شماره ۱۲۱۹ ـ پنجشنبه ۵ مارچ ۲۰۰۹
برای درک بهتر وقایع و تحولات اجتماعی مراجعه به تاریخ به مثابه افروختن چراغی است فراروی، زیرا آگاهی از گذشته، حرکتها و قدمهای آینده را موزون تر خواهد کرد.
جنبش امروزی زنان ایرانی برای احقاق حقوقشان هر چند خودجوش است، طبعا انتزاعی نیست و ریشه آن را در گذشته می شود دنبال کرد. این حرکت به نوعی دنباله ی راهی است که زنان حق طلب از سالها قبل در پیش گرفته بودند و آن را برای حق خواهی زنان امروز ایران هموار کردند و به قولی اگر غیر از این بود پس از سه دهه که از سقوط نظام حکومتی پیشین در ایران می گذرد، اکنون مقاومت برای حفظ موادی از “قانون حمایت خانواده” مصوب سال ۱۳۵۳ شمسی تبدیل به یک حرکت با وجهه ی ملی نشده بود. سنگ اول را زنان در سالهای ۱۳۵۵ ـ ۱۳۴۰ شمسی کار گذاشتند.*
لازم به یادآوری است که آن قوانین به خودی خود و به آسانی برای حمایت از حقوق زنان تصویب نشدند. افراد بسیاری حق طلبی کردند تا آن دستاورد تحصیل شد که مهرانگیز دولتشاهی از چهره های تاثیرگذار در آن جمع است. او در سال ۱۲۹۵ شمسی در اصفهان به دنیا آمد و دختر “مشکوه الدوله”، مردی روشنفکر و معتقد به اصل تساوی حقوق انسانی بود.
پدر با مهرانگیز که فرزند ارشد خانواده بود رفتاری بدانسان روا می داشت که در خانواده های دیگر آن زمان با پسر ارشد خانواده رفتار می شد. لذا کودکی را در محیطی سیاسی و ادبی گذراند و خواهرزاده صادق هدایت چنان نبوغی از خود نشان داد که دوران یازده ساله دبستان و دبیرستان را ۹ ساله به پایان رسانید و در شانزده سالگی برای ادامه تحصیلات عالیه راهی کشور آلمان شد. ابتدا قصد داشت تحصیل علم نجوم کند، ولی بعدا تغییر عقیده داد و رشته علوم اجتماعی را برای تحصیلاتش انتخاب کرد. در همین ایام بود که پدر فوت کرد و پدربزرگ سرپرست قانونی مهرانگیز شد، و پدربزرگ علاقه ای به تحصیل دختر نداشت، اما او دور از چشم پدربزرگ زبان آلمانی را یاد گرفت و برای ورود به دانشگاه به فراگیری زبان لاتین همت گماشت. ولی در نهایت سختگیریهای پدربزرگ کارگر شد و او مجبور به بازگشت به ایران گردید. در تهران ازدواج کرد و این بار به همراه همسر که خود تحصیل کرده آلمان بود، به برلن رفت و در آنجا ادامه تحصیل داد و در علوم اجتماعی و فلسفه دکترا گرفت. هرچند ازدواج ناموفقی داشت ولی همواره تحصیلات عالی خود را مدیون شوهرش می دانست. مهرانگیز در آلمان زمان جنگ دوم جهانی روزهای هولناکی را تجربه کرد. او که در “سِدِن” زندگی می کرد، شاهد بمباران های پیاپی آن شهر توسط قوای متفقین بود که بر اثر آن صدها هزار نفر در آن شهر کشته و شهر به کلی ویران شد، ولی او مجبور بود بدون آذوقه و در آن شرایط سخت ادامه ی حیات دهد. تنها در آخرین ماههای جنگ دوم جهانی بود که با مشقت فراوان توانست همراه با ۷۰ نفر از ایرانیانی که همچون او در آلمان زمان جنگ گیر افتاده بودند، با یک قطار به بروکسل، و از آنجا به فرانسه برود و بالاخره با یک کشتی حامل سربازان انگلیسی به اسکندریه و سپس از طریق فلسطین به بغداد رفت و پس از هفت سال دوری و بی خبری از خانواده و تشویش جنگ به تهران بازگشت.
بازگشت او به ایران مصادف با بی حرکتی و عدم فعالیت در زندگی سیاسی و اجتماعی زن ایرانی بود (دهه ۱۳۳۰ ـ ۱۳۲۰)، اما او بلافاصله پس از ورود به ایران فعالیت گسترده اجتماعی و سیاسی خود را آغاز کرد.
