از اوایل سال های ۱۳۵۰ که بازار نفت در جهان تکان شدیدی خورد و قیمت آن افزایش یافت سازمان برنامه و بودجه کشور (تاسیس سال ۱۳۲۷) که  وظیفه ی برنامه‌ ریزی، نظارت و توسعه‌ راهبردی نظام اقتصادی و اجتماعی کشور را به عهده داشت فرصت مناسبی به دست آورد تا با همکاری متخصصین  اهداف این سازمان را با همکاری با دولت های وقت پی گیری کند.

سازمان برنامه که تحت نظر یک شورای عالی، یک هیئت نظارت و یک مدیرعامل اداره می شد با توجه به امکانات مالی برای  به اجرا درآوردن اولویت های اقتصادی در سطح کشور برجسته ترین شخصیت های علمی، فنی، مدیریتی و متخصصان رشته های مختلف  را به کار گرفت و موظف شد تا بر اساس اولویت های  استانی  به تحقیقات میدانی در سطح کشور دست بزند  و در تمامی مرکز استان ها شعبه سازمان را  دایر کند تا در هر منطقه با تحقیق و  بررسی  همه جانبه  برنامه مدونی برای پیشرفت و آبادانی متناسب با مناطق  کشور تدارک و آن را در اختیار دولت قرار دهد تا به مرحله اجرا در آورد.

 در آن دوره جمعیت ایران کمتر از سی میلیون نفر بود و دست و بال دولت با توجه به درآمد نفت  باز و می توانست طرح های پیش بینی شده را به مرحله اجرا درآورد. بر اساس این طرح  مناطقی برای صنایع سنگین  نظیر اصفهان، تبریز، اراک، اهواز، تهران و … در نظر گرفته شد و در مناطقی نظیر شمال ایران صنایع سبک، نساجی و صنایع کاغذ سازی در اولویت قرار گرفت و مناطقی مثل مازندران، آذربایجان غربی، خراسان، کرمان، قزوین، اردبیل .. برای صنایع کشاورزی … و در جنوب عمدتا تمرکز بر روی صنایع شیمیایی و پتروشیمی از جمله تصفیه نفت، صنایع کشتی سازی  و ایجاد بنادر برای صادرات و واردات  وارد فاز اجرایی  شدند.

 بر اساس طرح و تحقیق  سازمان برنامه و بودجه  برای دولت های وقت این امکان به وجود آمد تا طرح های کشت و صنعت را در مناطقی که امکان ایجاد و توسعه آنها وجود داشت  نظیر طرح  کشت و صنعت دشت قزوین، دشت خوزستان، دشت کرمان و دشت مغان  طی برنامه های چهار ساله به اجرا بگذارد.

در سال های ۱۳۵۰همزمان با توسعه صنایع نفتی و افزایش تولید نفت خام مسئله  حفاظت از محیط زیست به میان آمد. هرچه فعالیت های تاسیسات نفتی گسترش پیدا می کرد به همان نسبت آلودگی  محیط زیست و آب و هوای منطقه بیشتر می شد. تولیدات مازوت، دیزل و بنزین برای مصارف کارخانجات و صنایع تولید برق، سوخت موتورهای دیزلی کشتی ها، اتوبوس ها، کامیون ها و ماشین های سواری  که اکثرا آلوده به گوگرد و سرب بودند عملا ایران را با معضل تخریب محیط زیست  از نوع صنعتی آن آشنا کرد و تفاله های نفتی ناشی از استخراج نفت و پالایش آن به یک مسئله مهم تبدیل شد.

 در طی تحقیقات علمی در مناطق جنوب کشور و فلات مرکزی ایران معلوم شد که میزان بارندگی طی سالیان دراز با تغییر و کاهش محسوسی روبرو بوده است که علت آن ادامه چین خوردگی طبقات زمین  در  ارتفاعات رشته کوه های زاگرس ـ عظیم ترین و طولانی ترین رشته کوه ایران ـ بوده است. در اثر این چین خوردگی ارتفاع کوهها بیشتر شده  در نتیجه ابرهای باران زا کمتر به مناطق فلات ایران نفوذ می کنند و دلیل کم  آبی و بارش باران همین مسئله است. در نتیجه تصمیم گرفته شد در این مناطق از لجن های نفتی برای تثبیت شن های روان استفاده شود. رشته کوه های زاگرس از استان آذربایجان غربی شروع  شده و پس از عبور از استان های کردستان، همدان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، فارس و هرمزگان تا شمال تنگه هرمز ادامه می یابد. طول آن  حدود ۱۴۰۰ کیلومتر و عرض آن بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر متغیر است. مساحت فلات ایران در این منطقه بالای ۳۲۰۰۰۰ کیلومترمربع  را در بر می گیرد و ۲۰ درصد مساحت کشور را زیر پوشش خود قرار داده است. در این مناطق  میزان  بارش از میزان تبخیر کمتر است که به مفهوم افزایش شوری و آهکی شدن سطح خاک  منطقه است.

