وزارت دفاع آمریکا در زندان ابوغریب را دیده اند.
ـ بله. از چه طریق می خواهند با ترور مبارزه کنند. دیدیم که میزان محبوبیت بوش به ۳۱% رسید یعنی به پایین ترین حد رئیس جمهورهای آمریکا. این نشان می دهد که افکار عمومی تغییر می کند و تغییر هم خواهد کرد. بسیاری از مردم امروزه اینگونه می بینند.
زنانی که حجاب دارند و اتفاقا تحصلیکرده دانشگاه غرب هم هستند، توسط برخی از زنان در کانادا متهم می شوند که زیر اجبار به این کار تن داده اند و خلاصه حجاب با آزادی زن در تضاد است. نظر شما چیست؟
ـ شما همانگونه که نمی توانید به یک زن بگویید حجاب نداشته باشد، همانگونه هم نمی توانی بگویی تو نمی توانی بیکینی بپوشی. اگر شما نمی توانید حجاب داشته باشید پس نمی توانید بیکینی هم بپوشید. قانون باید یکسان باشد. همان طور که گفتی تعاریف مختلفی از اسلام وجود دارد.
بیشتر زنان مسلمان در دنیا حجاب بر سر ندارند. نمی توان گفت خوب این زن کمتر مسلمان است. به همین دلیل هم زنانی که می خواهند حجاب داشته باشند باید این حق را داشته باشند.
این یک بحث دموکراتیک است. یک بحث اسلامی است. اگر می خواهی حجاب داشته باشی تو باید آزاد باشی و یا بر عکس.
اول: در قرآن می گوید آنچه که شما انجام می دهید یک امر بین خدا و فرد است و من نمی توانم دیگری را قضاوت کنم.
دوم: به عنوان یک کانادائی آزاد این حق را دارید که حجاب داشته باشید و یا نداشته باشید.
بحث اسلامی و بحث دموکراتیک در این مقوله یک جور هستند.
تاکتیک ترساندن، باعث شده است که بسیاری از اقلیت ها منجمله مسلمانان، منزوی بشوند و به اطلاع رسانی به دیگران روی نیاورند، که برای جامعه سالم، خوب نیست.
ـ در یک دموکراسی همه باید شرکت کنند. در تئوری این درست است، ولی در عمل دموکراسی متعلق به کسانی ست که در آن مشارکت می کنند. اگر تماشاچی راه پیمائی و کارناوال باشی، خوب آنها می روند و تو می مانی. هر فرد حق شرکت دارد، ولی بسیاری از مردم رای نمی دهند. خوب رای نمی دهی، اعتراض خود را بیان نمی کنی، به سردبیر روزنامه برای بیان نظرات خود نمی نویسی و بعد هم شکایت می کنی. مسلمانان حق اعتراض خود را از دست می دهند و بسیاری اهمیتی هم نمی دهند.
بنابراین مطمئن باش که رای بدهی، مطمئن باش که خودت و اقوام تو رای بدهند، نامه به سردبیر روزنامه بنویس، تلفن به رادیو بزن و در مورد برنامه نظر بده، با نماینده مجلس تماس بگیر و نظرت را بده، البته همیشه تاریخ مبارزه (مسالمت آمیز) بوده است. بسیاری از ما (مسلمان و غیر مسلمان) از کشورهایی می آییم که مورد ستم دولتی واقع بوده ایم.
برخی به من می گویند که ما می ترسیم حرف بزنیم. می پرسم چرا؟ آنها می گونید می ترسیم شکایت کنیم، بعدا اداره مالیات و پلیس ( آرسی ام پی) و سازمان امنیت به سراغ ما بیایند.
من می گویم اینها صحت ندارد ما در یک جامعه آزاد زندگی می کنیم.
مواردی هست که سازمان امنیت و یا پلیس از نفوذ خود استفاده کرده است، هر چند سیستم قانونمند است و می توان از پلیس و یا سازمان امنیت شکایت کرد و مطمئنا کسی هم به شکایت شما رسیدگی خواهد کرد.
ـ سازمان امنیت تنها نیروی پلیس کانادا نیست. آدم بد در همه جا وجود دارد. رئیس سازمان امنیت می گوید اگر کسی از ماموران سازمان امنیت کانادا شکایت دارد به من بگوید. پلیس از شما سئوالی کرد خواهان حضور وکیل خود شوید، این حق قانونی شماست، ولی بایستی با پلیس و سازمان امنیت همکاری کنید ضمن اینکه حقوق قانونی هم دارید و باید از حقوق خود استفاده کنید.
بعد از سپتامبر ۱۱ خانمی از من پرسید که بن لادن چه دشمنی با ما (غرب) دارد؟ گفتم وی با ما هم به عنوان مسلمان مشکل دارد و اگر دستش به ما برسد ما را خواهد کشت ما در عین باور داشتن به باورهایمان، ولی اعتقادی به قبولاندن آن باورها به دیگران بویژه از طریق خشونت و زور نداریم.
