شماره ۱۲۱۹ ـ پنجشنبه  ۵ مارچ  ۲۰۰۹

کتاب “کلثوم ننه” منسوب به آقاجمال خوانساری به کوشش و با مقدمه گیسو شاکری به تازگی(۲۰۰۹) از سوی کتاب ارزان در سوئد منتشر شده است. بخشی از مقدمه ی مفصل این کتاب را با حذف اکثر پانویس های آن، با هدف معرفی این کتاب در زیر می خوانید.


 


 

رساله ی کلثوم ننه، گویا در زمان شاه سلیمان ـ صفوی، یکی از پادشاهان دوران صفوی (۱۵۰۱ م ـ ۱۷۲۲ م) نوشته شده است و منسوب است به محمد حسین خوانساری یا آقا جمال خوانساری یا اصفهانی.

این رساله به شیوه ی رساله های مراجع تقلید و دستورالعمل هایشان نوشته شده است. قصد نویسنده، به گمان من، به مسخره گرفتن خرافی بودن و پس افتادگی و حماقت زنان از نگاه مردی در یک جامعه ی مردسالار بوده است. این مولف در طرح زنان به عنوان انسانهایی خرافی و نادان، ذکر نمی کند که در تحمیق و خرافی بودن زنان، اندیشه ها و باورهای مذهبی او و همکیشان مسلمانش، نقش اساسی و اصلی را داشته اند و در این مورد آن چه باید محکوم شود، باورها و اعتقادات خود آنهاست که نخست ریشه در مذهب و سپس در مردسالاری حاکم بر جامعه دارد که آن هم از اعتقادات مذهبی ریشه می گیرد.

این رساله در حدود سیصد سالی پیش یعنی در دوره ی صفویان، نوشته شده  است. با نگاهی دوباره به محتوای این کتاب، علیرغم گذشت زمان و این که در آستانه ی قرن بیست و یکم و عصر انقلاب تکنولوژی و ارتباطات هستیم، و برخلاف این واقعیت که، این رساله، گوشه هایی خواندنی از فرهنگ عامیانه یک دوران را باز می گوید، به طور حیرت انگیزی، نه تنها شباهتی غریب بین دوران صفویه و دوران جمهوری اسلامی می بینیم، بلکه رو کردن به خرافات و دست آویختن به قصه ها و روایات مذهبی را که بر پایه ی مردسالاری و اندیشه ی ضد زن بنا شده، در دوران جمهوری اسلامی، هزار بار بیشتر از زمان صفویه می یابیم که این همه قابل توجه است و مقایسه ی این دو دوران، پژوهشی جدی و مفصل و همه جانبه را می طلبد.

حکومت صفویان، حکومتی مذهبی و حاصل به قدرت رسیدن درویشان بود. با به قدرت رسیدن فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی، درویشان که روزگاری برای آزادی و برابری و مقابله با حکومتهای متعصب استبدادی و مذهبی می جنگیدند و شجاعت ها و مبارزات بسیاری از گروههای درویشان، در تاریخ، برای همیشه به ثبت رسیده است، در این دوره و در مقام قدرتی دولتی، جامه ی عسس و محتسب و گزمه و فراش و میر غضب و مامور امر به معروف و نهی از منکر پوشیدند تا با خرافات و شیعه گری و طرفداری از آل عبا، برای سیصد سالی، مذهب و قدرت خود را گسترش دهند. با به قدرت رسیدن صفویه، خرافات و داستانها و روایت ها و نقل های مذهبی که به وسیله ی شغل و حرفه ای تازه به نام روضه خوانی نقل می شد، به طور وسیعی تبلیغ و ترویج شد تا به دوام و تعمیق قدرت حکومتی یاری رساند. زنان از آن بخشهای اصلی جامعه بودند که حکومت با تحمیق شان، اصلی ترین گروههای پای روضه خوانی ها و سفره ها و مراسم رنگ و وارنگی را فراهم می کرد که روضه خوان ها در تمام آنها نقش اصلی را بازی می کردند و با این مراسم به نان و نوایی می رسیدند.