خشکسالی ادامه دار این مناطق  باعث تشدید فعالیت شن های روان و نابود کردن تدریجی فلات  مرکزی شده که مسئولان سازمان برنامه بودجه طرح تثبیت شن های روان را در دستور کار قرار دادند و حتی طرح انتقال آب از خلیج فارس به وسیله ایستگاه های پمپاژ  و ایجاد دریاچه های آب در فلات مرکزی تا مناطق فلات مرکزی با رطوبی شدن محیط تا حدودی مانع پیشروی شن های روان شوند. (در سال های گذشته مجددا انتقال آب از طریق دریای خزر به فلات سمنان مورد بررسی قرار گرفت و گویا در مرحله اجرایی قرار دارد) طرح تثبیت شن های روان به وسیله مواد شیمیایی چسبنده از نوع لجن های باقی مانده از تصفیه نفتی (تفاله نفتی) در فلات ایران به مرحله اجرا درآمد.

روش مکانیکی نظیر کند کردن حرکت شن های روان با ایجاد تراس هایی از چوب و دیگر مصالح سبک که به صورت  پله ای و پایه ای (دیوارهای چوبی با شاخه های درختان که در شمال به آن رمش (Ramash) می گویند) در مسیر جریان شن و باد ایجاد می شود تا سرعت شنها در اثر وزش باد کم شود روش های  شیمیایی و  بیولوژیکی که در مراحل اولیه تحقیقاتی هستند برای تثبیت شن های روان و استفاده از گیاهان بومی برای جلوگیری از نمکی و آهکی شدن زمین های مراکز خشک در آینده در نظر گرفته شده اند این دو روش مراحل آزمایش را در بسیاری از کشورها طی می کنند (در صحرای گوبی چین که بزرگترین صحرای شنی دنیاست بیش از ۳۰ سال است که تثبیت شن های روان با کاشت گیاهان بومی با هر سه شیوه ادامه دارد و در نظر است تا تمامی  آن را به مرور به جنگل تبدیل کنند اجرای این طرح موفق ترین نوع خود در تاریخ بشر است).

مسئله تثبیت شن های روان برای کشورهای عربی خلیج فارس  و حتی فراتر به موضوع روز تبدیل شد و بین ایران و کشورهای عربی از جمله عراق همکاری در این زمینه آغاز شد. ایران با دیگر کشورهای شیخ نشین عرب منطقه توافق نامه هایی به امضاء رساند که تا پیش از شروع جنگ ایران و عراق به قوت خود باقی بود.

 

جنگ ایران و عراق و تاثیر آن بر روی محیط زیست جنوب ایران و در کل کشور

با آغاز جنگ ایران و عراق که به مدت هشت سال طول کشید عملا تمامی طرح های محیط زیست در جنوب و سایر مناطق ایران به وضعیتی دچار شد که عملا شاهد آن هستیم. این جنگ تخریب تمام عیار اکو سیستم جنوب ایران را در پی داشت و با جابجایی صدها هزار نفر در منطقه  ارتباط طبیعی مردم با طبیعت  و در پی آن استفاده از همه ابزارهای جنگی و تغییر بسیار بزرگ در مناطق مرزی  شتاب بیشتری به  تخریب محیط زیست وارد کرد.

 کوچ جمعیت که به مناطق دیگر کشور فرستاده شدند و یا از منطقه فرار کردند باعث تغییرات بزرگی در کشور شد که جمع و جور کردن آنها هنوز هم ممکن نشده است و پی آمدهای  سنگینی بر جای گذاشته است که هزینه آن واقعا کمرشکن است، شاید هم سالیان سال طول بکشد. اگر هزینه جنگ را که ایران تحمل کرده است و نقش آن را در تثبیت رابطه طبیعی مردم با طبیعت منطقه در نظر بگیریم می شود گفت بزرگترین آسیب زیست محیطی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی  و بافت های منطقه ای که در طول تاریخ ایران و منطقه سابقه نداشته، به ایران وارد شده است.

