حجت گلپایگانی ـ همان زمان که در کتاب آشپزی رزا منتظمی شراب به سرکه و گوشت خوک به گوشت گوساله تبدیل شد، دوستی به طنز می گفت، حالا دیگر شده کتاب رضا منتظری…


شهروند ۱۲۵۵  پنجشنبه  ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹


 

تا آنجا که می دانم، رزا فرصت چندانی برای پرداختن به سیاست و اموری از این نوع را نداشت. آخر مگر با یک دست چند هندوانه را می توان برداشت؟ تلاشهای فکری و جسمی او، عمدتاً بر روی یک جنبه ی خاص و مهم "زندگی" متمرکز بود و آن جنبه، رفع گرسنگی بشر به شیوه ای زیبا و خردمندانه بود. خوشبختانه، وی در این زمینه، به موفقیتی درخشان و شهرتی ملی دست یافت!


 

رزا، در نوشته هایش، از کار قشنگ خود، به عنوان "هنر"، "فن ظریف" و یا "یک کار ذوقی و هنری" نام برده است.(۱) کاربرد تمام این تعبیرها در مورد کار وی که آموزش نظری و عملی روشهای آشپزی سنتی ایرانی و فرنگی بود، درست است، ولی مولانا در این باره تعبیر دیگری را به کار برده است. او آشپزی را در حوزه های "علم" قرار می دهد و از آن به عنوان "علم دیگ و آتش" یاد می کند!(۲) به باور نگارنده تعبیر اخیر، جامع تر و دل نشین تر است. دوست داشتم نظر استاد نازنین، پرفسور پرویز قدیریان را در این باب بپرسم، ولی نپرسیدم، زیرا با خواندن مقاله های بسیار مفیدشان در شهروند، کتابهای علمی ارزشمند او در زمینه ی تغذیه و بهداشت و بویژه استماع سخنرانی مورخ ۳۰ اکتبر ۲۰۰۹ ایشان در "بنیاد پریا"، به خود گفتم؛ "چو دانی و پرسی سئوالت خطاست" و در هر حال، چنین به نظرم رسید که استاد نیز تعبیر مولانا را بهتر می پسندند. بگذریم.


خبر تازه ای نیست و بیشتر شما می دانید که فاطمه بحرینی، مشهور به رزا منتظمی که یکی از نام آورترین معلمان آشپزی و نویسنده کتاب بسیار پرفروش "هنر آشپزی" است، در سن ۸۷ سالگی، در تهران به ابدیت پیوسته است. شاید نیازی به گفتن نباشد که کتاب او یکی از پرفروش ترین کتابهای ایران بوده، متجاوز از یک میلیون خریدار داشته و بیش از ۵۰ بار، به طور رسمی تجدید چاپ شده است. تازه خدا می داند که چه تعداد سودجویان بی انصاف، چند هزار جلد از کتاب را، حتی بدون اطلاع نویسنده اش (که حق چاپ، محفوظ و متعلق به وی بوده است)، انتشار داده و فروخته اند!


 

با وجود این که طی نیم قرن اخیر، انتشار فروش همین یک کتاب، منبع اصلی درآمد و گذران زندگی آن زنده یاد بوده است، دولت که دست و پای تمام مردم را با ریسمان های حلال و حرام بسته و در خصوصی ترین کارهای آنان، دخالت ناروا دارد، وظیفه و نقش نظارتی مورد انتظار خود را در "حفظ حقوق مولفین" یک سره از یاد برد!


 

در صدر این مقاله نوشتم که آن بانوی گرامی را با دنیای پیچیده و پرتلاطم سیاست کاری نبود، ولی این را نگفتم که فاشیزم دینی حاکم بر میهن خونین و دربندمان، با او چه کرد؟ رژیم حتی به کار همین بنده ی خدا هم کار داشت! وزارت به اصطلاح فرهنگ و ارشاد اسلامی، کاغذ کافی برای انتشار کتاب، در اختیار او قرار نمی داد. لابد پول نفت و مالیات مردم کشور، برای پر کردن کیسه های گشاد گدایان و اوباش تازه به دوران رسیده و حاتم بخشی های بین المللی آنان، اولویت بیشتری داشته است!