با هدف تبدیل زنان به مشتریان و پامنبری های بی اختیار و ثابت و همیشگی، برای ملایان و آخوندها و روضه خوانان ریز و درشت، بازار روضه خوانی و رمل و اسطرلاب و جن گیری و دعا و فال و نیت و سفره و توبه و شب اول قبر و نکیر و منکر و دعای شب های جمعه و آخر سال و زیارت و تعویذ و چشم زخم و ادعیه و اذکار و سرانجام واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات در وضو و غسل و تیمم هم گرم شد تا منبع درآمدی همیشگی و مدام و بی پایان برای خیل خودساخته ی روضه خوان و روحانی و آیت الله و ملا و آخوند فراهم شود.

در جمهوری اسلامی هم، که نمونه دیگری از حکومت صفویان است، سپاه پاسداران و بسیج و گشت های ثارالله و انصار حزب الله و امر به معروف و نهی از منکر و گروههای خواهران زینب و ضربت، به سرعت شکل گرفت. تشدید و تبلیغ و اشاعه ی خرافات، هم زمان با بستن روزنامه ها و نشریه ها ـ که پنجره هایی به سوی دانش و آگاهی میتوانست بگشاید ـ و اعمال سانسور و دستگیری و کشتار روشنفکران و مبارزان و آزادی خواهان گام بعدی این حکومت بود. بدین گونه پنجره هایی که می توانست به سوی آگاهی و آزادی گشوده شود، بسته شد و در عوض آن چه مطرح و تبلیغ و ترویج شد، مجالس مدح و روضه خوانی و دعا و همایش های گوناگون مانند همایش های علی اکبر و علی اصغر بود.

تبلیغ سفره های گوناگون به نام  امامان شیعه و وابستگانشان مانند، سفره ی فاطمه، سفره ی رقیه، سفره ی زینب، سفره ی بی بی سه شنبه، سفره ی ابراهیم، سفره ی ابوالفضل، سفره ی حسن، سفره ی حسین، سفره ی خضر، سفره ی پنج تن آل عبا، سفره ی امام زمان، و نذر و زیارت و نیاز برای چاه منسوب به امام دوازدهم و خرافات رنگ و وارنگ دیگر، که همچنان روضه خوان ها، پای همیشگی و ثابت آنها را شکل می دهند، تنها گوشه ی دیگری از این پدیده ی مکرر است. تبلیغ و ترویج این گونه خرافات تا به آن جا پیش می رود که یک سایت اینترنتی رسمی دولتی(۱)، به شرح و تفسیر لوازم مورد نیاز و تدارک نوع خوراک ها و دعاها و نذر و نیازها و مراسم مربوط به هر کدام، در این سفره ها می پردازد تا با رونق و گسترش هر چه بیشتر خرافات به استحکام بخشی از پایه های حکومت خود که بر جامعه ای طبقاتی مستقر است، یاری رساند. در بطن بخش وسیعی از این خرافات تحمیق زنان نهفته است و سرکوب جنبش های آزادی خواهانه ی زنان مخالف جمهوری اسلامی و قوانین ضد زن نشأت گرفته از قرآن و مخالفان تفکر مردسالاری حاکم بر جامعه.

اگر قوانین انسانی، بی تفکیک میان زنان و مردان، بر جامعه ای حاکم باشد و رعایت شود و با تکیه به آن قوانین، آزادی را پاس داریم، هیچکس ناچار نیست که برای انجام خواسته هایش، به چاه امام زمان مراجعه کند و یا به گورهای منسوب به امام زاده ها رجوع کند و دخیل ببندد. دامن زدن به خرافات و همزمان با آن، تحقیر و متهم کردن زنان به خرافاتی، بازی حیله گرانه و عوامفریبانه ای ست، برای از میان بردن حقوق زنان و ادامه ی سرکوب آنها و در نهایت ادامه ی نفوذ و قدرت حکومتهای دیکتاتور و استبدادی.