جنگ غرب با عراق و اتخاذ سیاست های نادرست ایران در این رابطه هزینه سنگین دیگری بر روی دوش مردم ایران و از همه مهمتر به محیط زیست  وارد آورده است.  غرب با بمباران  شیمیایی  و اتمی با اورانیوم ضعیف شده نه تنها عراق همسایه و بافت اقتصادی و اجتماعی آن را نابود کرده است، بلکه با تلاشی این کشور که احتمالا ده ها سال دیگر ادامه خواهد داشت،  عراق قادر نخواهد بود این همه خسارت را در کوتاه مدت جبران کند. طی سال های آینده همانند عراق و دیگر کشورهای خلیج فارس ایران با ریزگردهای آلوده به تشعشعات اتمی، شیمیایی که در جنگ عراق از آنها استفاده شده است و از طریق جریان باد، آب، مواد غذایی و دیگر کالاهای تجاری مدام در حال جابجایی است، مواجه است و سوای تخریب دایمی محیط زیست هزینه بسیار سنگینی برای مبارزه و از بین بردن آثار مخرب آن بر روی دوش ما سنگینی خواهد کرد.

 

برنامه ریزی و اجرایی کردن محیط زیست در ایران هنوز در آغاز کار است 

بر کسی پوشیده نیست که ایران از نظر محیط زیست با فاجعه ای باور نکردنی سر در گریبان است. بخش اعظم رودخانه های ایران حامل پساب های کارخانجات که آلوده به مواد سمی و مضر برای سلامتی محیط زیست و مردم  است، می باشند. فاضلاب های شهرها  از طریق رودخانه ها  به دریا و یا به رودخانه ها سرازیر می شوند که موجب تخریب دایمی محیط حول و حوش خود هستند. بخشی از این سموم به آبهای سطح العرضی جریان می یابند و باعث آلوده کردن آنها می شود. در بخش هایی از ایران مانند استان اصفهان  از همین آبهای آلوده برای آبیاری کشاورزی استفاده می شود.

 

ما باچند مشکل تعیین کننده مواجه هستیم 

۱- بخشی از آسیب های محیط زیستی که ارتباط مستقیم با زندگی مردم و طبیعت زنده دارند،  صدمات و آسیب های طبیعی هستند مانند کم آبی فلات مرکزی ایران و صحراها و دشت های کویر و نمکی آن با شن های روان که در اثر باد و متغیر بودن دمای منطقه مدام در حال تغییر و جابجایی هستند  که وسعتی بالغ بر ۴۵۰.۰۰۰ کیلومتر مربع دارند. میزان بارندگی در این مناطق کمتر از ۱۲۰ میلیمتر در سال است و در مواردی کمتر از ۶۰ میلی متر. در این مناطق میزان تبخیر بیش از بارش است در نتیجه هر ساله بر نمکی و آهکی شدن سطح زمین های منطقه افزوده می شود که پیامد آن غیرقابل استفاده بودن دشت ها و فلات ها  برای تولید محصولات کشاورزی و جنگلکاری است.

۲- مناطق مرزی ایران عمدتا خالی از جمعیت است.  از مرز پاکستان تا  پایان مرز افغانستان عمدتا مناطق کوهستانی  و غیرقابل سکونت  و بارش باران در این مناطق هم  به کمتر از ۲۰۰ میلیمتر در سال می رسد.  آب های رودخانه های این دو کشور اصولا به ایران  نمی رسند و استان های  سیستان و بلوچستان و خراسان شمالی  باید انتظار برف های زمستانی را داشته باشند و به بارش محدود سالیانه اکتفا کنند و یا در انتظار انتقال آب  از دیگر نقاط  کشور و در نهایت به آبهای زیر زمینی چشم بدوزند.

۳- در مناطق جنوب کشور از مرز عراق تا سیستان و بلوچستان  میزان بارندگی  سالیانه  به کمتر از ۲۵۰ میلیمتر در سال می رسد  و بیشتر آب های  شیرین  منطقه  بر اثر بارش برف در فصل زمستان و جاری شدن آنها در فصل بهار به رودخانه ها تأمین می شود.

۴- استان های غرب کشور از میزان بارندگی مطلوبی نسبت به جنوب کشور برخوردارند در مجموع به طور متوسط ۳۵۰ میلیمتر باران در سال  و استان های مرکزی  با بارش در حدود ۴۰۰ میلیمتر  و بیشتر میزان بارش مطلوب به نظر می رسد و می تواند نیازهای منطقه و محیط زیست را تأمین کند.  ریزش باران  در مناطق یاد شده  کمتر باعث خسارت  نظیر سیل  و توفان می شوند.