 

بنابر این رزا ناچار می شود که تیراژ کتابش را که هر  سال، به طور مرتب در ۲۰۰۰۰ نسخه منتشر می شده، به یک چهارم یعنی فقط به ۵۰۰۰ نسخه محدود نماید. این وضعیت اندوهبار انتشار کتاب در ایران، آن هم انتشار کتابی "غیرسیاسی" است که به گفته ی دست اندرکاران صنعت نشر، هیچ کتاب دیگری در این زمینه، در آن سطح بالا مورد استقبال قرار نگرفته بود! محبوبیت کتاب او در حدی است که خانواده ها آن را به مناسبت ازدواج به زوج های جوان هدیه می دهند و با وجود کثرت تالیف های گوناگون و منابع اینترنتی در این زمینه، هنوز هم مرجعی مفید و با ارزش است. در باب محبوبیت کم نظیر این کتاب، به نکته ای دیگر اشاره ای می کنم و می گذرم و آن نکته این است که حتی در دوران جنگ با عراق، کتاب وی به عنوان یکی از "اقلام ضروری زندگی" تشخیص داده شده بود و خرید آن، تنها با استفاده از دفترچه بسیج اقتصادی، یعنی در چارچوب سیستم جیره بندی ملایان حاکم، میسر بود!

 

از تمام گرفتاری های ذکر شده که بگذریم، مهم است که بدانیم فاشیزم دینی حاکم بر میهنمان، چه ستم های دیگری را بر نویسنده ی نیک نفس و بی آزار آن کتاب روا داشت؟ رژیم، مرتکب گناهی بزرگ یا دست کم اشتباه فاحش دیگری شد! زیرا نویسنده ی کتاب را در جو و شرایطی قرار داده که در چاپ هفتم کتاب خود "غلط نامه ای" بر آن افزود! براساس آن به اصطلاح غلط نامه که مربوط به بخش خوراکی های فرنگی کتاب است، شراب سفید به "سرکه یا آبگوشت"، کنیاک به "آبلیمو" و شراب قرمز به "خردل" تبدیل شد! باور نکردنی و حیرت آور این که عنصر ضروری خوراک ها و دسرهای غرق در شعله  (Flambé) کلا، "غیر لازم و قابل حذف" ذکر گردید! گفتنی ست همان زمان که این تغییرات در کتاب صورت گرفت و شراب به سرکه و گوشت خوک به گوشت گوساله تغییر پیدا کرد، دوستی به طنز می گفت، نام کتاب را از رزا منتظمی باید به "رضا منتظری" تغییر داد. بسیار در شگفتم که چرا از وزیر مسئول و از خلیفه ی وقت تهران پرسیده نشد آقا! شما که متخصص در متافیزیک و اموری از قبیل خمس و زکات، قصاص و تعزیرات، شکیات نماز، جن گیری و دعای باران … هستید، به کار آشپزی، آن هم "آشپزی فرنگی" چه کار دارید؟ شما براساس کدام صلاحیت تخصصی، یک استاد و نویسنده ی کتاب آشپزی را در وضعیتی قرار می دهید که دستورالعمل های مبتنی بر دانش و تجربه ی بسیار طولانی خود را تغییر دهد؟

 