ـ اتفاقا اکثر کشته شده های حوادث تروریستی مسلمانان هستند در عراق، افغانستان، پاکستان، اندونزی، مکه، جده … تعداد قربانیان مسلمان بیشتر از غیرمسلمانان هستند و آنها قربانیان اولیه تروریسم هستند. ما باید صدای خودمان را علیه تروریسم بلند کنیم.
صدای ایرانیان مسلمان و مستقل در رسانه های کانادا شنیده نمی شود، البته گاهی در تورنتو استار منتشر میشود. فقط صدای تندروهای دو طرف را می شنویم. چگونه می توان این سد را شکست؟
ـ کانادا کشوری چند ملیتی است. ایرانیها و افغانها تعدد گروهها و افکار مختلف دارند. مثلا از مجاهدین که بی منطق هستند تا ملاها. طیف وسیعی از عقاید ایرانیان در کانادا وجود دارد که بالطبع امکان پوشش آن برای یک رسانه مانند تورنتو استار میسر نیست و نمی تواند صدای همه آنها باشد، زیرا مخاطبان ما همه هستند.
ولی یهودی ها صدا دارند.
ـ اتفاقا یهودی ها هم چند گروه هستند؛ گروه های یهودی ارتدکس، میانه رو و مادران صلح نیز به ما میگویند آنها را پوشش نمی دهیم. در حدود ۱۰۰ کامیونیتی و هر کدام ۶-۵ عقیده دارند که می شود ۶۰۰ -۵۰۰ عقیده که امکان پوشش آن وجود ندارد. به نظر من بایستی این بحث ها درون رسانه های قومی آن ملیت ها طرح و دامن زده شود که حتما هم اینطور می شود. در نظام دموکراسی این فرصت وجود دارد. شما در خیابان یانگ می روید و می بینید که مجاهدین روی تیر شعار نوشته اند “در کانادا دموکراسی است”. حتما بحث وجود دارد.
آیا باید سرزنش را به سمت روشنفکران و خودمان برگردانیم که نتوانسته ایم به دیگران برسیم. راستش بحث های جدی در بین جامعه وجود ندارد.
ـ چرا؟ در بین پاکستانی ها و هندی ها همیشه بوده است؛ راست، چپ، میانه.
شاید دیگر بسیاری از مردم از بحث های تکراری خسته شده اند و آن مراحل را گذرانده اند. برای اینکه گفتگوی مستمر و سازنده ای وجود ندارد و آن اثردهی را از دست داده است.
ـ تلویزیون شما نقش دارد. در هر حال این بحث ها در رسانه هایی مانند شهروند و تلویزیون و دیگران می تواند ادامه داشته باشد و اگر به صورت مستمر باشد نتیجه خواهد داشت. خود تو مصاحبه می کنی با افراد مختلف و نظرات مختلف را پوشش می دهی، این کار خوبی ست. در یک دموکراسی صداهای بیشتر و مختلف بهتر است. این صداها در مراحلی می تواند مشترک باشد که البته کار می خواهد.
مسلما کار فرهنگی طولانی ست.
ـ رم یک شبه ساخته نشد.
با توجه به انتخاب اوباما ، و سیاست دموکراتها در خصوص حقوق بشر، آیا می توان تصور کرد که جنبش دموکراسی مردم ایران تقویت خواهد شد یا به ضرر آن تمام خواهد شد، نظیر حمایت های بوش از اصلاح طلبان .
ـ وی گفته است که با ایران گفتگو خواهد کرد که مثبت است. وی گفته است که با بررسی های کارشناسانه این کار را انجام خواهد داد.
حتی بوش هم که ایران را محور شرارت خواند با ایران در مورد عراق و افغانستان گفتگو کرد. در مورد انرژی اتمی هم مذاکره بود. آنها موافقت نداشتند. من فکر می کنم نظر اوباما مثبت است.
کانادا متحد استراتژیک آمریکاست. با توجه به سیاست اوباما در مورد افغانستان آیا فکر می کنید هارپر ارتش را در افغانستان نگه خواهد داشت؟
ـ هارپر همیشه حرفهای بوش را بی چون و چرا گوش می کرد. هر چه بوش گفت هارپر گفت بله. در مورد ماموریت ارتش در افغانستان، پارلمان تصویب کرده است تا ۲۰۱۱ در افغانستان باقی بماند. اگر اوباما اصرار به فرستادن نیرو دارد هر چند من شخصا با آن مخالف هستم، ولی اوباما دموکراتیک انتخاب شده است و فکر میکنم بر روی کانادا فشار بیاورد، ولی اگر این فشار وجود داشته باشد هارپر باید در پارلمان موضوع را به بحث عمومی بگذارد. برای ادامه ماموریت باید دوباره در پارلمان تصمیم گیری شود.