۵- منطقه شمال کشور که مناطق آستارا تا گرگان را در بر می گیرد  میزان بارندگی از۶۰۰ میلیمتر در گرگان و  ۱۴۰۰ میلیمتر بیشتر در گیلان  است که  بخش عمده آن از طریق رودخانه ها به دریا می ریزد.  در گیلان میزان بارندگی  آنقدر زیاد است که باعث شست و شوی املاح زمین شده و اگر پوشش جنگلی و گیاهی در منطقه شمال همانطور که طی سی سال گذشته  مشاهده می شود کاهش پیدا کند باید انتظار داشت که  طبیعت به تنهایی قادر به حفظ  محیط زیستی خود نباشد و فاجعه زیست محیطی در منطقه و شمال کشور روی دهد.

۶- استان هایی که عملا به برف و باران استانها و شهرستان های دیگر نیاز مبرم دارند کم نیستند.  استان های اصفهان، کرمان، یزد، بیرجند، سمنان، زاهدان، و بندر عباس با بارش سالیانه کمتر از ۲۰۰ میلیمتر باران  برای انتقال آب و تاسیسات مربوطه نظیر سد سازی ها و کانال های آبرسانی، دکل های برق، ایستگاه های ترانسفورماتورهای برق، جاده های ارتباطی و نگه داری آنها لازم دارند که هزینه سنگینی بر دوش دیگر استان های کشور قرار داده است.

۷ – جمعیت کشور در سال ۱۳۵۷ در حدود ۳۲ میلیون نفر و رشد زاد و ولد تقریبا ۳% بود، ولی امروز جمعیت کشور در حدود ۷۸ میلیون نفر  یعنی دو برابر و نیم  سال ۵۷  با این تفاوت که محیط زیست در سال های ۴۵ تا ۵۵  با پراکندگی جمعیت کمتر کشور و ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با پراکندگی آن سازگاری مناسبی  را نشان می داد.  در این دوره علیرغم  استفاده از جنگلها  برای خانه سازی و انرژی گرمایی آسیب کمتری به محیط زیست وارد می شد  ولی در شرایط فعلی  و رشد جمعیت و تمرکز بیشتر در شهرهای بزرگ فضاهای سبز و باغاتی که در حول و حوش شهرها قرار داشتند،  تقریبا از بین رفته و در مناطق شمال کشور که تراکم  جنگل در آن بیشتر است با  کوچ جمعیت به این مناطق و افزایش  زاد و ولد عملا فضا برای مناطق سرسبز شمال تنگ و تا حدود زیادی خفه کننده شده است. در شمال کشور تراکم جمعیت به بیش از سه برابر سال ۱۳۵۷ رسیده است.

۸ ـ  در ایران در مجموع ۳,۴۰۰,۰۰۰ هکتار در حدود ۷% کل کشور پوشش جنگلی دارد که  بیش از ۹۰% آن شامل مناطق شمالی از استان گلستان،  مازندران و گیلان می شود  که ذخیره ملی مناطق سبز ایران است ارثیه ای که خزری ها، گیلک ها و مازندرانی ها بیش از ده هزار سال است از آنها نگه داری کرده اند و ارتباط تنگاتنگی بین طبیعت و مردم بومی آن برقرار شده است تا جایی که کوچ جمعیت از این مناطق به مناطق دیگر کشور و دنیا به ندرت صورت گرفته است. طی  صد سال گذشته به علت کمبود منابع طبیعی و ضرورت استفاده از آنها از طرف ساکنان ایران عملا بخش بزرگی از جنگلها از بین رفته اند و این مناطق سالهاست که بدون پوشش و حفاظت دایمی قادر به احیاء خود نیستند.

۹- در زمینه تأمین انرژی بشریت به دست آوردهای بزرگی دست یافته است. تولید برق از انرژی بادی، انرژی آبی از طریق سد سازی و استفاده از توربین های آبی، انرژی خورشیدی و انرژی اتمی و بالاخره استفاده از گازهای طبیعی یا فسیلی که خوشبختانه همه امکانات موجود برای استفاده از دست آوردهای بشری در دسترس ما قرار دارد. در کشوری مثل ایران که دارای وسعت زیاد بالای ۱.۶۵۰.۰۰۰ کیلومتر مربع است و بیش از دو سوم آن پوشش جنگلی ندارد، تخریب فضاهای سبز، پوشش سبز مناطق دشت، کوهستانی و درختان جنگلی و از بین بردن آنها برای  ساخت و ساز جنایت علیه طبیعت  و بشریت است.