واقعیت این است که او در کتاب خوبش و بویژه در بخش غذاهای فرنگی آن، اشتباهی نکرده بود. این خلیفه ی تهران و کارگزارانش هستند که غلط کرده اند و لازم است غلط نامه بنویسند، نه رزا! آخر کمی انصاف هم خوب است. در بخش غذاهای سنتی و ایرانی آن کتاب، که به احتمال فراوان، هنوز هم "زوجه" یا "زوجه های متعدد" شما ملایان، بر مبنایش برایتان غذا درست می کنند، از شراب و کنیاک و غیره اصلا ذکری نشده بود و تنها در بخش خوراک های فرنگی است که از اینگونه مایعات نام برده شده بود. نویسنده ی یک کتاب تخصصی آشپزی، جز این که براساس حقایق بنویسد که در دیار فرنگ، آن خوراک ها را چگونه درست می کنند، منطقا چه می تواند بگوید؟ لذا بر عهده ی میلیونها نفر استفاده کنندگان چاپ های هفتم به بعد کتاب "هنر آشپزی" است که خودشان کمی زحمت بکشند و غلط های فاحش و تحمیلی فاشیزم اسلامی را با مراجعه به منابع اصیل و دست نخورده و سانسور نشده، اصلاح نمایند. مگر غیر از این است که حتی پایین ترین سطح شعور و آگاهی و انصاف، مستلزم آن است که دولتها، در حریم خصوصی آشپزخانه های شهروندان فضولی نکنند و آنها را به حال خود بگذارند؟ و مگر نه این است که در دنیای متمدن امروزه با انواع و اقسام تفاوتهای سلیقه ای، با تساهل و مدارا و سعه ی صدر برخورد می شود؟ دکتر عزت مصلی نژاد، در کتاب تازه انتشار یافته ولی بسیار جذابش (فصل چهارم ـ کنگره ی کنگار) از زبان شخصیت اکنون به روز درآمده (Updated)  تعالی یافته و ترقی خواه داستانش یعنی حضرت امام حسین علیه السلام می گوید:

"… کافی نیست که تفاوت ها را "تحمل" کنیم، باید به تفاوت ها "عشق" بورزیم تا بتوانیم از میان سنگلاخ های صعب العبور، به قله های درخشان ترقی و تکامل پای بگذاریم." (3)

دکتر رضا مریدی نیز در یکی از سخنرانی های اخیر خود (در میهمانی شامی که گروه ندای صلح و آزادی در تداوم سفر اعتراضی و همبستگی با مردم ایران به نیوریورک در رستوران دوستان شنبه ۷ نوامبر تدارک دیده بودند) به گونه ای دیگر، دقیقاً بر اهمیت همین نکته پای فشرد و تاکید کرد که برای ساختن ایرانی آزاد و آباد و افتخارآفرین، نه تنها لازم است که یکایک ما آئین دمکراسی را بیاموزیم، بلکه باید عملاً نیز آن را تمرین کنیم. (نقل به مفهوم)

اکنون که سخن از مولانا به میان آمده است، همان به که چند بیتی از اشعار آن بزرگوار را، که انگار همین امروز، خطاب به ملایان نادان و ستمگر تهران سروده شده است، زینت بخش این نوشته نمایم و قلم را از ادامه ی نوشتن معاف کنم. مولانا می فرماید؛

"فعل آتش را نمی دانی تو برد

گرد آتش با چنین دانش مگرد

علم دیگ و آتش ار نبود ترا

از شرر نه دیگ ماند نه اُبا

آب حاضر باید و فرهنگ نیز

تا پزد آب دیگ سالم در ازیز

چون ندانی دانش آهنگری

ریش و مو سوزد چو آنجا بگذری"


 

پانویس ها:

۱ـ رزا منتظمی، هنر آشپزی، چاپ هفتم، تهران، شرکت سهامی افست عالم، سال چاپ؟

۲ـ مولانا جلال الدین رومی، مثنوی معنوی، تصحیح و ترجمه رینولد. ا. نیکلسون (Raynold A.Nicholson) دفتر پنجم، انتشارات سعاد، تهران ۱۳۸۱

۳ـ دکتر عزت مصلی نژاد، "انقلاب خمینی و انقلاب حسینی"، چاپ اول، نشر زاگرس، کانادا ۲۰۰۹ میلادی


 

* حجت گلپایگانی نویسنده ی آزاد ساکن تورنتو و همکار تحریریه ی شهروند بیشتر در حوزه ی مسائل اجتماعی می نویسد.

ایمیل نویسنده: golpayegani@sympatico.ca