چندی پیش شنیدم وزیر امور خارجه کانادا، لارنس کنان در پاسخ یک ایرانی در مورد ندادن ویزا به ایرانی ها توسط سفارت کانادا گفته بود تا وقتی رئیس جمهور عوض نشود، سیاست ما همین است.(۵) استفان دیان (رهبر لیبرال ها) هم همین موضع را گرفت. آیا این دخالت در امور داخلی یک کشور دیگر نیست؟
ـ این نظر شخصی آنهاست. بر فرض هم که “کنان” چنین چیزی بگوید وی که در ایران قدرتی ندارد. وی که حق رای در ایران ندارد. این مردم ایران هستند که باید در مورد رئیس جمهورشان تصمیم بگیرند.
اما ما می بینیم که دولت کانادا به تعداد زیادی از ایرانیان، نه تنها پدر و مادرها، بلکه دانشگاهی ها و هنرمندان ویزا نمی دهد. به طور مثال به آقای یوسفی اشکوری از روحانیون دگراندیش و عضو افتخاری انجمن قلم برای ارائه سخنرانی ویزا نداد.
ـ ایرانیها در این مورد تنها نیستند. اتفاقا نمایشگاهی در ونکوور بود که سفارت کانادا به بسیاری از ناشران ویزا نداده بود. این موضوعی است که به ایرانیان کانادا مربوط می شود. آنها باید با نماینده مجلس مطرح کنند و آنها هم در جلسه حزبی مطرح کنند. باید بپرسند که چرا ویزا داده نشده است آیا تروریست بوده است؟ به دلیل سابقه جنائی طرف دعوت شده بوده است؟ به دلیل اینکه تبعه یک کشور مسلمان بخصوص هستند رد ویزا شده اند؟ اینها باید با پیگیری مشخص شود که آیا دلیل منطقی وجود داشته است و یا نظر تبعیضانه بوده است.
این آمد و شدها به شناخت بیشتر فرهنگی دو کشور منجر خواهد شد.
ـ البته. این برمی گردد به کامیونیتی. این دیگر یک موضوع ایرانی نیست، بلکه موضوع کانادائی ست. وقتی ویزای یک ایرانی توسط یک کانادائی رد می شود بنابراین باید در مطبوعات و نماینده مجلس و وزیر مربوطه کانادا توسط کامیونیتی دنبال شود.
آخرین سئوال از شما را با بسته شدن پارلمان که خاطره خوبی برای ما جهان سومی ها ندارد، تمام کنم.
پارلمان به درخواست نخست وزیر هارپر بسته شد. اگر این اتفاق در یک کشور جهان سومی افتاده بود، غرب جار و جنجال راه می انداخت که دموکراسی در خطر افتاده است. ما حدود ۶ ماه هست که مجلس نداریم دموکراسی چه می شود؟
ـ پارلمان در یک نظام دموکراسی در خدمت دولت است. تعطیلی پارلمان مانند کنگره نیست. اگر طول بکشد آن وقت افکار عمومی کانادا باید اعتراض کنند. فعلا زیاد طول نکشیده است.
با تشکر از وقتی که در اختیارمان گذاشتید. اگر پیامی دارید بفرمائید.
ـ تنها پیامی که برای همه دارم این است که در کانادا، برای تقویت دموکراسی باید مشارکت کرد.
باید دو برابر مشارکت کرد تا دیده شویم.
ـ درست است.
توضیحات:
تلاش کردم با مارک اشتاین تماس بگیرم و تقاضای مصاحبه بکنم با اینکه وی در مونترال است ولی بعد از چندی توسط ای میلی از دفترش ما را به نوشته هایش ارجاع داده بود. به همین دلیل مصاحبه با وکیل مسلمانان را نیز پیگیری نکردیم. وی در مقاله می نویسد غرب در حال پیر شدن است در حالی که مسلمانان در حال ازدیاد نسل و جوان و با انگیزه تسلط جهان هستند.
ایمیل نویسنده:
* Interview with Haroon Siddiqui,
Toronto star Senior Editor
On Freedom of Speech and Hate Speech
۱- Mark Steyn, “The future belongs to Islam” ,
McLean
Oct 20, 2006.
۲- Hate speech
۳- http://www.theglobeandmail.com/servlet/story/RTGAM.20081010.wmacleans1010/BNStory/National/
۴-
Nov 15, 2008 http://www.cbc.ca/canada/story/2008/11/15/conservatives.html
۵ـ هتل رویال یورک، پرسش و پاسخ با اقلیتهای قومی، پاسخ به سئوال شبنم