۱۰-  جنگل های شمال ده ها هزار سال است که خود را با محیط شمال کشور تطابق  داده اند بنابراین احیاء آنها به آسانی ممکن نیست و سوای آن که بزرگترین منبع جلوگیری از فرسایش خاک و زیست محیطی هستند جنگل ها بزرگترین تولید کننده اکسید کربن نیز هستند.  استفاده از سوخت‌های ذغال سنگ، جنگل‌ زدایی، تغییر پوشش زمین، آلودگی هوا و خسارت‌های گیاهی جزئی از این تغییرات هستند که تأثیر زیادی روی این چرخه و غلظت اکسید کربن دارند.

 

چگونه می شود محیط زیست را احیاء کرد

– تردیدی نیست که اولین اقدام، حفاظت از جنگل های ایران بویژِه مناطق شمال کشور است.  از آن جا که بخش بزرگی از مردم شمال در این مناطق طی هزاران سال زندگی کرده اند و وابستگی  طبیعی به این مناطق دارند و این همزیستی  چنان بهم پیچیده است که  اگر هر کدام از این دو فاکتور یعنی جمعیت بومی و مناطق سرسبز آسیب پذیر باشد لطمه غیر قابل جبران  به مناطق وارد خواهد شد،  بنابراین باید ترکیب جمعیتی بومیان شمال  کمتر آسیب ببیند و از کوچ بی رویه مهاجران غیربومی با وضع قوانین تا حد امکان  جلوگیری شود.

– افزایش پوشش جنگلی در تمامی مناطق کشور که استعداد مناسب برای رشد  و ادامه حیات دارند با توجه به واریته های درختان بومی مخصوصا در مسیر رودخانه ها و در مناطقی که آب های سطح العرضی بالا هستند.

–  ایجاد شرایط مناسب  برای کسب در آمد که تأمین کننده  هزینه زندگی برای ساکنان این مناطق باشد حفظ و نگه داری این مناطق خود به هزاران شغل نیاز دارد.

– جلوگیری از خرید و فروش زمین های چه جنگلی و چه  دشت و محدود کردن آن با تصویب و اجرای قوانین با محدودیت مالکیت در تمامی مناطق شمالی کشور.

– ساحل دریای خزر در ایران ۶۶۰ کیلومتر است.  با احتساب  ساحل قابل استفاده  برای شنا، ماهی گیری، بنادر، انبارهای کالا و دهانه های ورودی رودخانه ها به دریا هنوز  بالای ۶۰% طول ساحل با توجه به مناطق طبیعی و آب و هوای مناسب و قابل استفاده در فصول سال می تواند پذیرای میلیون ها  گردشگر  باشد و برای بیش از دومیلیون نفر مردم منطقه کار ایجاد کند.

– با برنامه ریزی درست  فاصله امواجی که به ساحل می رسد را پنجاه متر حساب کنیم  و از جایی که  می شود از آنجا ساخت و ساز را شروع کرد ۵۰ تا ۶۰ متر در نظر بگیریم. ۶۰% ساحل دریای خزر را  با نظارت دولت و وزارت خانه های مربوطه می توان  به یک  ساحل طلایی و سرسبز برای منبع درآمد برای بومیان منطقه تبدیل کرد تا مجبور به فروش زمین های کشاورزی خود برای امرار معاش نشوند.

طبیعی است که واگذاری محدوده  ساحلی به شرکتها و موسسات خصوصی باید تابع قوانین محدود کننده نظیر حق مالکیت تا حداکثر ۵۰ سال و حق واگذاری در همین محدویت زمانی را شامل شود  اگر کشاورزان به هر دلیلی مایل به فروش زمین های خود باشند، دولت باید این زمینها را به نرخ روز خریداری و جزو اموال عمومی به حساب آورد.

–  در شمال کشور به جای گسترش شهرها بهترین طرح ساخت و ساز بالابردن ساختمانها و نه گسترش شهرهاست ضمن آنکه از نظر هزینه ساخت، نگهداری، حفاظت، زیباسازی شهرها با صرفه تر و مطلوب تر و مناسب تر است. سوای آن لازم هست که محدوده شهرها مشخص شود. در این طرح حفاظت از حتی یک مترمربع فضای سبز در شمال کشور یک برد بزرگ برای حفظ محیط زیست و بقاء طبیعت و همزیستی انسان با طبیعت  است.