در سال ۱۳۲۴ شمسی در سازمان خدمات اجتماعی کار گرفت و همزمان در سازمان حمایت از زندانیان هم مشغول به کار شد. سازمان زنان “راه نو” را بنیان گذارد که بعدها این سازمان به عضویت سندیکای بین المللی زنان پذیرفته شد. با درک کمبود آموزشی مردم جنوب پایتخت کانون سواد آموزی بزرگسالان را در آن بخش شهر راه اندازی کرد. او از اولین زنانی بود که در ایران حزبی شد و فعالیت سیاسی کرد. مهرانگیز دولتشاهی که به تازگی در پی اتمام تحصیلات عالیه از آلمان به وطن بازگشته بود، در یک میهمانی از طرف “قوام السلطنه” نخست وزیر وقت مورد خطاب قرار گرفت و به مشارکت و راه اندازی بخش زنان در حزب دمکرات دعوت شد.
هر چند خود او اعتقادی به تساوی حقوق زن و مرد نداشت و به جبر زمان این درخواست را کرد. دوره این فعالیت نیز بسیار کوتاه بود، زیرا حزب دمکرات پس از چند ماه منحل شد. مهرانگیز در خاطراتش می گوید: بدبینی خاصی و شاید نوعی سوء تفاهم در مورد جمعیت های زنان وجود داشت. گفته می شد که اعضای جمعیتهای زنان “لوکس و بورژا” هستند و کارهای تشریفاتی، نه مبارزاتی، انجام می دهند و عضویت در این جمعیت ها سرگرمی و گذران وقت است نه مبارزه برای پیشبرد هدفهای آزادی خواهی و حق طلبی زنان.” برای آنکه تاریخ واقعیت ها را به غلط ثبت و ضبط نکند، باید حرکتهای حق خواهی بانوانی چون مهرانگیز دولتشاهی و همراهان او برای تصویب “قانون حمایت خانواده” در سال ۱۳۵۳ شمسی را ارج نهیم. او اولین بار در دوره ی بیست و دوم مجلس شورای ملی از کرمانشاه به نمایندگی مردم انتخاب شد و در این کرسی، یکی از کسانی بود که برای تصویب “قانون حمایت خانواده” فعالیت کرد. این قانون برای اولین بار حق طلاق را برای زنان در صورت ازدواج دوم مرد، به رسمیت شناخت و نیز مرد را مجبور کرد که برای ازدواج دوم از زن اول کسب اجازه کند. دولتشاهی همچنین در خاطراتش از تلاشهایی که در سال ۱۳۴۱ برای به دست آوردن حق “رای دادن” برای زن ایرانی او و همرزمان او کردند، به تفصیل سخن گفته است. و به این ترتیب درمی یابیم که این گروه تا چه حد بر دولت وقت که زیر بار چنین چیزی نمی رفت فشار آورد. و از طرفی مشخص می شود که کسب حق رای برای زن ایرانی تنها عطیه ای ملوکانه نبوده و جمعی برای به دست آوردن آن سخت تلاش کردند. مهرانگیز دولتشاهی در بسیاری از مجامع بین المللی زنان به نمایندگی از سوی زنان ایرانی مشارکت داشت و مدتی هم نایب رئیس شورای بین المللی زنان بود و این میسر نمی شد مگر احاطه او بر سه زبان زنده دنیا.
و بالاخره خانم دولتشاهی در سال ۱۳۵۴ به عنوان اولین و تنها زن در تاریخ سیاسی ایران به پست سفارت ایران در دانمارک منصوب شد و چند سالی هم در این پست خدمت کرد. او دهه های پایانی عمر را در پاریس زیست و در این مدت کتابی را با عنوان “جامعه، دولت و نهضت زنان ایران” به رشته تحریر درآورد که در سال ۱۳۸۱ منتشر شد و در آن از تساوی حقوق و پیشرفت زنان جانبداری کرده است. این بانوی فرهیخته روز اول آبان ماه جاری (۱۳۸۷) در شهر پاریس بدرود حیات گفت.
روحش شاد.
منابع:
ـ www.iranian.com
ـ “زنی از کرمان”، هما روحی (سرلتی)، کانادا، ۲۰۰۸ .
ـ “سالار زنان ایران” ، منصوره پیرنیا، آمریکا، ۱۹۹۵.