 

جمهوری اسلامی وارث دورانی ست که در آن، همزمان با سالهایی که زنان یکی از نقش های اصلی را در مبارزه با دیکتاتوری محمدرضا شاهی برعهده داشتند، محمدرضا پهلوی که برطبق گفته ی خودش در مصاحبه با اوریانا فالاچی، روزنامه نگار ایتالیایی، در اکتبر سال ۱۹۷۳ م. /۱۳۵۲ خ، باور دارد، پیام های مذهبی دریافت می کند و به او الهام های مذهبی می شود و امام زمان را که حافظ اوست، به چشم دیده است، در همان مصاحبه، خطاب به فالاچی که یک زن است، در باره ی زنان می گوید: “شما زنان هرگز یک میکل آنژ یا یک باخ نداشته اید یا حتی یک آشپز بزرگ، و اگر از امکان و فرصت صحبت کنید، پاسخ می دهم که شوخی است. هیچ چیز بزرگی نداشته اید.”


 

و با تکیه بر همین باور است که در سال ۱۳۵۴ که چریک های مجاهد و فدایی خلق برای سرنگونی شاه، مبارزه می کردند، از این که زنها هم، در کنار مردها، مسلحانه مبارزه می کنند، حیرت زده است. اسدالله علم، وزیر دربار او در یادداشتهایش نقل می کند:”بعد، راجع به چند شبکه ی خرابکاری که در شمال کشف شد، فرمودند، خیلی عجیب است که اینها با این سرسختی می جنگند. حتا زنها شدیدا دفاع می کنند و کشته می شوند.”

با وجود این باورها و گفته ها، شاه و رژیمش، زمانی که قدرت خود را در خطر می دیدند، این باورها و گفته ها را فراموش می کردند و زنها را به تساوی تعقیب و دستگیر می کردند و در زندانهای مخوف ساواک، زیر همان فشارها و محاکمات و شکنجه های شدیدی قرار می دادند که همرزمان مردشان را، و به همین گونه و به تساوی با مردان، آنها را، به جوخه های اعدام و مرگ می سپردند. این همان شیوه ای است که جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت و حکومتش، عمل می کند. چرا که در طول تاریخ ایران، همیشه شیخ و شاه، دست در دست هم، از باور و اندیشه ای مشترک برای ویرانی اقتصاد و فرهنگ مردم و سرکوب زنان و ترویج خرافه برخوردار بوده اند. جالب است به یاد بیاوریم که “دولت رضاخان برای جلوگیری از نشر افکار اشتراکی در میان زنان به ترویج مذهب دامن می زد. رضاخان حتی خود را مرید شیخ فضل الله نوری می نامید و در حضور مریدان شیخ، به پا می خاست. می دانیم که تظاهرات عاشورا  را نیز شخصا رهبری می کرد.”(۲)

و اما در فاصله ی دو دوران، صفویه که “کلثوم ننه” نگاشته شده و جمهوری اسلامی، ما به رساله ی دیگری برمی خوریم به نام “تأدیب النسوان” که در دوران قاجار و گویا در سال ۱۳۰۹ ق. یا حدود ۱۲۷۰ خ. و بدون ذکر نام نویسنده یا نویسندگان آن، نوشته شده است. اگرچه این رساله به “کلثوم ننه” شباهتی ندارد یعنی، از خرافات با طنز سخن نمی گوید، اما نگاه، همان نگاه آشناست، با زبانی به ظاهر جدی اما، با طنزی پنهان. اگرچه بی بی خانم  استرآبادی آن را جدی گرفت و به بهانه ی نقد آن، رساله ی “معایب الرجال” را نوشت. در بخشی از رساله ی “تأدیب النسوان” می خوانیم:

“رضای شوهر، رضای خداست و غضب شوهر، غضب خدا. فاضل ترین اعمال زنان، اطاعت شوهر است. اگر شوهر نبود برای نسوان، هیچ عمل، فاضل تر از ریسمان ریستن نیست. حریص بودن به ریسمان ریستن، ساعتی، بهتر است زنان را از عبادت یک ساله. اگر شوهر داشته باشد و ریسمان بریسد، که شوهر و اولاد او، آن را جامه کنند و پوشند، واجب می شود بر آن زن، بهشت، و حق تعالی می بخشد به او، دو برابر هر شبی که ریسمان رشته باشد، شهری در بهشت.

خداوند مهربان است بر زنانی که جامه شستن را خوش دارند. چنان که هر زنی بشوید جامه ی شوهر خود را، پاک می سازد، حق تعالی جمیع گناهان آن زن را.

از نان پزی و خم شدن در تنور چه بگویم، که برانگیزد خدای تعالی هزار فرشته تا استغفار کنند برای آن زن. البته تا زمانی که تنور گرم باشد پس برای هر نانی که بیرون آرد، گویا آزاد کرده است یکی از اولاد اسماعیل بن ابراهیم را.

اما وای به حال و روزگار زنی که در خشم باشد با شوهر. بداند که در روز قیامت زبان او را از پس سر او بیرون کشند، زنجیری از آتش بر سر وی زنند و آتش در دهان او زبانه کشید. پس بهتر آن که زن اطاعت، پیشه کند، برده ی شوی خود باشد. اگر کابین خود را هم به مرد بخشید که دیگر هیچ! همچنان بود که هزار یتیمان گرسنه و برهنه را طعام و پوشش داده باشد. پس هر آن زنی که زندگی خود را فدای زندگی همسر کند، اگر این دنیا را ندارد، عاقبت را دارد و به روز قیامت از پل صراط آسان گذرد، مانند برق، انشاءالله.”

در این جا برای طرح یک تصویر عمومی از باورها و اندیشه ها و رویدادهای مربوط به زنان، چند یادداشت و نقل قول و جست و جو و یک نوشته را می آورم.


 

ویژگی های زن در یک جامعه ی مردسالار


 

در فرهنگ یک جامعه ی مردسالار که زنان در سطح عمومی، از آموزش و شرکت در فعالیتهای اجتماعی محرومند، از دیدگاه مرد، زن، موجودی ست ناتوان، نادرست، ناقص، هوسباز، حیله گر، بی وفا، مکار، دروغ گو، حقه باز، آب زیرکاه، هفت خط، بی استعداد، کم یا ناقص عقل، نامتعادل، ضعیف، بی اراده، غیرقابل اعتماد و سرانجام خرافاتی. به این ترتیب، با نسبت دادن این صفات به آنها، ضمن آن که زنها را به حاشیه می رانند، می کوشند آنها را به ابزاری تبدیل کنند بی اختیار و برای لذت جویی و در نهایت تولید مثل و نگه دارنده ی کودک و خانواده با توجیه مادر بودن و شانس داشتن بهشت زیر پاهایشان. پوشش سر و تن، در همین زمینه است که به عنوان نماد جدایی و تفاوت زن از مرد مورد استفاده قرار می گیرد.

اندیشه ی این نوع برداشت و تفکر در واقع، بر بنیان یک جامعه ی طبقاتی، در مذهب و باورهای مذهبی ریشه دارد که بخش خرافی اش را هر چه بیشتر تشدید می کند.


 

پانویس ها:


 

۱ـ www.irib.ir/amouzesh

۲ـ نگاه کنید به: هما ناطق، “مساله ی زن در برخی از مدونات چپ از نهضت مشروطه تا عصر رضاخان”، کمیته ی موقت برگزاری مراسم ۸ مارس، پاریس، ۱۹۹۹، ص ۲۱.