– آلودگی دریای خزر که نتیجه بی رویه استفاده از منابع آب زیستی و فرستادن فاضل آبهای کشورهای همجوار و  استخراج نفت از این دریا آسیب جدی به این دریا وارد کرده است که حتما باید با همکاری دیگر کشورهای دریای خزر این مشکل را برطرف کرد.  بیش از  صدوسی رودخانه وارد این دریا می شود که اکثر آنها آلوده هستند. در ایران، بندر انزلی و مرداب  آن شاهد خوبی بر این مدعاست  که رسوبات آن در دهانه دریا به بیش از سه متر ارتفاع و در مواردی بیش از ۴ متر رسیده است و می رود که مرداب انزلی را  به نابودی بکشاند.

–  تمامی مسیرهای رودخانه های بزرگ  شمال  بهترین مسیر برای  احداث پله ای لوله های انتقال فاضلاب ها و مخازن ذخیره آن به محل تصفیه  فاضلاب ها در نزدیکی ساحل دریاست. این رودخانه ها با شیب ملایم و مناسبی که دارند با کمترین هزینه برای احداث این طرح  و انتقال فاضلاب ها قابل اجرا هستند. ضمن آن که می شود با برنامه ریزی  دراز مدت دوطرف تمامی رودخانه ها را با کاشت درختان بومی به تفریحگاه عمومی تبدیل کرد.

– تمامی مواد زاید کارخانجات باید در محل آن تفکیک و سپس با توجه به استانداردهای محیط زیستی به مراکز مربوطه منتقل شوند.

نکاتی که در بالا به آنها اشاره شد به نظر می رسد لازم و ضروری هستند و گریزی از اجرایی کردن آنها وجود ندارد. بخش بزرگی از مشکل محیط زیست را می شود از نظر فرهنگی حل کرد.  از آن جمله شهرداری ها  می توانند تا مدت یک سال کیسه های پلاستیکی تفکیک مواد از جنس قابل بازیافت برای جمع آوری پلاستیک، بطری، شیشه و یا قوطی فلزی در اختیار مردم قرار دهند.

با فعال کردن رسانه های جمعی از جمله رادیو و تلویزیون  و روزنامه ها حتی مساجد  می شود مردم را در جریان امور محیط زیست قرار داد و چه بهتر اگر دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی  تشویق بشوند به طور داوطلبانه ماهی یک بار برای تمیزی شهر محل زندگی خود وارد صحنه شوند.  مخصوصا در منطقه شمال کشور  به عنوان الگو که تمامی زمینه های لازم برای این همکاری وجود دارد.

 بحثی نیست که باید مشکل محیط زیست در ایران مخصوصا شمال و جنوب کشور را جدی گرفت  خسارت آن قدر سنگین هست که اگر  بیش از این به تعویق بیافتد به سختی می شود آن را جبران کرد.  نباید سنگینی بار  اشتباهات خودمان را که بر اثر بی تجربگی و بی برنامگی و نداشتن دور اندیشی به این جا کشانده شده است، روی دوش نسل آینده منتقل کنیم که نقشی در این بی مدیریتی و تخریب نداشته اند. تلاش کنیم شمال زیبا و همیشه سبز را با آن طبیعت رنگارنگ با دریای نیلگونش و محیط  دلپذیر و مردمان خونگرم، با فرهنگ  مدرنش همانطور که اجداد ما برای ما به ارث گذاشته اند به نسل های آینده بدون شرمندگی بسپاریم.

 بخشی از متن یادداشت استاد پورداود (شخصیت برجسته  ایران شناس ایران و جهان)  را که در سال ۱۳۴۵ برای دکتر صوفی شهردار وقت رشت ارسال کرد در زیر مشاهده می کنید.

«همه ما می دانیم که رشت پایگاه کنونی گیلان درخور آن سرزمین شاداب و خرم است. همه آرزو داریم که شهری شود دلگشاده تر و پاکیزه تر،  با آن که طبیعت در خوشی و خرمی آن خاک کوتاه نیامده و از هر جای دیگر میهن ما، از بخشایش ایزدی برخوردارتر است.»

 برلین  (۱۵.۱۲.۲۰۱۵)

*این مقاله در ره آورد گیل ماهنامه پژوهشی و علوم انسانی سال یازدهم  دوره جدید  بهمن و اسفند ۱۳۹۴ ویژه طبیعت و محیط زیست گیلان  منتشر شده است.